بازدید امروز: 270
بازدید دیروز: 460
کل بازدیدها: 2237730 درس روانشناسی رشد کودکی - سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات

در این نیم دوره ، ذهن کودک می تواند عملیات انجام دهد و عملیات او از یک منطق خاصی پیروی می کند . این عملیات ، قابل مشاهده است و در حضور شیئ انجام می شود ، به گونه ای که در صورت عدم وجود شیئ ، کودک قادر به انجام عملیات ذهنی نیست .
منظور از بازگشت پذیری ، این است که ذهن کودک می تواند مفهوم یا عملیات را به نقطه قبلی خود بازگرداند .
نکته قابل توجه این است که کودک در نیم دوره پیش عملیاتی نیز ، به طور اتفاقی می تواند به سوالات مطرح شده ، پاسخ صحیح بدهد ؛ اما با آزمون مخالف که برای روشن شدن این مسأله صورت می گیرد ، دچار تردید شده و حتی چهره او نیز نمایانگر تردید وی می باشد.
بنابراین ، استدلال کودک در نیم دوره پیش عملیاتی ، استدلال این همانی نبوده ، ذهن بازگشت پذیر ندارد و با آزمون مخالف ، می توان به این مسأله پی برد ، زیرا با این آزمون، کودک دچار تردید شده و یا گفتار قبلی خود را فراموش می کند .
استدلال کودکانی که در نیم دوره عملیاتی قرار دارند ، با هر گونه استدلال و آزمون مخالف تغییر نمی کند .
چنانچه بخواهیم ، در مورد بازگشت پذیری مثالی ارائه دهیم ، می توان به این مورد اشاره نمود : به کودک گفته می شود : 4=2+2 ، این یک عمل ریاضی است . عملیات و بازگشت پذیری ذهن ، آنجاست که به کودک بگوییم : این معادله را حل کن : 4=؟+2
حل این معادله ، مستلزم این است که کودک از عدد چهار به عدد دو برگردد، یعنی 4=2+2 می شود . کودکی که قادر به حل این معادله باشد ، دارای ذهن بازگشت پذیر است.
ما در نیم دوره عملیات منطقی عینی ، شاهد منطق روابط و منطق جزء و کل هستیم. منطق روابط ، یعنی کودک می تواند بین چند جزء یا چند عنصر ، رابطه منطقی برقرار نماید. تظاهر منطق روابط ، می تواند به شکل ردیف کردن باشد .
ردیف کردن یا ایجاد ترتیب بین عناصر ، یکی از نمونه های بارز منطق است . برای مثال، وقتی از کودک بخواهیم که ده تیر چوبی با اندازه های مختلف را به صورت پله بسازد ، کودکی که دارای ذهن بازگشت پذیر با منطق روابط است ، بدون کوشش و خطا ، آنها را از بزرگ به کوچک یا از کوچک به بزرگ ردیف می کند ، در حالی که اگر کودکی در نیم دوره پیش عملیاتی باشد ، این عملیات را با کوشش و خطا انجام می دهد .
 

 

  مراحل تحول روانی از دید پیاژه (4)

در مبحث گذشته گفتیم که ذهن کودک در سن هفت تا 12 سالگی بازگشت پذیر می شود . ویژگی ذهن بازگشت پذیر ، نگهداری ذهنی است .  

 

  انواع نگهداری ذهنی عبارتند از :

نگهداری ذهنی عدد
نگهداری ذهنی وزن
نگهداری ذهنی مقدار یا ماده
نگهداری ذهنی عبارت است از تثبیت کمیت خارجی در ذهن . به عبارت دیگر کودک کمیتهای بیرونی را تثبیت کرده و چیزی به نام " متغیر " در ذهنش به وجود می آورد .
در نگهداری ذهنی عدد ، کودک تعداد مکعبها را در ذهنش نگهداری می کند و با استدلالهای مخالف نیز ، از استدلال خود عدول نمی کند .
ویژگی دیگر نیم دوره عملیات منطقی عینی ، استفاده از منطق روابط و جزء و کل می باشد. منطق روابط ، به شکل ردیف کردن ، منطق جزء و کل ، به شکل طبقه بندی بیان می شود.
منطق دیگری نیز به نام منطق قضایا وجود دارد که هنوز در نیم دوره عملیات منطقی عینی تشکیل نشده است و کودک نمی تواند ارتباط بین افراد و اشیاء را به صورت ذهنی استدلال کند .
منطق روابط و منطق جزء و کل ، باید در حضور شیء انجام شوند . کودک در طبقه بندی، اشیاء را بر اساس شباهت آنها در نظر می گیرد و ردیف کردن ، بر مبنای تفاوتها می باشد.
اگر در این مرحله ، چند تیره چوب و چند عروسک متفاوت در اختیار کودک قرار بدهیم، کودک آنها را بر اساس بزرگی و کوچکی ردیف می کند ، زیرا زمانی او قادر به ردیف کردن اشیاء خواهد بود که بین عناصر یک مجموعه تفاوت وجود داشته باشد . برای مثال ، اگر ده تیره چوب هم اندازه و هم رنگ به کودک داده شود ، نمی تواند آنها را ردیف کند.
اساس طبقه بندی مبنی بر شباهنهای عناصر و اشیاء است . عناصری که در اختیار کودک قرار می گیرد ، باید مشابه باشند تا او بتواند آنها را طبقه بندی کند .
ردیف کردن و طبقه بندی در تعلیم و تربیت ، کاربرد بسیاری دارد . به عنوان مثال ، باید اسباب بازیهای متفاوت و مشابهی در اختیار کودک قرار داد تا بتواند آنها را ردیف و طبقه بندی کند .
توصیه روانشناسی این است که مجموعه ای از اسباب بازیها را در دسترس کودک قرار دهیم تا قادر به ردیف کردن و طبقه بندی آنها باشد .
کودکی که در نیم دوره عملیات منطقی عینی است ، می تواند عملیات انجام دهد یا ذهن او قادر به استفاده از بعضی منطق هاست . در دوره انتزاعی ، منطق قضایا در نوجوان به وجود می آید .
 

 

  مراحل تحول روانی از دید پیاژه (5)

همانطور که در مباحث قبل گفته شد کودک در سن هفت تا 12 سالگی در مرحله عملیات منطقی عینی قرار می گیرد . ذهن کودک بازگشت پذیر می شود ، واجد نگهداری ذهنی است و به راحتی می تواند عملیات را در حضور شیئ و به کمک ابزار انجام دهد .  

 

  دوره صوری یا انتزاعی

آخرین مرحله تحول روانی فرد از نظر پیاژه ، دوره تفکر انتزاعی است . در این دوره ، کودک دارای فکر صوری می باشد و منطق قضایا در کودک بروز می کند . علاوه بر دو منطق روابط و جزء و کل که از دوره عملیات منطقی عینی به وجود آمده اند ، در این دوره منطق قضایا نیز شکل می گیرد . بر اساس منطق قضایا ، نوجوان می تواند بین دو مقدمه ، ارتباط ذهنی برقرار کند و قضیه را استنتاج نماید . بنابراین استنتاج قضیه ، تنها در صورت پدیدار شدن فکر صوری به دست می آید .
در دوره انتزاعی ، نوجوان توانایی عملیات فرضی – استنتاجی دارد ، یعنی در صورت روبرو شدن با یک مسأله ، فرد می تواند فرضیه هایی را تصور کرده و بر اساس روش حل مسأله، مسیر آزمون فرض را بپیماید تا به استنتاج و نتیجه گیری برسد .
 

در دوره عملیاتی ، فرضیه و استنتاج به شکل حل مسأله اتفاق نمی افتد ، یعنی همانطور که از واژه عینی مشخص است ، استدلالها و استنتاجهای کودک تنها در حضور شیئ انجام می شود ، در حالی که در دوره انتزاعی ، شیئ وجود ندارد و یک روند کاملاً ذهنی و تجسمی صورت می گیرد و این فکر تنها ، در ذهن غیر عینی یا صوری اتفاق می افتد .
در دوره صوری ، شکل از محتوا جدا می شود ، در حالی که در نیم دوره عملیاتی، شکل و محتوا از یکدیگر تفکیک نمی شوند و کودک در حضور شیئ به محتوا دست پیدا می کند. در دوره صوری، ابزار جدا می شود و نوجوان می تواند یک محتوای ذهنی را تجسم نماید که ما به ازای خارجی ندارد . به همین دلیل ، شکل ظاهری از محتوا جدا می باشد .
در دوره انتزاعی ، واقعیات ، جزئی از ممکن ها می باشند . به عبارت دیگر ، در این دوره ، فرد به مرحله ای می رسد که می تواند ، تصورات و استدلالهای ذهنی خلق کند که ما بازاء خارجی ندارند یا به صورت ظاهری ، واقعیت ندارند و جزء ممکنات محسوب می شوند .
برای اثبات این امر ، باید به بحث فلسفی کوتاهی بپردازیم .
ما در اصطلاح فیلسوفان ، با سه مفهوم واجب الوجود ، ممکن الوجود و ممتنع الوجود رو به رو هستیم . خداوند واجب الوجود است ، یعنی وجودش قائم به ذات است و نیازی به علت ندارد، بلکه علت همه معلولها می باشد .
ممکن الوجود ، شامل تمام پدیده های عالم است . یعنی یک شیئ می تواند وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد . بسیاری از چیزها ممکن الوجودند و وجود دارند ، اما ممکن است که واقعیت ظاهری نداشته باشند . بنابراین ، واقعیات جزئی از ممکن ها هستند.
در دوره صوری ، واقعیات ظاهری همیشه در ذهن نوجوان وجود ندارد ، بلکه او می تواند چیزهایی را در ذهن خود تصور کند که ممکن است ، ما به ازای خارجی نداشته باشد ، یعنی جزء واقعیات نبوده و حضور فیزیکی ندارند ، مثل عدالت و آزادی ، اما رویا یا تخیلات نیز شامل این اصل ( واقعیت جزئی از ممکن ) می شوند .
کودکان در دوره پیش عملیاتی و عملیاتی نیز تخیلاتی دارند . منظور این است که تصور، یک قضیه منطقی است که باید استدلالی را به همراه داشته باشد . در اینجا درباره ممکنات بحث می کنیم . واقعیات ، جزئی از ممکنات می شوند ، یعنی فرد به مرحله ای می رسد که می تواند تصورات ، استدلالهای ذهنی و نظریاتی را خلق کند که ما بازاء خارجی ندارند .
ویژگی دیگر در دوره صوری ، ایجاد رابطه بین عناصر یک مجموعه است ، یعنی فرد بین پدیده های یک مجموعه ارتباط منطقی برقرار می نماید ، این ارتباط منطقی در حضور شیئ تشکیل نمی شود ، اما به یک حکم کلی می رسد که قابل رویت نیست. پدیده های گوناگونی در دنیا وجود دارد ، وقتی ما بین این پدیده ها ارتباط برقرار می کنیم، به علت ارتباط آنها به یک حکم مثل نظم پدیده ها دست می یابیم . نتیجه گیری حاصل ، انتزاعی است. به عبارت دیگر ، ما نظم را از پدیده های مختلف ، انتزاع کرده ایم .
 


نوشته شده در تاریخ شنبه 87/9/30 توسط