بازدید امروز: 362
بازدید دیروز: 315
کل بازدیدها: 2232580 روانشناسی ازدواج - سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات

 

 


روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،

شوهرهایی که تعصب بی جا را با غیرت اشتباه گرفته اند.
خانمش را چون یکی شی می پندارد. به نام دوستی و عشق، او را با توهمات خود زندانی کرده و قوانین ممنوعیت را برای همسر خود وضع می کند. مثلا: جواب دادن به تلفن ممنوع؛ رفتن به خانه پدر و مادر ممنوع؛ سرزدن به دوستان ممنوع؛ درس خواندن و دانشگاه رفتن ممنوع؛ داشتن شغل ممنوع؛ اردو و مسافرت ممنوع؛ استفاده از رایانه و اینترنت ممنوع؛ خندیدن با صدای بلند در محیط خانواده و محارم ممنوع؛ تعریف و توضیح در مورد آقایان ممنوع؛ رفتن کنار پنجره ممنوع؛ نامه نوشتن ممنوع؛ بیرون رفتن از منزل ممنوع .

2 شوهرهای سلطه جو، زورگو و کنترل کننده؟!
چنین شوهرانی حق انتخاب را به کلی از همسرشان می گیرند و این حق انتخاب را فقط برای خود به رسمیت می شناسند. از تصمیم های مهم و کلی تا جزئی ترین مسائل باید زیر نظر آنها و به فرمان آنها باشد. به عنوان مثال بعضی از اعمال و مستبدانه این آقایان عبارتست از: تصمیم در انتخاب محل زندگی به تنهایی؛ تصمیم گیری در مورد فرزند داشتن؛ تصمیم در مورد رفت و آمد و میهمانی رفتن، تصمیم در ارتباط یا قطع رابطه با بعضی از فامیل یا دوستان از روی دل خودشون؛ تصمیم گیری در مورد شغل خانم، تصمیم گیری در مورد رشته تحصیلی و محل تحصیل همسرشان بدون توجه به نظر او؛ انتخاب رنگ پرده ؛ انتخاب نوع مبل؛ انتخاب رنگ و نوع فرش؛ انتخاب ظروف و لوازم منزل، در اختیار گرفتن و به نام زدن سند شش دانگ ریموت تلویزیون و ویدئو، انتخاب و تماشای برنامه های دلپسند خود از تلویزیون بدون توجه به خانواده و همسرشان؛ انتخاب نوع و رنگ لباس داخل منزل خانمشان؛ دستور به خانمشان در مورد چگونه فکر کردن، چگونه حرف زدن، چگونه احساس کردن و چگونه رفتار کردن. ( خانواده سخت گیر در تربیت)

3 شوهران بی مسئولیت؟!
این شوهران فراموش کرده اند که مراحل نوزادی، نوباوگی، کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و فرد بالغی شده اند و ازدواج کرده اند. خانواده تشکیل داده اند و صاحب فرزند شده اند. لذا در تصمیم گیری ، اجرا، و پاسخگویی نسبت به وظایف و مسئولیت های منزل خود را عقب کشیده اند و چون حبابی خود را رها کرده اند. هنوز در پی لذت طلبی انفرادی خود هستند. اینها برنامه ها و دل مشغولی های خود را بدون توجه به خانواده و همسرشان دنبال می کنند. بدون توجه به به مسئولیت هایی که باید بپذیرند و نیازهایی که خانواده به آنها دارد، به دنبال پارتی ها، تفریحات، مسافرتها، کوهنوردی، فوتبال، استراحت، خواب، تلویزیون و فیلم و سینما، موسیقی و دوستان و کارهای انفرادی مربوط به خود هستند. آنها همیشه چون میهمانی بر سر سفره آمده منزلشان اگر وقت کنند حضور می یابند و رنجهایشان را به خانواده می ریزند و لذتهایشان را بیرون از خانواده تقسیم می کنند. این افراد گاهی تصور می کنند با دادن پول زیاد به خانواده می توانند، آنها را رها کنند. با یک پلی استشن ، با یک رایانه و اینترنت و ...، سعی می کنند همسر و فرزندان خود را به خودشان وابگذارند. و نسبت به مسئولیت در قبال همسر و تربیت فرزندان شانه خالی می کنند. (خانواده سهل گیر در تربیت)

4 شوهران بی احساس و سخت کوش:
برای این شوهران زندگی یعنی کار، کار یعنی زندگی و اینها همه یعنی پول. این شوهران خلاء وجودی خود را فقط با پول و کار پر می کنند. به بهانه های مختلف مثل داشتن اقساط، تعویض منزل یا خودرو، فراهم آوردن رفاه ، تامین آینده زندگی، مسئولیت کاری ، و ...، اکثر اوقات خود را از صبح تا آخر شب و حتی تعطیلات، به دنبال کار و اضافه کاری و تجارت و مدیریت و ... هستند. گاهی بهانه های انسان دوستانه و خدمت به خلق را پیش می کشند و گاهی تعهدات کاری را دستاویز قرار می دهند. اینها از منزل ، همسر و فرزندان خود، ابتدا به صورت فیزیکی دور می شوند و کم کم از نظر احساسی و عاطفی و ذهنی فاصله می گیرند. این آقایان به همه مردم خدمت می رسانند و با آنها هستند به غیر از همسر و خانواده.
مردان دیگری را نیز می توان در این طبقه قرار داد. آنهایی که شاید این همه مشغله نداشته یا از محیط خانواده دور نیستند، ولی از نظر عاطفی ، احساسی و ذهنی فاصله زیادی از جو خانواده پیدا کرده اند. آنها هم احساسی ، همدلی ، همدردی با همسر را نیاموخته اند. حرف زدن برای آنها سخت تر از بلند کردن خودرو توسط قویترین مردان است. برای پاسخ یک کلمه ای به یک سئوال ، خانمشان باید کلی به به آنها التماس کند، وقتی آنها یک جمله 3 کلمه ای به زبان می آورند، همسر آنها، به شدت ذوق زده شده و آن روز را همه سال جشن می گیرند و سالگرد زبان گشایی آقا را غنیمت می شمارند.
اگر خانمشان با آنها صحت کند، در حال دیدن تلویزیون هستند، یا در حال تعمیر وسایل منزل می باشند، و حتی زحمت تغییر جهت نگاهشان را به طرف خانمشان ، نمی کشند. گوش شنیدن ندارند، و این کار هم برای آنها مثل شکافتن اتم و آزاد سازی انرژی هسته ای هست. ولی متاسفانه این انرژی آزاد کردن را حق خود نمی دانند تا این اتم را بشکافند و گوش شنوا برای حرفها و احساسات خانمشان داشته باشند.
این مردان مهارت های گوش دادن، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای هم حسی یاد نگرفته اند یا تمرین نکرده اند و یا انگیزه ای برای انجامش ندارند.
برای این آقایان، سخن محبت آمیز و عاشقانه، نوازش محبوبانه و نگاه دلبرانه به خانمشان، افسانه ای خیالی و بی فایده است. همسر این آقایان با حسرت به زوجهایی که در پارکی نشسته اند و در گوش هم نجوا می کنند می نگرند.
یک تلفن از محل کار به خانم، یک دسته گل، یک نامه عاشقانه ، یک نوازش ، و یک همدلی و هم حسی به گاه نگرانی و بیماری؛ از آرزوهای هرگز برآورده نشده ، خانم این دسته از آقایان است.

5 شوهران وابسته و غیر مستقل؟!
این آقایان به علت اینکه از بچگی تحت چتر حمایتی شدید پدر و مادر خود قرار داشته اند و همیشه والدینشان برای آنها تصمیم گرفته اند، وابسته ، ترسو و دمدمی مزاج و بچه صفت تربیت شده اند. آنها همین طور که بزرگ شده اند به جای اینکه روز به روز مستقل تر شوند، روز به روز وابسته تر شده اند. هنگام ازدواج نیز نمی خواهند در این وضعیت تغییری ایجاد کنند. هنوز هم دستورات و تصمیم گیری های مهم زندگی زناشویی را از والدین خود اخذ می کنند. معمولا پدر و مادر این آقایان سخت گیر و مقرراتی هستند و شاید کمک مالی زیادی هم به زندگی اینها کرده باشند. مرزهای خانواده توسط این شوهران گسسته شده و مسائل محرمانه و خصوصی خانواده به راحتی به بیرون از خانواده منتقل می شود و افراد دیگر هم به خود اجازه می دهند در مسائل خانوادگی اینگونه شوهران دخالت کنند.

6 شوهران کمالگرا و خسیس:
این آقایان شخصیت وسواسی دارند. معیارهای نانوشته ای در ذهن خود ترسیم می کنند و آن را وحی منزل و تخلف ناپذیر تصور می کنند. به جزئیات زندگی زیاد کار دارند و گیر می دهند. برای هر چیز کوچکی در خانواده نظر می دهند. همیشه ترس از آینده دارند، اعتماد به نفس پائین ، و ایده آلی خواهی از مشخصات دیگر اینهاست. با خسیس بودن و پس انداز افراطی سعی در آرامش خاطر خود دارند. همواره امروز را فدای فردا می کنند. و فردای آنها که باعث نگرانیشان بود، هرگز نمی آید. حسرت تفریح ، مسافرت ، لباس نو، میهمانی را به سادگی و با بهانه های مختلف، بر دل زن و بچه خود می گذارند. توقع زیادی از همسرشان دارند ، انتظار بی عیب و نقص بودن خانم خود را داشته و نقاط مثبت همسرشان را نمی بینند.

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

 


روانشناسی : روانشناسی بالینی ،روانشناسی ازدواج ،

چرا هر وقت تعدادی از مردان جامعه ما به دور هم جمع می‌شوند و سرحال و سرکیف هستند، بحث تعدد زوجات را پیش کشیده و با شور و شوق فراوان پیرامون آن بحث و اظهار نظر می‌کنند؟ آیا جذابیت این بحث یعنی تعدد زوجات اینقدر بالا است که خیلی از مردان برای آن بها و ارزش فراوان قائل می‌شوند؟ چرا این مبحث اهمیت فراوان به خود گرفته است؟ آیا کثرت زنان به دلایل خاص عاملی در مهم شدن بحث تعدد زوجات می‌باشد؟ آیا استرس و سبک زندگی می‌تواند عاملی برای تعدد زوجات در بین مردان باشد؟
موضوع فوق‌الذکر همیشه برای مردان جامعه ما جذاب بوده است. تعداد افرادی که در جامعه ما تن به ازدواج دوم با وجود داشتن همسر اول، می‌دهند، زیاد هستند. تعدد زوجات هم به‌صورت رسمی و هم به صورت نیمه‌رسمی (همسر موقت) دیده می‌شود.
فرضیات و آراء مختلفی پیرامون این گرایش به تعدد زوجات وجود دارد که در این نوشتار سعی بر آن شده است که علل را ریشه‌یابی کرده و از بعد استرس این عمل یعنی تعدد زوجات مورد بررسی روان‌شناختانه قرار گیرد.

فرضیه عدم ارضاء روانی کامل در ارتباط جنسی زوج با زوجه
عده‌ای از مردان عدم کیفیت بالا در روابط جنسی را بین خود و همسر اول، دلیل قانع کننده‌ای می‌دانند جهت رفتن به سوی تعدد زوجات. عدم کیفیت در رفتار جنسی در زنان به دلایل مختلفی عنوان شده است. آمار و تجربیات کلینیکی در مراکز مشاوره و روان‌شناسی در جامعه نشان می‌دهند که تعدادی در حدود 30 درصد از زوج‌های ازدواج کرده در ایران دارای رفتارهای جنسی توام با لذت و استاندارد شده نیستند. یعنی کیفیت رفتارهای جنسی در زوجین، زیاد بالا نیست. به‌طور مستقیم رابطه‌ای بین عدم رضایت از رفتار جنسی و گرایش به داشتن همسر دوم یافت شده است.
<>


به زبان ساده‌تر اینکه یکی از طرفین و یا هر دو نفر از رفتار جنسی احساس لذت و رضایت خاطر ندارند. اگر این عدم رضایت از طرف زن باشد، معمولا به دلایل عرفی‌، شرعی و قانونی‌، زن نمی‌تواند زوج دیگری برای خود انتخاب کند. اما اگر این عدم رضایت و عدم احساس لذت از طرف مرد باشد، وی به دلیل عدم محدودیت خیلی جدی، تمایل به انتخاب شریک جنسی برای خود پیدا می‌کند.
این عدم احساس لذت زمانی در رفتار زنان حاصل می‌شود که دلایل زیر وجود داشته باشد. به سخن دیگر این‌که اگر دلایل زیر وجود داشت، شما شاهد یک رفتار جنسی یکطرفه و بدون احساس لذت در زن خواهید بود و اعتقاد بر این است که با برطرف نمودن این دلایل یا کم‌رنگ نمودن آنها، می‌توان شریک جنسی (زن) را به‌طرف یک رفتار جنسی توام با لذت برای طرفین سوق داد.
اولین دلیل، نگرش زن به مسائل جنسی می‌تواند او را در به رفتار جنسی ناموفق هدایت کند. به این معنی که بعضی از زنان این پنداره غلط را در ذهن خود دارند که مردان برای خوشگذرانی و هوسرانی تمایل به انجام رفتار جنسی با زنان خود دارند و یا اینکه احساس می‌کنند که هر وقت نیاز به داشتن فرزند باشد باید نزدیکی کرد. دید توام با تابو و بد به مسائل جنسی در تعدادی از زنان و بانوان دیده می‌شود. کثیف و پلید بودن این رفتار در بیانات و صحبت‌های این بانوان قابل لمس می‌باشد.
دیگر این‌که مشکلات عاطفی در زنان هم می‌تواند دخیل در امر رفتار جنسی شود. زنانی که عدم رضایت از مردان از بعد عاطفی و روانی دارند، نمی‌توانند سرویس دهی جنسی خوبی به همسر خود داشته باشند. کدورت، بغض، نفرت و امثالهم اگر در زن نسبت به مرد وجود داشته باشد مانع بزرگی در انجام یک رفتار جنسی خوب، خواهد بود. افسردگی و خلق افسرده یکی دیگر از عواملی است که امروزه در تعدادی از زنان و بانوان جامعه ما دیده می‌شود و این خود عاملی دیگر و بازدارنده قوی‌تر در رفتار جنسی مطلوب، به حساب می‌آید. بی‌قراری و داشتن تنش یکی از عوامل دیگری است که وقتی در رفتار زن دیده می‌شود او را در ارضاء شریک جنسی خود، محدود می‌کند.
خیلی از زنان همانطور که غذا را تند و سریع و با عجله می‌خورند، می‌خواهند که شریک جنسی (همسرشان) با همان عجله و سرعت رفتار جنسی را انجام داده و به اتمام برساند. اگر رفتار جنسی کمی طولانی‌تر و یا با کیفیت‌تر شود، احساس بی‌قراری و تنش در زن دیده می‌شود. اجبار در ازدواج توسط والدین یکی دیگر از مواردی است که در فرد باعث کاهش میل جنسی شده و زوجه تمایلی به انجام با کیفیت اعمال جنسی ندارد.
<>

داشتن اختلال رفتاری وسواس یکی دیگر از این نوع اختلالاتی است که معمولا انگیزه داشتن یک رفتار جنسی سالم را در زن تحت تاثیر قرار داده و بانوان تمایلی به انجام اعمال جنسی با کیفیت بالا نداشته و فقط انجام وظیفه می‌کنند.
داشتن افکار خاص در زنان عاملی جهت عدم تمایل به یک رفتار جنسی سالم، دیده می‌شود. زنانی که فکر می‌کنند باید برابری کامل بین مرد و زن وجود داشته باشد و به دلایلی این برابری را احساس نمی‌کنند و اینکه احساس بهره‌برداری از خود را توسط شریک جنسی دارند و یا این‌که آنان هم می‌خواهند مانند مردان هر وقت اراده کردند و خلق و خویشان اجازه داد و به قول معروف سرکیف بودند، اقدام به انجام اعمال جنسی دهند، اگر این احساس برقرار نباشد، رفتار توام با انجام وظیفه و یا بدون کیفیت دارند.
منابع و تحقیقات نشان دهنده این موضوع هستند که رفتار جنسی در انسان‌ها بستگی فراوانی به افکار، احساسات و عوامل فرهنگی، روانی دارند. بر عکس، این موضوع در حیوانات در دوره‌ای مخصوص، دوره‌ای که حیوان ماده تمایل به نزدیکی با جنس نر دارد صورت می‌گیرد . دراین دوره که توسط هورمون مشخص می‌شود، جنس نر اجازه دارد با جنس ماده نزدیکی جنسی داشته باشد.
زمانی که در انسان‌ها این عوامل فرهنگی در راستای تمایل و کسب لذت نباشد، رفتار بدون احساس و بدون تمایل صورت می‌گیرد. در مردان اگر عوامل فرهنگی و روانی مهیا نباشد، کارکردهای جنسی به حداقل رسیده و به عنوان یک عامل بازدارنده انجام اعمال جنسی ظاهر می‌شود.

فرضیه تنوع طلبی آشفته در مردان
بعضی از مردان اقدام به تعدد زوجات می‌نمایند و اینان هیچ‌گونه مشکلی در ارتباط جنسی با همسرخود ندارند. به گونه‌ای تنوع در روابط جنسی با فرد دیگری را خواستار هستند. یعنی اینان زمانی که اقدام به همسر گزینی می‌کنند، مشکلی خاص با همسر خود نداشته و فقط از بعد تنوع دست به این کار می‌زنند.
داشتن تجربه جنسی با شریک جنسی دیگر همان اندازه برایشان لذت‌بخش است که خرید یک گوشی تلفن همراه جدید و یا یک ماشین جدید. این نوع تنوع طلبی برای بسیاری از مردم جامعه ما امری عادی شده است. در این مورد با توجه به اینکه همسر اول مشکلی از نظر کلی و شرایط معمول ندارد و فقط طبع تنوع طلب فرد او را به این سو، سوق می‌دهد.
شما در خیلی از مکانها و کشورهای دنیا این تنوع طلبی را به این شدت نخواهید یافت. استرس سبک زندگی تیپ شخصیتی
A ، توجیهی است بر این موضوع. یعنی امروزه درصدی از مردم ما به دلایل بودن در تیپ شخصیتی A ، این خصوصیات را نشان می‌دهند. اینان بی‌قرارند، عجول و تند در رفتار هستند. زندگی بدون کیفیت داشته و خیلی سریع از لوازم و امکانات خود زده می‌شوند. بی‌قرارند، کم تحمل بوده، یکسره خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، دنیا را عرصه رقابت می‌دانند. در آن واحد چند کار انجام می‌دهند، از انجام امور زندگی لذت نمی‌برند. بلند پرواز و کمال‌گرا به صورت افراطی هستند. <>

زندگی‌شان کیفیت نداشته و فقط انجام وظیفه می‌کنند. دیگران برایشان خیلی مهم هستند. اعتماد به نفس پائین داشته و مستعد بیماری‌های قلبی عروقی، آسم، درد معده، ریزش مو و امثالهم هستند.

عوارض تعدد زوجات از دیدگاه روان‌شناختی
شاید به دید خیلی از افراد که از بیرون به موضوع تعدد زوجات نگاه می‌کنند این عمل یعنی تعدد زوجات جالب و توام با لذت باشد. اما واقعیات موجود در جامعه ما و همچنین تجربیات کلینیکی در دفاتر مشاوره، گویای حقیقتی است که خیلی از افراد با آن نا آشنا هستند. هنوز این عمل به دلایل عرفی در جامعه ما مورد قبول قرار نگرفته است. در کشور ما ملاکهای کنترل رفتار و یا ویژگی یک رفتار سالم از سه بعد یعنی بعد شرعی، قانونی و عرفی مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. شاید قانون راهکارهایی را برای این کار مشخص کرده است و همچنین شرع مجوز این عمل را برای عده‌ای فراهم آورده باشد، ولی عرف جامعه با این مسئله کاملا مخالف است و کسی که به طرف تعدد زوجات می‌رود را به دید ناخوشایند نگاه کرده و انواع بر چسب‌ها را به وی می‌زند.
این عدم پذیرش جامعه خود دلیلی است بر ایجاد استرس در زندگی فرد. فرض کنید شما قصد انجام یک کار را دارید. اگر این کار با سه محور کنترلی جامعه که در بالا ذکر شده هماهنگی داشته باشد، جامعه تائیدی بر این انجام کار خواهد نمود و نه تنها هیچ‌گونه استرسی را برای شما به وجود نخواهد آورد، بلکه شما را در انجام این عمل که طبق عرف، شرع و قانون است، یاری خواهد کرد.
زمانی که فردی دست به انتخاب همسر برای دومین بار می‌زند و او دلیلی قانع کننده شرعی و عرفی و قانونی برای این کار ندارد، جامعه این رفتار را تائید نمی‌کند. او مجبور است تا مدتها این رفتار را پنهان کند. این پنهان کاری و انجام رفتارهایی بدور از انظار و همچنین ترس از آشکار کردن این رفتار، برای فرد تولید استرس می‌کند. او به ظاهر خود را موفق تلقی می‌کند ولی غافل از این‌که این مخالف عرف عمل نمودن او را از انجام رفتارهای عادی قبلی خود هم، محروم می‌کند.
به زبان ساده‌تر این‌که وقتی فردی مدتی با استرس و هیجان منفی زندگی کند و یکسره در این فکر باشد که نکند این کار و این عمل آشکار شود و دیگران از این عمل غیر عرفی مطلع شوند، کیفیت زندگی وی را کم خواهد کرد. به طور مثال رفتار جنسی با همسر دوم که در بسیاری از مواقع غیر عرفی است، اگر انجام شود که اکثراً طبق گزارش‌ها به صورت با استرس و بدون کیفیت است و یا حداقل با استرس صورت می‌گیرد (نسبت به انجام رفتار جنسی با همسر اول ) باعث می‌شود که فرد مثلاً یک رفتار جنسی ناخوشایند و همچنین با اختلال در کارکرد جنسی همراه باشد. زودانزالی یکی از عواملی است که دامن گیر مرد شده و در بین مراجعین به دفاتر مشاوره این موضوع دیده می‌شود.
<>

کند شدن رفتار و اعمال زندگی به دلیل اشتغالات فکری بعد از همسر گزینی، اختلالات فاحشی در سطح کارکردهای معمولی فرد، به وجود خواهد آورد. از زندگی با کیفیت دیگر خبری نیست . دروغ گفتن‌های فراوان و پنهان کاری‌های زیاد در رفتار فرد عاملی است که دیگران را به شک و تردید وا می‌دارد. حساسیت ‌های زیاد را در همسر اول به وجود می‌آورد. همسر اول با کمترین شک و تردید دچار سوء ظن به مرد شده و افکار وی را مدتها مشغول این قضیه خواهد نمود.
از بین رفتن وجه و اعتبار مرد در بین فرزندان و همسر اول و خانواده، موردی است که به مراتب گزارش می‌شود. پدر جایگاه ارزشی خود را در خانه از دست می‌دهد. وقتی به دختر خود می‌گوید که دخترم تو مراقب کسانی باش که می‌خواهند به دلایل هوسرانی به تو نزدیک شوند و غیره مسلماً این دختر پذیرای این صحبت‌ها نیست چرا که رطب خورده منع رطب کی کند. پدری که خود به دلیل هوسرانی تن به ازدواج دوم داده است نمی‌تواند دخترش را از خطرات افکار هوسرانانه دیگران باز دارد.
اختلال در خواب، اختلال در خوردن، بی‌قراری، تپش قلب شدید، رانندگی با شتاب و به همراه پرخاشگری و در نهایت کم بودن کیفیت در زندگی نتیجه یک ازدواج مجدد برای بسیاری از مردم است. از هم پاشیدن سیستم خانواده، استرس و نگرانی و اضطراب که در بین کودکان خانواده دیده می‌شود و همچنین فرار دختران و پسران از سیستم گرم خانواده نتیجه دیگری از این عمل می‌باشد.
ورشکستگی مالی، از بین رفتن اعتبار و آبروی مرد در محل کار و بین همکاران، به وجود آمدن دید غیر خوشایند نسبت به فرد تجدید فراش کرده از سوی همکاران در اداره و یا بین همکاران بیرون از اداره از عوامل سوء این عمل خواهد بود.

توصیه های قابل ذکر
به نظر می‌رسد زمانی که مشکلی در خانواده به وجود می‌آید می‌توان مشکل پیش آمده را با ریش سفیدان خانواده که همان مشاوران قدیمی و یا با مشاوران جدید که همیشه در دسترس هستند، مطرح نمود . قطعا راه حل‌های لازم ارائه خواهد شد. در بعد مسائل جنسی، تکنیک‌های لازم بکار گرفته خواهد شد تا مشکل حل شود. تنوع طلبی آشفته فرد بعد از اصلاح سبک زندگی از رفتارهای پر استرس به رفتارهای بدون استرس و یا با حداقل استرس، اصلاح خواهد شد. قبل از هر اقدامی جهت تعدد زوجات یا انتخاب همسر جدید با مشاوران، مشورت کنید تا از عواقب سوء آن مطلع شوید.
داستانی را ذکر می‌کنند که فکر می‌کنم نقل آن خالی از پند و اندرز نیست. می‌گویند در زمان قدیم شاه عباس شبها ملبس به لباس دراویش در قهوه خانه‌ها و مراکز تجمع مردم حاضر می‌شد و از این طریق از اوضاع سیاسی و اجتماعی اخباری کسب می‌کرد و امور مملکت را کنترل می‌کرد.
<>

یک شب به صورت اتفاقی در حال گشت و گذار در یک قهوه‌خانه به سه نفر که سخت مشغول گفتن خاطرات و آرزوهای خود بودند برخورد کرد. یکی از این افراد گفت که من آرزوئی ندارم جز اینکه در ظرف مخصوص شاه عباس یک وعده غذای خوب بخورم. دومی گفت که من در عمرم آرزوئی ندارم جز این‌که با اسب شاه عباس یک مرتبه دور کاخ شاه اسب سواری کنم. نفر سوم گفت من در دنیا آرزوئی ندارم جز این‌که یک شب کنار همسر شاه عباس، شب را به صبح برسانم. شاه عباس آن سه مرد را شناسایی و فردا به وزیر و افرادش دستور داد که این سه نفر را به کاخ بیاورند. برای نفر اول دستور داد که یک ظرف پر غذا کنند به این مرد بدهند تا به آرزوی دیرینه‌اش برسد. اجازه داد تا نفر دوم هم با اسب زیبا و منحصر به فردش به دور کاخ شاه عباس دوری بزند. نوبت که به فرد سوم رسید دستور داد چند تخم مرغ را آب پز نموده و به صورت ساده و چند تا را هم رنگ کنند و بیاورند. شاه عباس به مرد سوم گفت تخم‌مرغ‌ها را پوست بکن و بخور.
آن مرد تخم‌مرغ‌ها را پوست کند و یکی بعد از دیگری خورد. شاه عباس از وی سئوال کرد که بین تخم‌مرغ‌های ساده و تخم‌مرغ‌های رنگ شده فرقی داشت؟ مرد جواب داد نه. دوباره سؤال کرد که آیا از خوردن تخم‌مرغ‌های رنگی بیشتر از تخم‌مرغ‌های ساده لذت بردی؟ مرد جواب داد که نه همه این‌ها شبیه به هم بودند و فقط تخم‌مرغ بودند. شاه عباس به مرد گفت: که ای بدبخت و ای آدم ابله زن من و زن تو شبیه به همین تخم‌مرغ‌ها هستند که فرقی با هم نمی‌کنند. زن من فقط رنگ و لعاب بیشتری نسبت به زن تو دارد. و می‌گویند که دستور داد مرد را برای مدتها در زندان نگه دارند و عنوان نمود که این آدم‌ها باعث فساد می‌شوند و برای مملکت آفت‌زا هستند.
به اعتقاد مؤلف هنر در این است که انسان‌ها تلاش کنند تا آنچه را که دارند به سوی کیفیت سوق دهند نه این‌که سعی در تعویض و یا انتخاب نمونه دیگر کنند. آرامش و آسایش روانی نعمتی است که به راحتی و با یک اقدام عجولانه و بدون توجه از دست می‌رود ولی در کسب مجدد آن باید بسیار تلاش نمود.
با امید به آن‌که کلیه رفتارهایمان، ما را به سوی سلامت روان و آرامش روانی بدون استرس توام با کسب لذت سوق دهد.

 

نکته قابل توجه:

 

آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعه در قم اعلام کرده که از نظر او، ازدواج مجدد مرد بدون رضایت همسر اول حرام و گناه است و اگر زن اول بعد از عقد زن دوم نسبت به این ازدواج رضایت ندهد، عقد زن دوم اثر حقوقی ندارد


نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،

بـرای بـرخـی از مـا ابـراز احسـاسـات کـمی دشـوار است و خـیـلی ها هم اصلاً دوست ندارند که احساساتشـان را بـه زبان بـیـاورند. ایـن مسئـله بـرای دوسـتان یــا همسران اینافرد خـیلی سـخت اسـت چـون وقـتی مشکلی پیـش می آیـند نـمی فهمند که اشکال کار کجاسـت. سـوء تـفاهـمات روی هـم جـمـع شـده و ایـن تصورات نادرست باعث پژمرده شدن و کمرنگ شدن تدریجـی رابـطـه خـواهد شــد. در این مـقـاله نکاتی را برایتان عنوان می کنیم که به شما کـمـکمی کـنـد کاری کنید تـا طـرف مقـابــلتان حرفهایش را رک و راست به شما بگوید.
خیلی از ما تجربه این را داشته ایم که همسر یا دوستمان وقتی رابطه مان با او دچار مشکل می شود، رفتاری آرام را پیش میگیرد و هیچ حرفی نمی زند. در اینگونه مواقع خیلی سخت می توان زن/شوهر/دوست پسر/یا دوست دخترتان را وادار به حرف زدن کنید تا بفهمید که در فکر او چه می گذرد.
ارتباط بسیار مهم است
فقدان ارتباط صحیح یکی از دلایل فروپاشی روابط به شمار می رود. برنامه های کاری زیاد یا اعتماد کردن همسرتان به دوستان خود یا یکی از اعضای خانواده اش، گاهی باعث می شود که حرف هایش را با شما در میان نگذارد. در این زمینه، صبر و مهربانی چاره کار است. در چنین مواقعی نباید سعی کنید به زور آنها را وادار به حرف زدن کنید، درعوض با مهربانی و همدلی تلاش کنید تا از نقطه نظر آنها باخبر شوید.
یادداشت ردوبدل کنید
اگر نمی توانید به صورت کلامی با هم ارتباط برقرار کنید، برای هم یادداشت بنویسید. نوشتن به فرد مقابل امکان می دهد تا بیشتر روی پیام شما فکر کند و سریع و عجولانه به آن پاسخ ندهد. اگر از نوشته خودتان خوشتان نیامد، می توانید آن را عوض هم کنید و وقتی بعد از یادداشتتان همسرتان را ببینید، خواهید دید که خیلی بهتر حرف هایتان را درک کرده است.
زمان خوبی برای حرف زدن انتخاب کنید
ممکن است طرف مقابلتان همیشه حال و حوصله حرف زدن نداشته باشد. شاید روز بدی در محل کار داشته، خیلی خسته باشد یا درگیر مشکلات خانوادگی باشد. زمانی با آنها صحبت کنید که فکر می کنید حواسشان دقیقاً متوجه شماست و فکرشان آزاد است. در غیر اینصورت پاسخی که می خواهید را از او دریافت نخواهید کرد.
علاقه نشان دهید
فقط درمورد خودتان حرف نزنید. طرفتان قبلاً همه چیز را درمورد شما شنیده است و می خواهد کمی هم به مسائل او پرداخته شود. اگر بخواهید همیشه درمورد مشکلات خودتان حرف بزنید باعث می شود که بیشتر سکوت کنند. درعوض سعی کنید کمی هم به مسائل آنها علاقه نشان دهید
کمی سخت گیری کنید
اگر با همه این حرفها باز هم علاقه ای به حرف زدن نشان ندادند، زمانش رسیده که کمی محکم تر برخورد کنید. تلویزیون را خاموش کنید یا صدای موسیقی را قطع کنید. رک و راست به آنها بگویید که می خواهید حرف های او را هم بشنوید و حقتان است که کمی از وقتشان را صرف شما کنند. فقط باید کمی قطعیت نشان دهید نه اینکه دعوا و مرافعه راه بیندازید.
عشق و درک نشان دهید
آخر اینکه باید با همسرتان صبور باشید. عشق و صبر آنچه را که همسرتان برای حرف زدن به آن نیاز دارد را در اختیارشان می گذاردیعنی امنیت احساسی. آنها می دانند که شما آنها را دوست دارید و به آنها احترام می گذارید و ممطئن هستند که حرف آنها را می فهمید. ترس از مسخره جلوه کردن افراد را از بیان احساساتشان در نزدیک ترین روابطشان باز می دارد. به آنها اطمینان دهید که چنین چیزی اتفاق نمی افتد. در آن زمان است که آنها مشتاقانه حرف هایشان را با شما در میان می گذارند.


نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

 

 


روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،روانشناسی بالینی ،

به اعتقاد مشاوران خانواده، راه دستیابی به ازدواجی موفق و یک زندگی خانوادگی سرشار از خوشبختی، بسیار ساده و سرراست است: «باید بدانی چه موقع معذرت‌خواهی کنی و هنگامی که همسرت کار مورد علاقه‌ات را انجام نداد به روی خودت نیاوری.» مانند بسیاری از سخنان موجز و نغز دیگر، سادگی ظاهری این دستورالعمل، فریبنده است. در حقیقت دانستن این که چه موقع، چرا و چگونه از همسرتان معذرت‌خواهی کنید و نیز برخورداری از توانایی‌هایی چون شکیبایی، بردباری و مدارا کردن در هنگام عصبانیت، احتیاج به مهارت‌های هیجانی پیشرفته و سطح بالایی چون همدلی، کنترل خود و درک عمیق نیازها و احساسات دیگران دارد. نکته جالب توجه در مورد این مهارت‌ها این است که بدانیم این‌ها شباهت زیادی به اجزا یا ابعاد تشکیل دهنده سازه هوش هیجانی دارند. هوش هیجانی ( EI ) توسط مایر و سالووی این گونه تعریف شده است: «توانایی درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آن‌ها به گونه‌ای که موجب تعالی و رشد عقلانی-هیجانی گردد». در واقع این هم‌خوانی و تجانس آشکار بین انواع توانایی‌هایی که هوش هیجانی را می‌سازد و توانایی‌هایی که لازمه گفتگو و تعاملات موفقیت‌آمیز زناشویی می‌باشند، ما را به این موضوع رهنمون می‌سازد که هوش هیجانی ( EI ) در زمینه ازدواج موفق و زندگی زناشویی، نقشی مهم و غیر قابل انکار دارد. حال سؤال این است که هوش هیجانی به چه طریقی می‌تواند زندگی زناشویی را تحت تأثیر خود قرار دهد؟ و زوجین به چه نوع مهارت‌های هیجانی نیاز دارند تا به کمک آن‌ها بتوانند بر مشکلات روز افزون زندگی زناشویی خود و فراز و نشیب‌های آن فایق آیند؟

? هوش هیجانی ( EI ) چیست؟
واژه جامع هوش هیجانی به سه دسته توانایی ذهنی اشاره دارد که یک دسته آن، توانایی‌های بسیار اساسی است که دربرگیرنده ادراک و تشخیص عواطف خود و دیگران می‌باشد، به عبارت دیگر، افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند می‌دانند که خود یا دیگران در یک لحظه خاص، در چه نوع حالت هیجانی به سر می‌برند. بنابراین قادرند به دقت عواطف گوناگون و متفاوتی چون خشم، ترس، احساس گناه و عشق را از هم تشخیص دهند.
توانایی‌های هوش هیجانی ( EI ) بطور کلی عبارتند از:
? توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران
? توانایی استدلال کردن راجع به عواطف
? توانایی اداره و تنظیم مؤثر عواطف
این توانایی‌های سه گانه، ظاهراً عوامل اساسی تشکیل دهنده یک زمینه غنی عاطفی برای داشتن یک زندگی زناشویی سعادتمندانه محسوب می‌شوند.

? ادراک هیجانی و روابط زوجین
از سال ???? تاکنون تحقیقات زیادی در زمینه ادراک عاطفی و روابط زناشویی صورت گرفته که نتایج آن به شرح زیر است:
? ازدواج و زندگی زناشویی یک بافت سرشار از عاطفه می باشد.
? در ازدواج‌هایی که زوجین با یکدیگر در تعارض و تضاد باشند، برانگیختگی‌های هیجانی زیادتری دیده می‌شود. به عبارت دیگر، بیشتر تعارض‌ها و اختلافات بین زوجین به دلیل برانگیختگی‌های هیجانی صورت می‌گیرد.
? افراد در توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاً بعضی از زوج‌ها آشکارا نسبت به علائم هیجانی همسرشان بی‌توجه هستند و آنان را نادیده می‌گیرند یا آمادگی سوء تعبیر و عدم تشخیص صحیح این عواطف را دارند. مثلاً حالت غمناکی یا اندوه همسر خود را به عنوان عصبانیت و خشم تفسیر می‌نمایند.
? انسان‌ها دارای تفاوت‌های قابل توجهی در توانایی ابراز صریح عواطف خود می باشند. مثلاً برخی از زوج‌ها عادت دارند پیام‌های هیجانی مبهم و گیج کننده‌ای به طرف مقابل خود بدهند (هم زمان، هم می‌خندند و هم اخم می‌کنند). پژوهشگران دریافته‌اند که ارتباط با ثبات و معناداری بین تفاوت‌های فردی در توانایی ابراز دقیق و صحیح عواطف و تشخیص آن‌ها با شادی‌های زندگی و روابط زناشویی مطلوب وجود دارد.
? زوج‌های خرسند در مقایسه با زوج‌هایی که رابطه زناشویی و هیجانی خوبی با هم ندارند، احساس همدلی بیشتری به هم نشان می‌دهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به خرج می‌دهند.
? زوج‌های ناراضی از زندگی زناشویی در عکس‌العمل به رفتار نامناسب همسرشان مقابله به مثل می‌کنند.
? زنان بهتراز مردان در ابراز دقیق عواطف و تشخیص آن‌ها عمل می‌نمایند. برای مثال وقتی که یک زن پیام هیجانی مثبتی به شوهرش می‌دهد، احتمالاً از علائم غیر کلامی - بدنی (مثل لبخند زدن) و از یک لحن صمیمانه در هنگام سخن گفتن استفاده می‌نماید. از طرف دیگر، مردان تمایل به استفاده از پیام‌های مبهم و مختلط (ترکیبی) دارند. برای مثال هنگامی که مردی می‌خواهد پیام هیجانی مثبتی به همسرش بدهد، این پیام هم همراه با خنده است و هم همراه با علائم بالقوه تهدیدکننده‌ای چون حرکات ابرو یا چشم.
? ناتوانی مردان در تشخیص و ابراز دقیق عواطف، علت مهم و اساسی ازدواج‌های ناموفق است. برای مثال در برانگیختگی‌های هیجانی بالا در طول کشمکش‌های زناشویی (که از طریق اندازه‌گیری علائم فیزیولوژیکی مثل ضربان قلب یا فشار خون مشخص می‌شود) مردانی که از زندگی زناشویی خود راضی نمی‌باشند و با همسران خود اختلاف دارند، علائمی از گوشه‌گیری یا انزوای هیجانی و بی عاطفگی از خود نشان می‌دهند، روان‌شناسان آن را «حصار سنگی» نامیدند.
? زوج‌های شاد و خوشبخت نسبت به زوج‌های ناسازگار، هم در اظهار و ابراز عواطف و هم در استنباط، تشخیص و دریافت عواطف، عملکرد بهتری از خود نشان می‌دهند.
? برخی از مردان احساس می‌کنند که هم زمان از دو طرف مورد تهدید واقع می شوند: یکی از طرف موقعیت‌هایی که قادر به کنترل آن‌ها نمی‌باشند و یکی هم از طرف عواطف ناخوشایند و منفی، چون اضطراب و اندوه که به‌وسیله این موقعیت‌ها ایجاد می‌شوند. این مردان هنگامی که احساس آسیب‌پذیری و ناتوانی می‌نمایند، عصبانی می‌شوند و مایل به تجربه حالت‌های هیجانی هستند تا از آن طریق احساس کنند قادر به کنترل موقعیت‌ها می‌باشند.
? در زمینه زندگی زناشویی، وضعیت فوق بدین معنی است که احتمالاً یک شوهر به تقاضای همسرش جهت استقلال بیشتر، با واکنش‌های خشم‌آلود به این نوع گستاخی پاسخ دهد تا واکنش‌های مضطربانه، و علت بروز چنین واکنشی احتمالاً ترس از دست دادن همسر است. این خشم و عصبانیت ممکن است منجر به رفتارهای تخریبی شود که با جنگ و دعواهای خانوادگی و ضرب و شتم‌های جسمی و خشونت‌آمیز همراه است.
? در تعامل‌های پر از تنش و تعارض زندگی زناشویی، حتی شوهرانی که بسیار مقاوم و شکیبا می‌باشند، احساس درهم شکسته شدن می‌نمایند و در مقابل علائم جسمانی و منفی شدیدی (چون انقباضات و دردهای معده، افزایش ضربان قلب، تعریق کف دست، سردرد و ... ) که آنان را تهدید می‌کند، احساس ناتوانی،  اضطراب و دستپاچگی می‌نمایند. در چنین شرایطی، مردان ممکن است به صورت خودکار و غیر ارادی دچار خشم شوند. روی هم رفته و بر اساس یافته‌های مطالعات انجام شده بر روی تعامل‌های زندگی زناشویی، فرض می‌شود که اگر زوجین از عواطف همسرانشان آگاه شوند و بتوانند عواطفشان را به صورتی واضح و آشکار به یکدیگر اطلاع دهند و ابراز نمایند، زندگی بهتری خواهند داشت. برای این کار لازم است تا نسبت به علل، جوانب و پیامدهای عواطفشان بر زندگی زناشویی‌شان آگاه گردند.

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

 

 


روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،

تحصیلاتش چیه؟
ـ آخه مدرک و تحصیلات هم شد نون و آب؟ توی این دوره زمونه باید پول داشت این مورد هم از اون پولداراست.
? خانواده‌اش چی؟ می‌شناسی؟
ـ مگه قراره با اونا زندگی کنم. حالا شاید سالی، ماهی همدیگه رو ببینیم.
? خودشو می‌شناسی، بهت می‌خوره؟
ـ تقریباً، هر جوری باشد درستش می‌کنم، جوری تربیتش می‌کنم که مطابق میل من باشه.
و این سوال و جواب‌هایی است که روزانه از دهان بعضی از دختران شنیده می‌شود. جواب‌هایی که گاه تحققشان در خیال و رویا امکانپذیر است. آیا پول زندگی می‌سازد؟ در جواب تایید می‌کنیم اما در کنار آن زندگی‌های پرزرق و برق خالی از عاطفه را می‌بینیم. شاید هم در جواب تکذیب کنیم اما باز خانواده‌هایی را می‌بینیم که محتاج نان شب هستند.
سوالمان را برای تحصیلات، خانواده، شخصیت و بسیاری ویژگی‌های دیگر که می‌تواند بر زندگی تاثیر بگذارد تکرار می‌کنیم و باز به مجموعه‌ای از جواب‌ها که همدیگر را نقض می‌کنند می‌رسیم. به جاده‌هایی برمی‌خوریم که هرکدام به جایی می‌رود و می‌مانیم و در می‌مانیم که کدام راه را برگزینیم گاه چشمانمان را می‌بندیم و قدم در راهی می‌گذاریم که مقصدش را نمی‌دانیم و گاه کمی توقف می‌کنیم تا راه بلدی پیدا شود البته گاه با چشمان بسته هم به راه می‌رسیم و گاه با راه بلد به بی‌راه!
در این میان تنها نقشه‌ای است که می‌تواند به ما کمک کند تا راه را از بی‌راهه تشخیص دهیم نقشه ما برای انتخاب راه زندگی، شناخت ما از کسی است که قرار است ما را همراهی کند.
? اما اینکه چگونه می‌توان این شناخت را به دست آورد؟
سوالی است که جواب آنها شاید در دستان یک متخصص باشد.
اعظم غضنفری روانشناس و مدرس کلاس‌های آموزش معیارهای انتخاب همسر (برای دختران) در فرهنگسرای طبیعت می‌تواند برای پاسخ به این سوال‌ها گزینه بسیار مناسبی باشد. آنچه در ادامه می‌خوانید اظهارات او در این‌باره است.
«ازدواج یک مرحله بسیار مهم در زندگی است و باید برای یک انتخاب صحیح و از روی شناخت و آگاهی یک سری آموزش‌ها و اطلاعات در اختیار جوانانی که آمادگی ازدواج دارند قرار گیرد و این یک ضرورت مهم اجتماعی است. وقتی ما برای انجام کارهای بسیار ساده مثل گرفتن گواهینامه در گذراندن مراحل مختلف آن چون ثبت‌نام، آشنایی با دوره‌های تئوری و عملی و پزشکی تا این حد حساس هستیم و وسواس به خرج می‌دهیم چگونه می‌توانیم برای امر بسیار مهمی مانند ازدواج بی هیچ آگاهی تنها با تکیه بر شناخت محدود و اندکمان از خود و اطرافمان اقدام به گرفتن تصمیم برای یک عمر بکنیم.
باید با شناخت پیش رفت، خود را شناخت و طرف مقابل را بهتر شناخت. فردی را انتخاب کرد که با ما همانندی بیشتری را دارد باید برای یک عمر زندگی شناخت به دست آورد، چگونگی به دست آوردن آن شاید زیاد مهم نباشد نتیجه آن مهم است گاه خواندن چند کتاب مفید هم کفایت می‌کند.
این ?? جلسه شاید زمان کافی برای گرفتن یک تصمیم درست نباشد اما همین زمان اندک می‌تواند گره‌گشای بسیاری از مشکلات باشد. ما در این جلسات تنها به گفتن سرفصل‌های یک انتخاب درست بسنده می‌کنیم و با دختران جوان ?? تا ?? ساله از ضرورت آموزش این مباحث، علاقه، عشق و محبت، انتخاب، ملاک‌ها و ویژگی‌های یک همسر متناسب سخن خواهیم گفت.
از فواید و معایب آشنایی‌های رسمی که از طریق خانواده‌ها صورت می‌گیرد و آشنایی‌های غیررسمی که در محیط کار یا دانشگاه به وجود می‌آید گفته می‌شود از عشق، دامنه و محدوده آن سخن به میان خواهد آمد شخصیت افراد و عوامل پدید آورنده و تشکیل‌ دهنده شخصیت آنها بررسی خواهد شد.
در این جلسات به دوران نامزدی و پیش از ازدواج توجه خاص شده است دختران باید با علائمی که در این دوران مشاهده می‌کنند که می‌تواند برای آنها خطرزا باشد آشنا شوند ازدواج مرحله بسیار مهمی از زندگی است و برای ورود به این مرحله باید از دروازه‌های بسیاری عبور کرد دروازه‌هایی که همه از نوع شناخت هستند.
شناخت از اینکه چقدر همانند او هستیم تا چه اندازه تضادهای میان ما قابل چشم‌پوشی است، در چه طبقه تحصیلی و اجتماعی قرار داریم چقدر به لحاظ عقاید اصالت خانوادگی و شخصیت به هم نزدیک هستیم، هدفمان از زندگی و ازدواج چیست، آیا سطح درآمد و شغلش برای ما راضی‌کننده است خانواده‌ها تا چه اندازه از این پیوند استقبال می‌کنند و چندین مرحله دیگر که برای دستیابی به یک زندگی موفق باید طی شود.
اما شاید قبل از هر مرحله‌ای باید از دروازه درونی خودمان عبور کنیم. باید به خودآگاهی برسیم، بدانیم که از خودمان چه می‌خواهیم، جنبه‌های مثبت و منفی خود را ارزیابی کنیم، هدفمان را از زندگی و ازدواج بدانیم و مشخص کنیم. بدانیم که از طرف مقابلمان چه می‌خواهیم، یک دختر باید بتواند این شناخت‌ها را از خود به دست آورد تا در نهایت بتواند اعلام کند: من دختری هستم با این ویژگی‌ها و فردی را می‌خواهم که ویژگی‌های مدنظر من را داشته باشد.
امروزه بسیاری بر این عقیده هستند که تنها ملاک مهم برای دختران درآمد و وضعیت مالی طرف مقابل است در صورتی که در حال حاضر مهم‌ترین اصل برای دختران درک متقابل است و اینکه تا چه حد شخص موردنظرشان او را می‌فهمد و به خواسته‌هایش اهمیت می‌دهد و این در حالی است که عوامل دیگر مانند شخصیت و... در درجات بعدی برای او قرار دارند. متاسفانه به سبب عوامل مختلف توجه به عامل سواد و تحصیلات روز به روز کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. علت این امر را می‌توان در کاهش تعداد راه‌یافتگان پسر به دانشگاه جست‌وجو کرد و اینکه در زمان تحصیل پسران از شغل و درآمد دور می‌افتند.در اینجا مساله مهم دیگری مطرح می‌شود و آن نقش والدین در یاری رساندن به فرزندان در شناخت هر چه بیشتر است. نقش پدر و مادر بسیار حساس و مهم است زیرا اثرات آموزش و تربیت آنها در چند سال اولیه رشد فرزندان تا آخر عمر باقی خواهد ماند. به‌طوری که روانشناسان معتقدند شخصیت هر فرد در پنج سال اول زندگی او شکل می‌گیرد. در گذشته‌ای نه‌چندان دور والدین به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به آموزش مهارت‌های زندگی به فرزندان‌شان می‌پرداختند و راه و رسم زندگی را به آنان می‌آموختند اما متاسفانه با پیشرفت علم و تکنولوژی نقش والدین در این امر بسیار کمرنگ شده است پدران و مادران این نقش تربیتی را به موسسات و آموزشگاه‌ها و به طور کلی جامعه واگذار کرده‌اند و این می‌تواند یک زنگ خطر بزرگ به حساب آید.
از طرف دیگر هجوم اطلاعات و پیشرفت علم و تکنولوژی باعث شده است تا پدر و مادر نتوانند همسان و همگام با فرزندان‌شان پیش بروند و در بیشتر موارد فرزندان در گرفتن و به دست آوردن اطلاعات از والدین خود بسیار جلوتر هستند و از سوی دیگر پدر و مادرها هم بیشتر درگیر مسائل مادی و اقتصادی هستند و فرصت کافی را برای فرزندان خود نخواهند داشت و این کمرنگ شدن نقش پدر و مادر می‌تواند آسیب‌های جدی را به دنبال داشته باشد.
در این زمان که والدین فرصت کافی برای انتقال مفاهیم لازم به فرزندان را ندارند شاید این‌گونه کلاس‌ها بتواند این شکاف را به گونه‌ای پر کند که البته از جهتی این امر بسیار مفید هم هست. زیرا اکثر والدین فاقد اطلاعات تخصصی در این زمینه هستند و روانشناسان و مدرسین این کلاس‌ها می‌توانند اطلاعات تخصصی خود را به این جوانان انتقال دهند. اما این کلاس‌ها هم نمی‌تواند ??? درصد موثر واقع شود و به یک شناخت همه‌جانبه منجر شود.
دختر و پسر زمانی که به یک سن خاص می‌رسند مساله ازدواج برایشان بسیار مهم و حساس می‌شود و سعی می‌کنند مهارت‌هایی را در این زمینه بیاموزند و این نیاز به آموزش و فراگرفتن باعث شد تا برای اولین بار کارگاه‌ها و کلاس‌هایی در دانشگاه‌ها برای این امر اختصاص داده شود که این حرکت بعدها از سوی موسسات و فرهنگسراها دنبال شد که در حال حاضر نمونه آن را در فرهنگسرای طبیعت شاهد هستیم که ده جلسه کلاس آموزش معیارهای انتخاب همسر را ویژه دختران ?? تا ?? سال برگزار کرده است که علی‌رغم کمبود فضا و امکانات با استقبال بسیار خوبی تاکنون روبه‌رو بوده است که این امر نشان دهنده آن است که جوانان ما آمادگی پذیرش و فراگیری این آموزش‌ها را دارند و به گرفتن این تصمیم مهم در زندگی‌شان اهمیت می‌دهند. اما باید زمینه‌ای را فراهم کرد که شرایط برای آموزش پسران نیز بیشتر فراهم شود زیرا برای یک زندگی موفق هر دو نفر باید با شناخت کافی از یکدیگر وارد زندگی شوند. زیرا اگر تنها یکی از طرفین آموزش‌های لازم را ببیند مانند آن است که یک پا در بدن رشد کند و پای دیگر ثابت بماند.به‌طوری کلی سرفصل‌های آموزش به هر کدام از این دو گروه یکسان است و اگر مرکزی برای برگزاری این کلاس‌ها برای پسران اقدام کند و این موقعیت برای آنها فراهم شود به‌طور حتم پسران در این کلاس‌ها شرکت خواهند کرد و چه بسا فعال‌تر از دختران باشند. در پایان این نکته را یادآور می‌شوم که در بسیاری از شهرهای کشورمان امکان برگزاری این کلاس‌ها وجود ندارد و جوانانی که قصد دارند به مرحله ازدواج قدم بگذارند باید سعی کنند تا از طرق دیگر مانند مطالعه چند کتاب مفید به این شناخت دست یابند و بدون کسب آگاهی و شناخت به این مرحله قدم نگذارند.»
یک راه دو راه شاید هم هزاران راه. دیگر هراسی نیست. نقشه را برمی‌داریم و با کوله‌باری از شناخت و آگاهی رهسپار راهی می‌شویم که شاید نهایت آن معلوم نباشد اما می‌دانیم که در طول راه همراهی وجود دارد که تحمل سختی سفر را آسان می‌کند. با او همگام می‌شویم و او سفر را آغاز کرده است تا تنها زیبایی‌های راه را به ما متذکر شود. پس باید قدم در این راه گذاشت و به پایان آن امیدوار بود. سفر بی‌خطر!

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

 

 


روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،

در معماری زندگی مشترک آشنایی «آغاز»، شناخت «پیشرفت»، و ازدواج «کامیابی» محسوب می شود، اما با هم خوشبخت بودن و حساس رضایت از یکدیگر هدف نهایی زوجین در ازدواج موفق است که برای دستیابی به این هدف ارزشمند، باید نیازهای عاطفی و مهمتر از آن تفاوتهای فردی یکدیگر را بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم.
به اعتقاد روانشناسان، همه افراد به لحاظ شخصیتی یک سری تفاوتهایی با یکدیگر دارند که برخی از این تفاوتها به دلیل جنسیت افراد می باشد، اما این مسأله به معنای فاصله انداختن و جدا کردن نیست، بلکه در سایه با هم بودن می توانند ما را به کمال و آسایش برسانند. البته مشروط بر آن که آنها را بشناسیم تا درصدد رشد و تکامل یکدیگر برآییم.

? فرصتهای شیرینی که نباید از دست داد
گرچه اکثر ما نیازهای خود را به طور کامل می دانیم، ولی متأسفانه اغلب گمان می کنیم دیگران، به خصوص همسرمان نیز همین نیازها را دارد و از او انتظار داریم آنچه را که ما می پسندیم، بپسندد و آن گونه که ما فکر می کنیم، بیندیشد.
در این میان خیلی از ما تصور می کنیم اگر همسرمان دوستمان دارد، باید به همان گونه که ما با او رفتار می کنیم، با ما رفتار کند، ولی این را نمی دانیم که چنین طرز تفکری موجب می شود تا فرصتهای شیرینی که می توانیم در صورت با هم بودن خلق کنیم را از دست بدهیم، زیرا نمی دانیم با وجود شباهتهای موجود، تفاوتهایی از نظر جنسیتی با هم داریم. پس بهتر است در مورد این تفاوتها و نیازهای مرتبط با آن به طور واضح و روشن صحبت کنیم تا در سایه شناخت آنها به رضایت خاطر و آسودگی خیال برسیم.

? زن خواهان احترام است و مرد طالب تشکر
وقتی مرد به گونه ای با همسرش رفتار کند که مطمئن شود شوهر حقوق، خواسته ها و نیازهای او را در اولویت قرار داده و به او احترام گذاشته است، او نیز نشان می دهد که از رفتار و تلاش همسرش راضی است. در نتیجه مرد حس می کند که همسرش قدردان زحمتها و تلاشهای اوست و چون مورد تقدیر و تشکر قرار می گیرد، راسخ تر می شود تا بر تلاش خود در زندگی بیفزاید و انگیزه پیدا کند تا بیشتر به همسرش احترام بگذارد. در این شرایط زندگی برای هر دوی آنان دلپذیرتر خواهد شد.

? ابراز علاقه، اعتماد می آورد
وقتی زن با همسرش طوری رفتار کند که مرد متوجه شود مورد اعتماد اوست، شوهر نیز از تمام توان خود برای خوشبختی همسرش کمک می گیرد. پس این واکنش زن (مثبت اندیشی درباره تواناییهای شوهر) پیامدهای خوشایندی را به همراه دارد.
همچنین زمانی که مرد به احساسات همسرش توجه می کند و از صمیم قلب به خشنودی او می اندیشد، زن مطمئن می شود شوهرش به او علاقه دارد و نسبت به زندگی دلگرمتر می شود که حاصل آن طراوت و شادابی محیط خانواده است.

? زن تشنه مهرورزی و مرد تشنه تحسین است
اگر مرد، نیازهای همسرش را در اولویت قرار دهد و با افتخار خود را متعهد بداند که از همسرش حمایت و نیازهای او را برآورده کند، زن نیز متوجه می شود که شوهرش او را دوست دارد و احساس بالندگی می کند. در این جاست که مرد با مهم جلوه دادن احساسات و نیازهای همسرش، در کنار کارهای مورد علاقه خود مثل کار، مطالعه، ادامه تحصیل و تفریح موجب می شود نیاز همسرش به مهرورزی نیز برآورده شود. بنابراین وقتی زن احساس کند شوهرش در زندگی تنها به او می اندیشد و به خاطر خوشبختی او تلاش می کند، به شوهرش افتخار خواهد کرد و این رفتار وی را مورد تحسین قرار می دهد.
باید توجه داشت همان طور که زن نیازمند مهرورزی از سوی همسر است، مرد نیز احتیاج به تحسین وی دارد. پس چه بهتر که زن هم از ویژگیها و استعدادهای او از قبیل صداقت، شرافت، صبر و مهربانی و مقاومت احساس خرسندی کرده و این مسأله را به او بازگو کند. در چنین شرایطی، زندگی برای هر دوی آنها کانون عشق و علاقه می شود و لحظه، لحظه آن سرشار از لطف و آرامش خواهد بود.

? او را درک کن تا پذیرفته شوی
هنگامی که زن بدون هیچ کوششی برای تغییر همسر، او را همان گونه که هست بپذیرد و باور داشته باشد، مرد نیز او را صمیمانه پذیرفته و از او استقبال می کند.
البته این پذیرش به آن معنا نیست که مرد از هر جهت کامل و بی عیب و نقص است، بلکه به این مفهوم است که زن به شوهرش اعتماد می کند و به او فرصت می دهد تا خود در پی اصلاح و بهبود نقصهایش باشد. در این صورت مرد راحت تر به سخنان همسرش گوش می دهد، او را درک می کند و می کوشد نیازهای او را به گونه ای شایسته برآورده کند.
از سوی دیگر وقتی مرد بدون داوری و از روی همفکری به ابراز احساسات همسرش گوش دهد، زن حس می کند همسرش او را درک می کند، در نتیجه بهتر می تواند او را بپذیرد و باور داشته باشد و در این صورت زندگی مشترکشان هم صمیمانه تر می شود.

? تشویق در برابر اطمینان خاطر
بررسیها نشان می دهد، هنگامی که مرد به همسرش احترام می گذارد و به او علاقه نشان می دهد، درکش می کند و نسبت به او مهر می ورزد، زن اطمینان خاطر پیدا می کند.
البته این به آن معنا نیست که مرد تصور کند چون تمام نیازهای اساسی همسرش را برآورده کرده، او باید کاملاً شاد باشد و احساس امنیت کند، بلکه شایسته است همواره او را مورد ملاطفت و مهربانی قرار دهد و بگوید که «دوستش دارد» و بارها و بارها به او اطمینان خاطر بدهد که چقدر برایش اهمیت دارد. (البته نه به طور غیرمستقیم و یا با الفاظ شوخی آمیز، بلکه با ایجاد رابطه چشمی و کاملاً مستقیم). زن نیز باید با اطمینان به تواناییها و قابلیتهای همسرش، او را تشویق کند تا احساساتی از قبیل امیدواری و شجاعت را به وی منتقل کند. چون مردها هنگامی که همسر خود را قدردان بدانند، اطمینان خاطری را که او نیازمند است به او می بخشند.

? تأیید و اعتبار
به عقیده اغلب مردها، زن ایده آل، زنی است که آنان را تأیید کند. زیرا هر مردی در اعماق وجودش دوست دارد در نظر همسرش یک «قهرمان» باشد. بنابراین اگر مرد بتواند در فراز و نشیبهای زندگی عملکرد مناسبی داشته باشد و همسرش او را تأیید کند، عزت نفس پیدا خواهد کرد و این مسأله موجب می شود او از موقعیت خود در خانواده راضی باشد که بازتاب این مسأله نیز برای زن اعتبار به وجود می آورد و احساس می کند مورد محبت شوهرش قرار گرفته است.
همچنین مرد با اعتبار بخشیدن به نیازهای زن، این مسأله را اثبات می کند که او را همان گونه که هست دوست دارد و همیشه برایش قابل احترام است.

? نکته آخر
یکی از مهمترین مسایل روز در زندگیهای مشترک برابری حقوق و مساوات در تمام امور زندگی است. این مسأله بر پایه عقیده قرار دارد که زن و شوهر دارای حقوق یکسانی هستند و باید برای تحکیم و موفقیت رابطه خود، به طور عادلانه با یکدیگر همکاری کنند، اما این عقیده که آنان «دارای حقوق مساوی» هستند به این معنی نیست که نمی توانند با هم تفاوت داشته باشند، بلکه بیانگر این است که تفاوتهای آنان نباید سبب شود تا یکی بر دیگری برتری یابد و بر او سلطه جویی کند.
همچنین منظور از «همکاری عادلانه و مساوی» زن و شوهر این نیست که باید هر دو به یک اندازه کار کنند و درآمدی مساوی داشته باشند و کارهای منزل را نیز به طور مساوی بین خود تقسیم کنند، بلکه در زندگی مشترک و ازدواجی که متکی بر آگاهی و شناخت عاطفی باشد، مساوات یعنی اینکه زوجین کارها را به گونه ای با هم تقسیم کنند که هر دو از انجام سهم خود رضایت داشته باشند و اگر احتمالاً یکی از طرفین نسبت به سهم خود ناراضی بود، این آزادی را داشته باشد که مسأله را بیان کند تا با همکاری و همدلی طرف مقابل، به سمت توافقی منطقی و عادلانه در جهت احساس رضایت در زندگی مشترکشان حرکت کنند تا هر دو به کمال برسند.
در این صورت می توانیم مساوات را این گونه معنا کنیم که زوجین باید بکوشند تا در محبت، مهرورزی، تأیید، قدردانی، گذشت و بزرگواری نسبت به طرف مقابل از یکدیگر سبقت بگیرند تا بتوانند با توکل به خدا همسری شایسته و کامل برای یکدیگر باشند.

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

 

 


روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،

فرهنگ سازی در ازدواج در اولویت خانواده ها باید باشد و آموزش در خانواده ها باید از زمانی شروع شود که هنوز شخصیت فرزندشان شکل نگرفته است.   

ناصر قاسم زاده روان شناس بالینی و دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روانی جامعه در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی برنا گفت: خانواده یکی از مهمترین نهاد اجتماعی است که اساس پایه حیات اجتماعی محسوب می شود.

وی در ادامه اظهار داشت: خانواده تاثیر بسزایی در تعادل روانی، عاطفی و اجتماعی افراد دارد و به عنوان کوچکترین کانون اجتماعی نقش بسیاری در ناهنجاری های اجتماعی دارد.

 

 ازدواج باید در بستر جامعه انجام پذیرد و خانواده نباید جوانان را در امر ازدواج رها کنند. عدم وجود دسترسی به مشاوره به میزان کافی و وجود فرهنگ های غلط تجمل گرایی و غرب زدایی جوانان را بر سر دو راهی قرار می دهد.

نقش خانواده در امر ازدواج مشاوره است نه تصمیم گیری و  بیشتر یک واسطه و نقش هدایت گر را باید داشته باشد.

دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روانی جامعه در خصوص راهکار های رسیدن به شرایط مطلوب ازدواج در جامعه گفت: باید در خانواده و جامعه برای رسیدن به ازدواج آگاهانه و ساده جوانان فرهنگ سازی کرد و باید در این امر از افراد کارآمد با انگیزه و متدین برای تشکیل کار گروه های ازدواج دعوت کرد تا به نقطه مطلوب برسیم.

 

وی با اشاره به این که ازدواج آگاهانه و با برنامه والاترین هدف زندگی است،گفت: نقش خانواده در امر ازدواج مشاوره است نه تصمیم گیری و  بیشتر یک واسطه و نقش هدایت گر را باید داشته باشد.

 

دبیر انجمن روانی جامعه در خاتمه اظهار کرد: فرهنگ سازی در ازدواج در اولویت خانواده ها باید باشد و آموزش در خانواده ها باید از زمانی شروع شود که هنوز شخصیت فرزندشان شکل نگرفته است.

 

خانواده های همراه : همه ی ما از روزی که صاحب فرزند می شویم آرزویی جزء سلامتی و خوشبختی او نداریم ، پس بهتر است با رفتار اشتباه خود ، باور هایی غلط را در ذهنشان پرورش ندهیم ، به آن ها کمک کنیم تا زندگی شان را بسازند ، در کنارشان باشیم و به قول معروف یار شاطر باشیم نه بار خاطر.


نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

 

 


روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،

هزاران هزار دختر و پسر مجرد در دنیا هستند که برخی از آنها از تجرد راضی به نظر می رسند و حتی تا سالیان سال تمایلی به ازدواج نشان نمی دهند.
برای کسانی که از دور نظاره گر آنها هستند این طور به نظر می رسد که آنها هیچ وقت تن به ازدواج نخواهندداد. چون این افراد از ادامه تحصیل، پیشرفت شغلی و آزادی دوران تجرد چنان صحبت می کنند که انگار ازدواج جز یک مانع بزرگ چیز دیگری نیست اما تحقیقات نشان داده است ?? درصد این افراد هم در نهایت ازدواج می کنند.
ازدواج برای برخی افراد حکم سر و سامان گرفتن زندگی را دارد. برای این افراد ازدواج سمبلی از آغاز بلوغ فکری و تکامل است به نحوی که زندگی آنها در سایه ازدواج معنا پیدا می کند.
ازدواج برای شما و تمام افراد یک تصمیم گیری بزرگ و اساسی است که نه تنها سرنوشت زوجین را تحت تأثیر قرار می دهد، بلکه موجب گسترش اعضای خانواده، بقای نسل و افزایش افراد جامعه می شود. درنتیجه انعکاس کلی آن به اجتماع برمی گردد. گه گاه اخبار متفاوتی درمورد فواید ازدواج یا فواید مجردبودن منتشر می شود و حیران وسرگردان می مانی که ازدواج موفق تأثیری بر سلامت جسم و روان دارد یا نه...؟
تحقیقات جدید نشان می دهد یک ازدواج خوب و سالم برای سلامتی مفید است. درحالی که ازدواج اشتباه و مشکل دار ورشکستگی جسمی و روحی تمام عیار محسوب می شود. همه افراد انتظار دارند همسر آینده آنها سازگار بوده و ارزش های مشابه آنان داشته باشد و موجب شادی و خوشبختی آنها شود. اما شاید ندانید اگر همسرتان صحیح انتخاب شده باشد و ازدواج موفقی داشته باشید، سلامت جسمی شما تأمین می شود. بنابراین باید برای انتخاب همسر، بیشتر از انتخاب خانه و شغل اهمیت قائل شوید.
در تحقیقی که دکتر «برایان» روانشناس کانادایی انجام داد مشخص شد ازدواج بد و ناموفق موجب افزایش فشار خون می شود و جالب این که این افراد اگر ازهمسرشان دور باشند، فشار خون آنان به حالت طبیعی برمی گردد. همین اثر درمورد ازدواج خوب برعکس است. یعنی ازدواج موفق موجب تداوم سلامتی شما می شود. مطالعات دیگر نشان داده در زوجینی که ازدواج خوبی نداشته اند، احتمال ابتلا به دیابت (مرض قند) بیشتر است. ضمناً احتمال بروز حمله قلبی دراین افراد بیشتر است.
ازطرفی ازدواج موفق موجب تقویت ایمنی بدن می شود و با کنترل و کاهش هورمون های ناشی ازاسترس، خطر بیماری های قلبی را کاهش می دهد. درکل، ازدواج خوب وشاد، مقاومت فرد را نسبت به عفونت افزایش و خطر مرگ ناشی از سرطان بیماری قلبی و انواع دیگر بیماری ها را کاهش می دهد. یکی دیگر از فواید ازدواج، افزایش طول عمر است. هرچه این ازدواج موفق تر و شادتر باشد، افزایش طول عمر بیشتر است. افراد متأهل به اضطراب، افسردگی، استرس های بعد از حادثه و انواع فوبیا (ترس) کمتر مبتلا می شوند.
دانشمندان معتقدند احساس مفیدبودن و ثبات اجتماعی در افراد متأهل بیشتر است و متأهل ها نسبت به مجردها ارتباطات اجتماعی بهتری برقرارمی کنند. البته اگر ازدواج موفق باشد تمام این تأثیرات بیشتر می شود.
دکتر «سلیوان» روان شناس دانشگاه نیویورک معتقداست رابطه بین روح و جسم بسیار قوی است و طبیعی است که مشکلات روحی با بیماری های جسمی تظاهر پیداکنند.
در خبر دیگری، دانشمندان آمریکایی اعلام کردند احتمال داشتن نشانگان متابولیک که زمینه ساز بیماری قلبی است در زنانی که زندگی مشترک خوبی دارند نسبت به زنان مطلقه یا مجرد دوبرابر است.
تحقیق دیگری نشان می دهد ازدواج بد و مشکل دار موجب می شود زن و شوهر هردو دچار استرس زیاد شوند که این استرس در سراسر روز و حتی در محل کار با آنها بوده و موجب افزایش فشار خون در آنها می شود و همین مسأله احتمال حمله قلبی یا مغزی را بیشتر می کند.
و اما یک تحقیق جالب دیگر: زنان متأهل بیشتر از مجردها رژیم لاغری می گیرند که البته دلایل آنها برای این کار بیشتر آن است که به سلامت اهمیت می دهند و نکته جالب تر این که شوهران این خانم ها مجبورند رژیم بگیرند چون غذای آنچنانی نیست که میل کنند. دانشمندان دانشگاه تگزاس هم معتقدند که ازدواج ناموفق و پرجنگ و جدال، افراد را افسرده می کند. ظاهراً ازدواج برای آقایان فواید بسیاری دارد. زیرا تحقیقات نشان می دهد آقایان متأهل کمتر ریسک می کنند، کمتر به سراغ موضوعات خطرناک می روند و رفتار آنان محتاطانه تر و زندگی آنها منظم تر می شود و بهتر غذا می خورند. زنان متأهل هم کمتر به دکتر مراجعه می کنند، بیشتر مراقب خود هستند. زنان متأهل از حمایت روحی و روانی بزرگی برخوردارند، این در حالی است که مردان متأهل از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند. براساس تحقیقات دانشمندان دانشگاه پترزبورگ اگرچه قبلاً اعلام شده بود مردان متأهل سالم ترند اما در زنان این مسأله به کیفیت ازدواج بستگی دارد. یعنی در صورتی ازدواج موجب بهبود سلامت زنان می شود که آنها از این ازدواج راضی و خشنود باشند. در این صورت سلامت قلب آنها بالا می رود، سبک زندگی در آنها بهتر می شود و با مشکلات عاطفی کمتری روبه رو می شوند. حتی این زنان اضافه وزن کمتری دارند، سطح کلسترول خون آنها پائین تر است و بیشتر ورزش می کنند.
در اصل این محققان نشان داده اند که برای مردها، همسرشان حکم یک ستون حمایتی را دارد چون معمولاً شبکه ارتباطی خانم ها قوی تر و گسترده تر است و به راحتی می توانند از حمایت های دیگران هم استفاده کنند. یکی از دلایل این امر آن است که خانم ها نسبت به جنبه های منفی زندگی مشترک حساس تر از آقایان هستند. دلیل دیگر این که خانم ها بهتر از آقایان از همسرشان حمایت می کنند.
? «ازدواج» علیه «استرس»
ثابت شده است که بسیاری از جنبه های یک ازدواج سالم موجب کاهش استرس می شود: درآمد افراد بیشتر از دوران تجرد می شود حتی اگر فقط یکی از زوجین شاغل باشد باز هم افراد متأهل بیشتر از مجردها پول پس انداز می کنند. شبکه حمایتی متأهل ها گسترده تر است. در یک ازدواج موفق، ? گروه از دوستان و فامیل به هم ملحق می شوند در نتیجه شبکه حمایتی بیشتر می شود.
این حمایت فقط مالی نیست و از نظر روحی هم به زن و شوهر کمک می کند طوری که افسردگی در متأهل ها کمتر است. افراد از خانواده های مختلف و با رفتارهای متفاوت با هم ازدواج می کنند، اگر ازدواج صحیح باشد حس مسئولیت پذیری در دوطرف موجب می شود رفتارهای سالم افزایش پیدا کند و رفتارهای پرخطر کمتر شود. نتیجه کلی این تغییر رفتار روی سلامت تأثیری مثبت دارد. البته باز هم تأکید می شود که این تأثیرات فقط در افراد متأهل دیده نمی شود و باید متأهل موفق باشید تا از ازدواج بهره مثبت ببرید، چون ازدواج نامناسب و ناموفق تأثیر منفی دارد و منبع استرس به حساب می آید.
? ازدواج موفق؛ منبع آرامش
داشتن یک ازدواج موفق و رسیدن به بلوغ عاطفی، مهم ترین عامل برقراری آرامش افراد است. دکتر «حسام» روان پزشک و عضو آکادمی روان پزشکان اروپا، در مصاحبه با خبرنگار ایسنا، با اشاره به این مطلب گفته است: امروز بزرگ ترین چالش زندگی هر فرد، چگونگی برخورد با مسائل روزمره و تأثیر نپذیرفتن از آنهاست. در حقیقت بدون وجود یک تکیه گاه عاطفی، ادعای داشتن شخصیت مستقل، قوی و سازگار که به راحتی با مشکلات برخورد می کند، صحت ندارد.
این روان پزشک، زندگی در کنار فردی با روحیات سازگار را مهم ترین عامل موفقیت، آرامش و ارضای عاطفی دانسته و گفته است: شاهدان این گفته، افراد موفقی هستند که همگی رمز موفقیت خود را ازدواج مناسب می دانند.
وی خاطرنشان می کند: دلیل این که امروز، بسیاری از جوانان تمایلی به ازدواج ندارند این است که از قبول مسئولیت در قبال یک فرد دیگر می هراسند اما اگر تک تک این اشخاص، حتی برای یک روز احساس آرامش ناشی از زندگی در کنار یک فرد مناسب را تجربه کنند، قطعاً تمایلی به تنها ماندن نخواهند داشت. دکتر حسام در نهایت یادآور شده، عمده بیماری ها نیز در افرادی بروز می کند که زندگی عاطفی سالمی ندارند. حتی امروزه ثابت شده تعداد زیادی از موارد بیماری هایی مانند ایدز و سرطان، بویژه بیماری های قلبی در اشخاص تنها بروز می کند.
? نقش ازدواج در سلامت روان
با ازدواج، دختر و پسر در کنار یکدیگر از آرامش، امنیت و سلامت روان برخوردار می شوند. خداوند متعال در این مورد می فرماید: «و از نشانه های او این که، همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، در میان تان مودت و رحمت قرار داد.»
رسول گرامی اسلام(ص) نیز ازدواج را عامل ایجاد اخلاق نیکو در فرد می داند و می فرماید: «مردان و زنان بی همسر خود را به ازدواج یکدیگر درآورید، چرا که خداوند اخلاق آنان را نیکو می سازد.» امروزه، پژوهش های جامعه شناسان و روان شناسان نیز حاکی از ارتباط سلامت روان و ازدواج است.
در همین زمینه، مطالعات اداره بهداشت عمومی آمریکا در سال ???? نشان می دهد که بین سلامت روانی و ازدواج، ارتباط معنی داری وجود دارد. افراد متأهل در مقایسه با افراد مجرد در وضع بهتری از سلامت روانی قرار دارند. از مهمترین فواید ازدواج و تشکیل خانواده، ایجاد اخلاق نیکو در افراد، سلامت و بهداشت روانی، آرامش، مودت و رحمت است که خانواده را میان دیگر نهادهای اجتماعی، ناهمانند و منحصر به فرد ساخته است به طوری که از آن به عنوان ریشه ای ترین نماد اجتماعی یاد می شود.

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

 

 


روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،

جنس مذکر به پیچیدگی جنس مونث نیست و اکثر رفتارهای جنس مذکر برون ریز است و نیاز به کنجکاوی ندارد سوالی که مطرح است آیا مردان تنوع پذیر تر از زنان هستند ؟ پاسخ خیر مردان تنوع پذیر تر از زنان نیستند بلکه اکثر رویدادهای زندگی واکثر رفتارها و برخوردارها برای مردان زودتر به عادت تبدیل می شود و اینگونه می توان نتیجه گرفت که مردان زودتر خسته می شوند مسلم بدونید یک مرد هرچقدر هم که دارای همسری زیبا ، خوش اندام و دلربا باشد بعد از چند ماهی زندگی یا یکی دوسال زندگی این زن برای مرد خود عادی می شود و از نظر ظاهری تازگی قبل را نخواهد داشت پس این مطلب قابل توجه خانمهایی که ادعای زیبایی می کنند و میگویند که شوهرشان به آنها خیانت کرده است بعد از مدتی مردان از نظر ظاهر شما اشباع می شوند ، اخلاق و رفتار یک زن باید به گونه ای باشد که در همه حال برای همسر خود تازگی داشته باشد و فقط ظاهر خوب زن برای یک مرد کافی نیست به همین منظور توصیه می شود همه عشق و علاقه و موهبت خود را به یکباره در چند روز یا چند ماه ابتدای زندگی رو نکنید همیشه مثال اهسته و پیوسته را به خاطر داشته باشید ، مردان تغییرات جزئی را دیر به چشم می بینند مثلا شما اگر جای یک گلدان را در منزل تغییر دهید شاید بعد از یک هفته شوهرتان متوجه این تغییر شود اما اگر رنگ لباس و یا حتی نوع پوششتان را تغییر دهید خیلی زود متوجه تغییر می شوند هر چند شاید اگر عطری که استفاده می کنید را تغییر دهید باز متوجه نشوند پس اگر قصد تغییر یا تحولی دارید بهتر است تلاش خود را در جهت تغییر بزرگی انجام دهید. . از نظر رفتاری جنس مردان به گونه ایست که ریاست طلب هستند و تمایل دارند هیچ موضوعی از انها پنهان نباشد و ترجیح می دهند همسرشان بدون هماهنگی انها کاری را انجام ندهند. اگر هر روز موقع استقبال از شوهرتان از یک جمله تکراری استفاده میکنید آنرا تغییر دهید . اگر رفتاری از سوی شوهرتان شما را خوشحال می کند نوع ابراز خوشحالی خود را تغییر دهید هر چند تغییر کوتاه ، کنار امدن با آشفتگی و خستگی مردان یکی از رموز موفقیت برای جلوگیری از تنوع پذیر بودن آنهاست به عنوان مثال اگر خواسته ای دارید یا می خواهید موضوع مهمی را مطرح کنید از گفتن حرفهای حاشیه ای بپرهیزید چرا که مردان از اینگونه حرفها زود خسته و عصبی می شوند . از نظر روابط جنسی کلا مردان همسری مطیع را خواهان میباشند رفتارهای جنسی خود را تغییر دهید سعی کنید در روابط جنسی تغییر ایجاد کنید به عنوان مثال زمان انجام رابطه مکان انجام آن پوزیشنهای آن حرفهایی که ردو بدل می شود رابطه جنسی کلیشه ای چند دقیقه ای آنچنان تاثیر مثبتی بهمراه ندارد سعی نکنید در باطه جنسی مثل یک ماشین باشید یعنی فقط ابزاری بریا ارضای جنسی باشید بلکه از نظر روحی هم باید شوهر خود را ارضاء کنید البته این مسئاه نیز متقابله . اگر با شوهرتان مشکلی دارید آنرا مطرح کنید تا زودتر حل شود یک زن افسرده حال و غمگین باعث می شود تا شوهر آن زن دیرتر به منزل برود در عوض یک زن شاد و خوشرو و خوش برخورد باعث می شود تا شوهرش برای رفتن به منزل لحظه شماری کند کلا در خانه محیطی جذب کننده برای همسر خود فراهم آورید تا مردان هیچ کجا به جز منزل و در کنار شما احساس آرامش نکنند . مردان از زنان نغ نغی بیزارند ، مردان عاشق احترام هستند در بیرون از منزل جلوی دیگران با شوهر خود با احترام سخن بگویید البته این مسئله متقابل میباشد . از گیر دادن های بیخودی پرهیز کنید . ظاهری خوب برای همسر خود داشته باشید یعنی در منزل آرایش کنید موهای آشفته و پریشان خود را آراسته سازید مدل موی خود را تغییر دهید و از او بپرسید از چه مدل مویی یا چه طرز آرایشی خوشحال تر میشه هر چند وقتی آنها را مشت و مال دهید فراموش نکنید اگر زنی تمام این کارهای را برای شوهر خود انجام دهد به نوعی برای خودش این کارها را انجام داده است چراکه اگر مردی چنین همسری داشته باشد از هیچ تلاشی برای خوشبختی وی کوتاهی نخواهد کرد . طوری با شوهر خود برخورد نکنید که انگار وی وسیله ای برای تولید اسکناس برای شما میباشد سعی کنید باری از دوش وی بردارید نه اینکه خود مشکلی بر روی مشکلاتش باشید توجه داشته باشید این شمایید که باعث می شید شوهر شما سراغ روابط نا مشروع نرود یا به فکر همسری دیگر نباشد که پاسخگوی آندسته از نیازهایی باشد که شما نتوانسته اید آنها را تامین کنید. به نوعی در یک کلام متفاوت باشید شوهر خود را غافلگیر کنید . <>

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88/12/16 توسط 

نامه عاشقانه امام به همسرشان

 


روانشناسی : روانشناسی ازدواج ،

همسر عزیزم؛

 

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه‌ی قلبم منقوش است. عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بوده. الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاَ جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره‌ی خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم، همراهم نیست که این منظره‌ی عالی به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌کند... . خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده... .

 

                      ایام عمر و عزت مستدام

 

                                                                                                               تصدقت؛ قربانت روح ا...  (1)


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88/12/11 توسط