بازدید امروز: 435
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2260353
آدما وقتی خسته و دلتنگ میشن، دست به کارای مختلف و عجیبی میزنن. بعضیها فقط با یه گرد و غباری که تو چشمشون بره، به زمین و زمان، بد میگن و غُر میزنن، که چرا وقتی باد مییاد، خاک بلند میشه. بعضیها هم بر عکس، هیچی نمیگن، شکایت نمیکنن و با کسی هم، درد دل نمیکنن ؛ فقط تو خودشون میریزن و حرص میخورن، ولی یک کلمه حرف نمیزنن!
یه دسته دیگه هستن که نه غُر میزنن و نه حرص میخورن؛ انگار خودشونرو میخوان تو آب بندازن و اون قدر برن پایین تا غرق بشن. اصلاً سعی هم نمیکنن خودشونرو نجات بِدن یا حتی از کسی کمک بخوان...
در عوض، توی این دنیای به این بزرگی، بعضی آدما رو میبینی که انگار نه انگار تا حالا غمگین شده باشن، یکسره لبخند ژکوند تحویل آدم میدن. اونقدر خوشن که نمیدونم این همه خوشی از کجاست؛ اصلاً برای چی خوشن؟! وقتی هم ازشون میپرسی: «چرا اینقدر خوشین؟» جواب میدن: «دنیا ارزش غصه خوردن نداره!».
شاید فکر کنید این جور آدما از هفت دولت آزادن؛ ولی اینها واقعا اونقدر از درون خوشن که اگه کسی هم، چیزی به اونا بار کنه در جواب میگن: دنیا ارزش غصه خوردن نداره. فقط باید زندگی کرد؛ زندگی هم، بالا و پایین داره، غم و شادی داره. مهم اینه که تو لحظههای حسّاس، تصمیم درست بگیری.
تازه، من یه سری دیگه از آدمارو میشناسم که اصلاً دنبال غم و غصه میگردن. اونا نقش سنگ صبور رو دارن؛ وقتی یکی مریض میشه، پرستار میشن؛ توی رابطههای دوستیشون همیشه شریک غصهها میشن؛ در رابطههای اجتماعی هم همیشه نقش مشاورهای دلسوز رو ایفا میکنن. انگار خودشون اصلاً غم و غصهای ندارن. این جور آدما کسانی هستن که همه ما دوست داریم بعضی وقتها باهاشون همکلام بشیم. این افراد، غصههاشون رو پیش خودشون نگه میدارن و با بقیه، تا مرز و نهایت خوشبختی میخندن.
شاید این درسته که میگن: «کسی که گریه میکنه، یک غصه داره و کسی که میخنده، هزار تا غم»؛ چون اون که میخنده، میدونه غصه خوردن، راهحل مشکلات نیست، بلکه با خنده و آرامش، سعی میکنه بهترین روشرو برای زیستن، انتخاب کنه و این، چیزی نیست جز همون تصمیم طلایی». آدما وقتی میخندن، برای رسیدن به خوشبختی، بهتر میتونن تصمیم درستی بگیرن.
پس بخند تا دنیا بهت بخنده!
روان شناسان شخصیتی براین عقیده اند که شماره تولد، شما را از آن چیزی که می خواهید باشید دور نمی کند، بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است...
به مثال زیر توجه کنید :
فرض می کنیم که شما متولد 29 اردیبهشت 1364 هستید.اردیبهشت ماه دوم (2) سال است پس :
9=1+8=18=5+9+3+1=1395=1364+2+29
شماره تولد 9 است و اکنون می توانید آنچه راکه مربوط به این شماره است با خود مطابقت دهید.
برای مشاهده ی تفسیر اعداد به ادامه ی مطلب مراجعه کنید
? تفسیر اعداد:
1) خالق و مبتکر:
یک ها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند، گاهی خود خواه می شوند. با این حال یک ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند . همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که بهترین باشند . در استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را نیز بشنوند.
2) پیام آور صلح :
دو ها سیاستمدار به دنیا می آیند ! از نیاز دیگران خبر دارند و غالبا پیش از دیگران به آنها فکر می کنند . اصلا تنهایی را دوست ندارند . دوستی و همراهی با دیگران برایشان بسیار مهم است و می تواند آنها را به موفقیت در زندگی رهنمون سازد. اما از طرف دیگر ، چنانچه در دوستی با کسی احساس ناراحتی کنند ترجیح می دهند تنها باشند.از آنجایی که ذاتا خجالتی هستند باید در تقویت اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را از دست ندهند.
3) قلب تپنده زندگی :
سه ها ایده آلیست هستند، بسیار فعال،اجتماعی،جذاب،رمانتیک وبسیار بردبار و پر تحمل .خیلی کارها را با هم شروع می کنند اما همه آنها را پیگیری نمی کنند. دوست دارند که دیگران شاد باشند و برای این کار تمام تلاش خود رابه کار می گیرند. بسیار محبوب اجتماعی و ایده آلیست هستند اما باید یاد بگیرند که دنیا را از دید واقعگرایایه تری هم ببینند.
4) محافظه کار :
چهار ها بسیار حساس و سنتی هستند. آنها عاشق کارهای روزمره، روتین و پیرو نظم و انضباط هستند و تنها زمانی وارد عمل می شوند که دقیقا بدانند چه کاری باید انجام دهند. به سختی کار و تلاش می کنند. عاشق طبیعت و محیط خارج از خانه هستند. بسیار مقاوم و با پشتکار هستند. اما باید یاد بگیرند که انعطاف پذیری بیشتری داشته و با خود مهربانتر باشند.
5) ناهماهنگ با جماعت :
پنج ها جهانگرد هستند و کنجکاوی ذاتی، خطر پذیری و اشتیاق سیری ناپذیر آنها به جهان هستی و دیدن محیط اطراف خود،غالبا برایشان درد سر ساز می شود. آنها عاشق تنوع هستند ودوست ندارند مانند درخت در یک جا ثابت بمانند. تمام دنیا مدرسه آنهاست و در هر موقعیتی به دنبال یادگیری هستند. سوالات آنها هرگز تمام نمی شود. آنها به خوبی یاد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل، تمامی جوانب کار را سنجیده و مطمئن شوند که پیش از نتیجه گیری ،تمامی حقایق را مد نظر قرار داده اند.
6) رمانتیک و احساساتی :
شش ها ایده آلیست هستند و زمانی خوشحال می شوند که احساس مفید بودن کنند. یک رابطه خانوادگی بسیار محکم برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اعمالشان بر تصمیم گیری هایشان موثر است و آنها حس غریب برای مراقبت از دیگران و کمک به آنها دارند. بسیار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگی می شوند. عاشق هنرو موسیقی هستند. دوستانی صادق و در دوستی ثابت قدم هستند.شش ها باید بین چیزهایی که می توانند آنها را تغییر دهند و چیزهایی که نمی توانند، تفاوت قائل شوند.
7) عاقل و خردمند :
هفت ها جستجو گر هستند. آنها همیشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفی بوده و به سختی اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقیقی آن می پذیرند.احساسات هیچ ارتباطی با تصمیم گیری های آنها ندارد. با اینکه در مورد همه چیز در زندگی سوال می کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هیچگاه کاری را ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمی کنند و شعارآنها این است که به آرامی می توان مسابقه را برد. آنها فیلسوفهای آینده هستند؛ طالبان علم که به هر چه می خواهند می رسند و سوال بی جوابی ندارند . مرموز هستند و در دنیای خودشان زندگی می کنند و باید یاد بگیرند در این دنیا چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نه!
8) آدم کله گنده :
هشت ها حلال مشکلات هستند. اساسی و حرفه ای سراغ مشکل رفته و آن را حل می کنند. قضاوتی درست دارند و بسیار مصمم هستندو طرحهاو نقشه های بزرگی دارند و دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند. مسوولیت افراد را بر عهده می گیرند و مردم را با هدف خاص خود می بینند. با شرایط ویژه ای این امکان رابه وجود می آورند که دیگران همیشه آنها را رئیس ببینند.
9) اجرا کننده و بازیگر :
نه ها ذاتا هنرمند هستند . بسیار دلسوز دیگران و بخشنده بوده و آخرین پول جیب خود را نیز برای کمک به دیگران خرج میکنند . با جذابیت ذاتی شان اصلا در دوست یابی مشکلی ندارند و هیچ برای آنها فرد غریبه ای به حساب نمی آید.در حالات مختلف شخصیت های متفاوتی از خود بروز می دهند و برای افرادی که اطرافشان هستند شناخت این افراد کمی دشوار به نظر می رسد . آنها شبیه بازیگرانی هستند که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان می دهند. افرادی خوش شانس هستند اما خیلی وقتها از آینده خود بیمناک و نسبت به آن هراسان هستند. آنها برای موفقیت باید به یک دوستی و عشق دو جانبه که می تواند مکملشان در زندگی باشد دست یابند
مقدمه
ارتباط ویژگی اساسی زندگی انسانی است. احساس رضایت و لذت از زندگی در بسیاری از مواقع حاصل قرار داشتن در محیطی است که ارتباط سالمی وجود دارد. هم چنین بسیاری از رنجش های انسان ها از افراد نزدیک خود، به ارتباط ناسالم و رنج آور آنها مربوط است. در نوشته حاضر اساسی ترین مشکلات ارتباطی زن و شوهرها و راه حل آنها ارائه شده است. توجه به این مطالب کمک می کند که زن و شوهرها بتوانند از با هم بودن لذت ببرند و به دنبال آن بتوانند خانواده سالمی را شکل دهند.
مشکلات ارتباطی رایج بین زن و شوهرها
یکی از عوامل اصلی رضایت زناشویی ایجاد ارتباط مناسب بین زن و شوهر است. گاتمن (1994) چهار مقوله را برای الگوهای منفی ارتباطی بیان می کند و آنها را "چهار سوار کار مکاشفه" می نامد . او عنوان می کند که اکثر الگوهای ارتباطی منفی زوج ها در این چهار نمونه قرار می گیرد . این مقوله ها عبارتند از :
1-انتقاد در مقابل شکایت
شکایت اگر به شکل صحیح انجام گیرد بیان کننده ی احساس فرد شکایت کننده و نارضایتی او از وضع موجود است . گاهی اوقات زوج ها به جای بیان مناسب احساس نارضایتی خود ، به انتقاد سرزنش آمیز از یکدیگر می پردازند. این مشکل زمانی اتفاق می افتد که به جای تمرکز بر رفتار ناراحت کننده، بر خود فرد تمرکز می شود. به عبارتی به جای شکایت از رفتار ناراحت کننده ، از شخصیت فرد انتقاد می شود. بیان این مسئله هم گاهی شکل اتهام پیدا می کند . مثال " من هیچ سرگرمی ای ندارم چون تو از بیرون رفتن خوشت نمی آید. "
لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید
2-تحقیرتفاوت انتقاد و تحقیر در روابط زوجی ، این است که در انتقاد به صورت عمدی به همسر ضربه وارد نمی شود، در حالی که در تحقیر فرد تحقیر کننده به صورت عمدی و از روی قصد به همسر خود آسیب و ضربه ی روحی وارد می کند. توهین و فحاشی، عناد ورزی، مسخره کردن، حرکات بدنی تحقیر آمیز و ... ؛ همه از نشانه های تحقیر هستند. تحقیر می تواند رابطه بین افراد را کاملاً مختل کند. فردی که همسرش را تحقیر می کند، احساس دوست داشتن را در همسر خود کاملا از بین می برد.
3- دفاعی رفتار کردن
وقتی زن و شوهر نسبت به هم حالت دفاعی می گیرند، نمی توانند به عنوان یک تیم با هم همکاری کنند. در این حالت، هر دو نفر مسئولیت خود را نادیده گرفته و خود را تبرئه می کنند. هم چنین ممکن است ارزش هایی مثل شکایت دو طرفه استفاده کنند. در این حالت، زوج روزگار سختی را می گذارند. زیرا زمانی که ناکام می شوند چیزها و فرصت های زیادی را از دست می دهند.
4- عدم همکاری
وقتی در رابطه ی زن و شوهر مشکل ایجاد می شود ، یکی از آنها ممکن است قهر کند و از صحبت کردن امتناع ورزد. قهر کردن به نوعی، حالت تحقیر را در طرف مقابل ایجاد می کند. این حالت به این دلیل ایجاد می شود که فرد احساس می کند، به او بی اعتنایی می شود. خیلی از زوج ها در جریان زندگی ممکن است گاهی با یکدیگر قهر کنند، اما اگر قهر طولانی و پایدار شود، مشکلات جدی و وخیمی را در رابطه ی آنها ایجاد می کند .
مشکلات خاص ناسازگارانه در زوج ها
ذهن خوانی:
ذهن خوانی زمانی صورت می گیرد که یکی از اعضاء زوج، دایماً بر اساس ادراکی که از رفتار و نیت همسر خود دارد، بدون این که از حلقه ی بازخورد استفاده کند، عمل می کند.
«من درباره ی سینما رفتن با تو صحبت نکردم زیرا می دانستم که مخالفت می کنی.» ؛ «من با نگاه کردن به چهره ی تو فهمیدم که دوست نداری در کنار من بنشینی » .
ذهن خوانی معمولاً در زوج هایی که مدت طولانی تری از ازدواج آنها می گذرد، بیشتر مشاهده می شود. در این موارد ، چون زوج ها فکر می کنند در دوره ی طولانی با هم بودن، به خوبی یکدیگر را شناخته اند، احساس می کنند که نیازی به باز خورد ندارند. به همین دلیل بیشتر بر اساس ادراک و برداشتی که از رفتار همسر خود دارند، واکنش نشان می دهند. ذهن خوانی گاهی مشکلاتی بسیار جدی را در ارتباط بین زن و شوهر، ایجاد می کند .
میز گرد:
در این حالت زوج به این تمایل دارند که بحثهای خود را به سمت منطقی بودن هدایت کنند، به گونه ای که بیان احساس وجود نداشته باشد. در این شرایط ارتباط زوج بیشتر به سمت نوعی ارتباط حرفه ای سوق داده می شود. در این نوع ارتباط، افراد ارزش زیادی برای تحصیلات بالا، مدرن و روشنفکر بودن و دوری از کشمکش قائل هستند. در این گونه موارد مباحث زوج خالی از احساس می شود و بیشتر به ارتباط دو شریک تجاری شباهت پیدا می کند.
نتیجه گیری:
اگر زن و شوهر بتوانند به مسائل مطرح شده توجه کنند و با نگاهی عمیق به روابط خود بنگرند، می توانند دریابند که آیا مشکلات مطرح شده در ارتباط آنها وجود دارد یا خیر.
در صورتی که این گونه مشکلات در رابطه آنها وجود دارد، لذت بردن و آرامش حاصل از ارتباطات کم رنگ است. شما می توانید با حذف مشکلات فوق، از ارتباطی سالم و لذت بخش با همسرتان لذت ببرید.
هرگاه واژه ای امیدوارکننده به دیگران اهدا کنید نه تنها احساس بهتری خواهید داشت بلکه شخصیت مثبت خود را نیز قوام بیشتری خواهید بخشید. به جنبه معنوی زندگیتان توجه کنید. آرام باشید. ساکت نشستن را تمرین کنید. به ندای درونتان گوش کنید. به چیزهایی بیندیشید که صلح، زیبایی و آرامش را به زندگیتان به ارمغان بیاورند. برای یافتن مسیر معنوی خاص خودتان تلاش کنید.
1- یاد بگیرید که احساساتتان را تخلیه کنید: هرگز احساساتتان را سرکوب نکنید و به درون نریزید. اندوه های خود را با آدمی قابل اطمینان مطرح کنید. به خاطر داشته باشید که احساساتی که بیان شده اند دیگر به همان اندازه گذشته ناخوشایند نیستند.
2- از مقایسه خود با دیگران و تحسین ارزش های آنها و تحقیر آنچه خود دارید بپرهیزید.
3- با چند نفر که بتوانید روی حمایت عاطفی آنها حساب کنید: گروه کوچکی تشکیل دهیدو میان خود هم فکری و توافق ایجاد کنید. هر گاه از شما خواسته شد، کمک های مشورتی خود را به دیگران ارایه کنید نخستین گام برای این کار آن است که بدون قطع صحبت دیگران، به دقت به آنها گوش دهید.
همه ما آدم ها، صبح ها از خواب برمی خیزیم، به مشغولیت های روزانه خود می پردازیم، با دیگران صحبت می کنیم، صحبت های دیگران را می شنویم، به مکان های مختلف می رویم. با آدم های مختلف دیدار می کنیم. اما دقیقاً در همان لحظه ای که مشغول انجام این امور هستیم، تعداد کمی از ما به این می اندیشیم که چرا داریم این کار را می کنیم، و آیا اساساً این کاری که انجام می دهیم کار درستی است یا نادرست.
بگذارید با هم یک مثال را مرور کنیم. شما در خانه نشسته اید که یکی از دوستانتان تماس می گیرد و شما را برای یک میهمانی دعوت می کند. شما ده دقیقه فرصت دارید که آماده شوید و به میهمانی بروید. می توانیم حالت های مختلفی را برای واکنش شما تصور کنیم. در حالت اول، شما خیلی خوشحال می شوید و بلافاصله از جا می پرید تا لباس های خود را عوض کنید و به میهمانی بروید. در حالت دوم، شما چند لحظه، و فقط چند لحظه فکر می کنید. به این فکر می کنید که در آن میهمانی با چه کسانی دیدار می کنید؟ چه صحبت هایی ممکن است رد و بدل شود؟ آیا رفتن به این میهمانی برای روحیه شما مناسب است؟ و یا با نگاهی دراز مدت تر، آیا رفت و آمد با این افراد، برای آینده شما مفید است؟ همین چند لحظه کوتاه، به شما این فرصت را می دهد که شرایط را بررسی کنید. اگر رفتن به میهمانی را مناسب ندیدید، خیلی مطمئن و قاطع تصمیم می گیرید که به میهمانی نروید، اما اگر همه شرایط مناسب بود، شما به سرعت برمی خیزید تا برای رفتن به میهمانی آماده شوید، در حالی که زمان زیادی را از دست نداده اید. شاید با نگاه بیرونی، بین حالت اول و دوم تفاوت زیادی احساس نشود، اما حقیقت این است که همین چند لحظه اندیشیدن، اساسی ترین تفاوت میان انسان های متفکر، با سایر انسان هاست.
البته رسیدن به موقعیتی که آدم بتواند در هر لحظه به کاری که انجام می دهد بیاندیشد و تشخیص بدهد این کار درست است یا خیر، گذر از مراحل مختلفی را می طلبد که واقعاً چندان کار سختی نیست و ارزشش را دارد.
فکرش را بکنید، اگر ما بتوانیم به این قدرت برسیم که در هر لحظه تصمیم درست را از تصمیم نادرست، و کار مفید را از کار مضر تشخیص بدهیم، و آن قدر به خودمان ایمان داشته باشیم که به آنچه که مناسب تشخیص داده ایم، عمل کنیم، چه زندگی لذت بخشی خواهیم داشت.
مانند کسی که در یک شب تاریک، که اکثر آدم ها قدرت دیدن ندارند و مدام به در و دیوار می خورند، یا در چاله و چاه می افتند، به عینک مادون قرمز مجهز شده و راه را شفاف و واضح می بیند و در مسیر درست قدم بر می دارد. حتی شاید بتواند دست کسی را هم که دارد در چاه می افتد بگیرد و او را نجات بدهد.
عمل کردن به دستورات عقل، باعث می شود که عقل روز به روز قوی تر و قدرتمندتر شود. مثل ورزشکاری که ماهیچه های خود را زیر بار تمرین روزانه، ورزیده تر و ورزیده تر می کند
این احساس زیبا، فقط چند قدم با ما فاصله دارد.
اولین نکته ای که باید برای قدم گذاشتن در این مسیر بدانیم، این است که همه ما توانایی لازم برای انجام این کار را داریم. چرا که انسان به ابزار قدرتمندی به نام عقل مجهز شده که به طور قطع، مهم ترین سرمایه آدمی است. (1)
عقل مانند یک اقیانوس بیکران است که اکثر ما آدم ها حتی به اندازه یک فیتوپلانگتون هم از آن بهره برداری نمی کنیم. کافی است این سرمایه بزرگ را برای تشخیص کار درست از کار نادرست به کار بگیریم و نتیجه این تشخیص را اجرا کنیم. این مسأله، در نگاه اول ممکن است دشوار به نظر برسد. دانشمندان مختلف در طول تاریخ، بحث ها و مطالعات گسترده ای بر روی این موضوع که چه چیزی حقیقت است و چه چیزی باطل، و چه کاری خوب است و چه کاری بد، انجام داده اند و نظرات مختلفی را هم ارائه کرده اند. اما به نظر من این قضیه آن قدرها هم پیچیده نیست. من چند قانون بلدم که شاید بتواند در این مسیر به ما کمک کند. قانون هایی که مثل نکته های کنکوری، می توانند ما را در یافتن گزینه صحیح کمک کنند.
اولین قانون این است که، اگر ما واقعاً تصمیم گرفته باشیم که متفکرانه زندگی کنیم، و تلاش خود را برای یافتن حقیقت انجام دهیم، قطعاً راه درست را خواهیم یافت. این یک قانون است. قانونی که اجرای آن را خدا ضمانت کرده و ردخور ندارد. (2)
قانون دیگر این است که اگر ما در مورد چیزهایی که خوب و بدش را می دانیم، قبل از انجام آن بیاندیشیم و کار درست را انتخاب کنیم، همین متفکرانه عمل کردن، ظرفیت ما را بالا می برد تا جایی که قدرت تشخیص خوب از بد را در شرایط دیگر نیز به دست می آوریم. (3)
قانون مهم دیگر، این است که عمل کردن به دستورات عقل، باعث می شود که عقل روز به روز قوی تر و قدرتمندتر شود. مثل ورزشکاری که ماهیچه های خود را زیر بار تمرین روزانه، ورزیده تر و ورزیده تر می کند.
حتماً دوستان تبیانی من که این مقاله را می خوانند، تا به حال فهمیده اند این قانون ها از کجا آمده اند و چرا باید به این قانون ها اعتماد کرد. پس می توانیم برای یافتن قانون های بیشتر، به منابع اصلی آنها مراجعه کنیم. اما، خواندن همین چند قانون، برای ما کافی است تا تصمیم بگیریم زندگی گذشته خود را کنار بگذاریم و زندگی جدیدی را شروع کنیم. زندگی زیبایی که در آن، عقل راهنمای ماست و لحظه به لحظه، برای رفتن یا نرفتن، گفتن یا نگفتن، دیدن یا ندیدن، انجام دادن یا انجام ندادن، ما را راهنمایی می کند. می دانیم که هر روز تمرین نکردن، ممکن است باعث شود عقل ما از فرم خارج شود. می دانیم که این مسیر ممکن است کمی طول بکشد، ولی همیشه طولانی ترین سفرها، با اولین گام شروع می شود. پس، بیایید اندیشیدن را از همین لحظه و از همین جا شروع کنیم. اولین سؤال را من از شما می پرسم:
چرا شما دقیقاً در این لحظه، این صفحه را باز کرده اید و دارید این مقاله را می خوانید؟
پی نوشت ها:
(2) سوره عنکبوت، آیه 69
(3) سوره انفال، آیه 29
1) ابراز احساسات با تشکر و قدردانی
احساس قدرشناسی از زحمات و رفتارهای مطلوب دیگران، به ویژه برخورداری از زبان سپاس در برابر همسر، نشانی از رفتار محبتآمیز است.
تمجید و تشکر شما از همسرتان، او را به یک قهرمان تبدیل میکند. در غیر این صورت وی در زندگی، به یک انسان عادی و بیهدف تبدیل خواهد شد. این سخن را حتما شنیدهاید که «در ورای هر مرد بزرگی، زن او قرار دارد. چنان که در ورای هر مرد شکستخوردهای نیز همسر او دیده میشود» بنابراین توصیه میشود که گاهی از همسرتان به خاطر زحمات فراوانش تشکر کنید زیرا گفتن کلمات محبتآمیز و سپاسگزاری، در روح او ثمره نیکویی به بار میآورد.
توجه داشته باشید وقتی از کسی تشکر میکنید در حقیقت لطف او را پاسخ میگویید. اگر همسرتان چیزی خرید ولی شما آن را نپسندیدید و طبق سلیقه شما نبود و یا غذایی درست کرد و شما دوست نداشتید او را نکوهش نکنید زیرا او تلاش کرده ...
و هدفش کسب رضایت شما بوده است. به خاطر لطف و نیت خیرش از او تشکر کنید. حقشناسی و قدردانی از دیگران باعث میشود شادی در زندگی برای همیشه جریان داشته باشد. تقدیر و ستایش به همسرتان انگیزه میدهد و او نیز این را از شما یاد میگیرد. همسرتان هرکه هست از یک کاسب گرفته تا یک معلم و یا مدیر کل، یک خانم خانهدار یا یک پزشک با سپاس و قدردانی و ابراز احساسات شما جان تازه میگیرد، محبت و تلاشش بیشتر شده و به شور و نشاط زندگیتان نیز افزوده خواهد شد.
با کاغذهای پشت چسبدار یادداشتهای خود را در جاهایی که احتمالش را نمیدهد بچسبانید، به طوری که صبح موقع رفتن به محل کار آنها را ببیند و بخواند. یکی را داخل دستشویی بگذارید و بنویسید: «دست و صورتت را خوب بشور، دوستت دارم» یکی را در آشپزخانه روی در یخچال بچسبانید و بنویسید: «نوشجان، تو یگانه منی» یکی را روی کیف دستیاش بچسبانید و بنویسید: «به امید خدا، منتظرت هستم» و یکی را روی داشبورد خودرو بچسبانید و بنویسید: «به نظر من تو بینظیری، مواظب خودت باش»
هر از چند گاهی به او تلفن بزنید فقط برای اینکه به او بگویید دوستت دارم.
یادداشتی داخل جیب او بگذارید و بنویسید «دوستت دارم، روز پرنشاطی را برایت آرزو میکنم» در ابراز احساسات نسبت به همسرتان تنها چیزی که نباید فراموش کنید این است که هدفتان غافلگیر و شگفتزده کردن همسرتان است و دیگر اینکه کاری کنید که او باور کند در کنار همسری کاملا متفاوت با دیگران است. قدر او را میداند و واقعا دوستش دارد.
2) ابراز احساسات با غافلگیر کردن
گاهی زندگی کسالتآور و یکنواخت میگردد و امور روزمره و عادی شما را کسل میکند. برای از بین بردن این حالت لازم است یک چیز را تغییر دهید. اگر چه در زندگی خیلی چیزها را نمیتوانیم تغییر دهیم و به آنها اختیار و تسلطی نداریم اما قادریم خاطره پدید آوریم. برای شگفتزده کردن همسرتان برنامهریزی کنید و نشان دهید که واقعا به او اهمیت میدهید. او که غافلگیر و شگفتزده میشود، از آن لذت میبرد. در عین حال یک خاطره پدید میآید و شما نیز به عنوان برنامهریز و مجری کل رخداد، خوشحالی افزون بر رضایت خاطر او خواهید داشت و در واقع احساسات خود را به زیباترین شکلی شکوفا ساختهاید.
بدانید شما قادر خواهید بود که خلاق و هیجانآفرین باشید. فقط باید وقت بگذارید. فکرتان را به کار بیندازید. انرژی صرف کنید و اشتیاق به خرج دهید تا کاری خوب و متفاوت از کارهای روزمره انجام دهید. بعضی از کارهایی که برای شاد کردن همسرتان میتوانید انجام دهید و او را غافلگیر کنید به قرار زیر است:
در سالگرد ازدواجتان به وسیله پیک، بستهای برای همسرتان (در محل کارش) یا به نشانی خانه بفرستید و ضمن تبریک او را به شام در رستوران دعوت کنید (البته اگر پولش را همسرتان حساب میکند!)
بدون مناسبت ویژه یک بسته بزرگ بادکنک بخرید به رنگهای متنوع، پیامهای عشقتان را روی برگههایی بنویسید (تمام خصوصیات خوبی که دارد) و داخل هر کدام از بادکنکها بگذارید وقتی همه را باد کردید آنها را به داخل ماشین همسرتان یا داخل اتاق خواب جا دهید. یک سوزن به یک برگه یادداشت متصل کنید و آن را جلو شیشه خودرو یا داخل اتاق جایی که به راحتی ببینید قرار دهید و روی آن بنویسید: «هر یک از بادکنکها را بترکان و بخوان که چرا بهترین مردی (یا زنی) هستی که تاکنون شناختهام.» احتمالا این ابراز احساسات برای همیشه به یاد او خواهد ماند.
3) ابراز احساسات با خنده و تبسم
خنده و تبسم یکی از نیازهای اساسی انسان در روابط است. معروف است گرمی تبسم و لبخند یخهای اندوه و کدورت را آب میکند، روابط انسانها را متعادل کرده و در ایجاد شادی و نشاط خود و دیگران تاثیر به سزایی دارد. آناتول فرانس میگوید: «تبسم هدیهای است از نفیسترین گنجینه وجود که همان قلب است.» خنده درد را تسکین میدهد و همه ما برای سالم ماندن به آن نیاز داریم. معروف است که میگویند خنده بر هر درد بیدرمان دواست حتی وقتی که عمیقا ناراحت و غمگین هستیم باید در برخورد با دیگران خود را شاد نشان داده و تبسم نماییم.
توجه داشته باشید که تبسم و لبخند یکی از بهترین شیوههای ابراز احساسات است بنابراین اگر تبسم کنید همسرتان نیز مشکلات را فراموش میکند، همچنان که اخم و ناراحتی شما او را اندوهگین میکند. اگر در روابط شاد باشید و به مشکلات بخندید، روابط شما با همسرتان محکمتر شده دوستیها و صمیمیتها برای رفع آنها بیشتر میشود.
امروزه در روان شناسی از خنده درمانی به عنوان یک شیوه درمانی استفاده میشود البته خنده آن گاه موثر و درمان بخش است که به موقع بوده و به شخصیت خود و دیگران لطمه وارد نیاورد. این نکته را نیز باید به یاد داشته باشیم که بخندیم اما سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد. همواره به یاد داشته باشید زمانی که در برخورد با همسر تبسم داشته باشید او از دفاعهای خود دست میکشد و در برابر شما حالت گشوده به خود میگیرد و شما پدیدآورنده شادی و نشاط در خانه خواهید بود و سود آن را مانند غنیمتی به چنگ خواهید آورد.
به خاطر بسپارید اگر خواهان شادی مداوم هستید باید آن را در خود ایجاد کنید. توجه داشته باشید شادی، عشق، هیجان و موفقیت همه از درون شما سرچشمه میگیرند و با تمرین افکار شادیبخش، حوادث در روز شادیآفرین میشوند. بارزترین نشانه با نشاط بودن خوشرویی و لبخند به لب داشتن است و این هم به خود و هم به دیگران انرژی مثبت میدهد، پس در ابراز احساسات شادی خسّت نورزید.
4) ابراز احساسات با احترام گذاشتن
به طور کلی هر انسانی میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند. این از یک نیاز فطری سرچشمه میگیرد و به فرد نیرو و توانایی میبخشد و او برای کوشش و فعالیت آماده میشود.
احترام گذاشتن به دیگران از جمله همسر باعث کوچک شدن فرد نمیشود بلکه حقشناسی، صفا و مروت را به اثبات میرساند و باعث میشود که همسر احساس شخصیت کرده به کار و زندگی دلگرم گردد.
برعکس توهین و تحقیر خانواده باعث رنجیده خاطر شدن آنان و دلسردی از یکدیگر گشته و در نتیجه سبب از دست رفتن خوشی زندگی خواهد بود بنابراین یکی از بهترین شیوههای بروز احساسات، احترام متقابل است. پس به یکدیگر احترام بگذاریم و احترام خود را با داشتن رفتار محترمانه نسبت به همسرمان ظاهر کنیم و بدانیم رعایت احترام تنها با تعارفهای کلامی نیست. با محبت و توجه، «عشق» خود را عملا ابراز کنید و شور و شادی را به محیط خانه بیاورید
ravanshena30.mihanblog.com منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی تامین اجتماعی
در آزمون برتر www.azmoonbartar.com
کمتر کسی معتقد است که دوست داشتن خود ایده درستی است. اما حقیقت آن است که این که شما اگر خود را دوست داشته و برای خود شخصیت و احترام قائل باشید با مقوله خودپسندی و غرور کاذب متفاوت است.فرض کنید که شما آیا به یک کودک می توانید بگویید، " خودت را دوست نداشته باش این خود خواهی و خود پسندی است." به طور قطع نه. اما اگر در موقعیتی از شخصی از کوچک تا بزرگ بپرسید که آیا خود را دوست دارید؟ معمولا پاسخ مثبت به سوال شما می دهند در حالی که اکثر ما حتی نمی دانیم معنی دوست داشتن خود چیست و لازمه آن چیست.
درک کم از دوست داشتن خود و ارزشمند دانستن خود زمانی دیگر خیلی موجب تعجب نخواهد شد که شما در لغت نامه ها به دنبال معنی این کلمه بگردید و با فلسفه خود برتر بینی و خود پسندی و خود خواهی مواجه شوید. یا زمانی که با چهره هایی مواجه می شوید که برای آن که بهترین باشند به عوامل ظاهری پناه برده اند در حالی که خود خسته از همه این تلاش ها به احساس رضایت درونی نرسیده اند.
حال می توان از دوست داشتن خود معنایی متفاوت از لغت نامه و استنباط های اجتماعی تعریف کرد.تا به حال شده است به کسی یا چیزی علاقه داشته باشید در حالی که وجود خود را نادیده بگیرید. این که اول از آن که دوست داشته باشید باید به خود ارزش دوستی قائل باشید.
شاید دروازه ورود به دوست داشتن و احترام به خود در سه راه خلاصه شود.
1. بدانیم که کی هستیم و چه چیزی از زندگی می خواهیم:
اول اصل دوست داشتن خود این است که خود را بشناسید . چگونه می توانید کسی را دوست داشته باشید ، همانطور باشید. اغلب ما آن گونه زندگی می کنیم که فکر می کنیم این طور درست است و به ما این گونه تفهیم شده است. اما حقیقت آن است که ما باید آن گونه ای باشیم که با شناخت خود می توانیم لحظات بهتری را برای خود فراهم آوریم. این که باور و عقاید دیگران رفتار و باور ما را شکل دهد در واقع فرار از خود و دور شدن از خود است. اگر از ابتدا به این گونه برداشت اخلاقی نرسیم زمانی متوجه باور های ناسازگار با درون خود می شویم که پرده نقاب این رفتار ها از روی ما برداشته شود و آن گاه دیده خواهد شد که این باور استوار شما بوده و یا تقلیدی پوچ! سعی کنید باور های خود را بشناسید و بدانید که حقیقتا چه می خواهید. هرگز کمتر از آن که روح و قلبتان شما را صدا می زند آرزو نکنید.
2. ارتباط ما و دوستی ما در دنیای اطراف باید به گونه ای باشد بهترین خواسته ها و آرزوهای شما در زندگی تان حمایت کند و به سمت آن هدایت کند، نه موجب دور تر کردن شما از خواسته های باطنی تان شود.
شاید بتوان گفت که این سخت ترین سنگ محکی است که در این رابطه از آن یاد می شود. زیرا اول از همه برای شما محدودیت هایی ایجاد می کند و باعث می شود شما در رابطه با دوستی و رابطه تان با خود صادق باشید. انسان خود عمیقا صداقت را دوست دارد پس می بایست در گام اول با خود صادق باشد. صادق باشد که دوستانی و روابطی که بر می گزیند در جهت رضایت درونی و بهتر شدن وی شود. در جهت داشتن ارتباط و ارزش بیشتر در نزد خود باشد.
این بدان معنا نیست که همیشه ما می توانیم عالی ترین شرایط را در روابط انسانی خود بر گزینیم، اما دلیلی هم نخواهد بود که اگر احساس کردیم درهای ارزش و اعتماد به خودمان بسته می شود خود را در چنگال آن رابطه حفظ کنیم و اجازه ندهیم در های دیگری به روی ما باز شود. در حصاری از نارضایتی خود را اسیر نکنیم.
3. وجود من معبد من است.
بیشترین کسانی که اظهار بی زاری از خود می کنند معمولا به جسم خود ایراد می گیرند. از قد کوتاهشان شاکی اند و یا به چاقی خود تاسف می خورند و برای این تاسف و ناراحتی وقفه ای هم ایجاد نمی کنند. جسم بخشی از روحیه ماست. نسبت به آن باید همانند ارزش روح و جانمان ارزش بگذاریم. تمرین کنیم که همان گونه که هستیم خود را دوست داشته باشیم و برای بهتر دوست داشته شدن خود تلاش کنیم. نه آن که از صبح تا شب بر چاقی خود نالان باشیم و از خود بدمان بیاید ولی نه تنها برای رفع آن کاری نکنیم که هر روز با دیدن خود بر خود ناله کنیم.
هر روز که برخواستیم روبه خود در آینه کرده و بگویید، " من تو را دوست دارم."
بد بودن حال اصلاً شوخی بردار نیست و باعث میشود کسی نخواهد با شما همنشین شود. همچنین ممکن است باعث شود اعتبارتان را در محلکار، پیش دوستان و یا حتی خانواده از دست بدهید. بنابراین بهتر است هرچه سریعتر از آن خارج شوید!
1. اول سعی کنید مشکلی که موجب آزارتان میشود را پیدا کنید. اکثر اوقات مشکلاتی که آزارمان میدهند آنقدر پیچیده هستند که پیدا کردن آن خود به یک مشکل تبدیل میشود. اگر در مورد شما هم اینطور است، سعی کنید مشکل را ریشهای بررسی کنید. و هر تکه از پازل را که پیدا میکنید، آن را یادداشت کنید تا حداقل مغزتان از شر حفظ کردن آنها خلاص شود. بعد وقتی تعداد کافی از قطعات پازل را پیدا کردید، سعی کنید آنها را طوری کنار هم بچینید که بتوانید کل پازل را ببینید. وقتی پازل را پیدا کردید، باید برای آن راهحل پیدا کنید. اگر بتوانید یک راهحل سریع پیدا کنید خیلی خوب است اما اگر نتوانستید، باز فرایند پیدا کردن قطعات پازل و چسباندن آنها به همدیگر را ادامه دهید تااینکه بتوانید به یک راه حل قابلقبول دست پیدا کنید. ممکن است فرایندی طولانی باشد، ازاینرو بهتر است نکات زیر را حین آن به یاد داشته باشید:
2. فوراً خودتان را مشغول چیزی کنید که همه یا بخشی از مغزتان را درگیر میکند. تمیزکاری یک نمونه بسیار عالی است، یا حتی غرق کردن خودتان در کارهای دفتری. هر کار دستی و مکانیکی برای این منظور خوب است. وقتی کارتان تمام شد، خواهید دید که عصبانیتتان برطرف شده است.
3. به خرید نروید. وقتی عصبانی هستید بیشتر خرج میکنید و چیزهایی میخرید که در حالا عادی نخواهید خرید. خرید کردن هم مثل نوشیدن یا خوردن یک مکانیزم برای کنار آمدن با مشکل است، فراری موقتی که در درازمدت حالتان را بدتر هم خواهد کرد.
4. به یک آشنای نزدیک مثل دوست، خواهر، برادر و ... زنگ بزنید. هر کسی که به او اعتماد دارید و میتوانید درمورد مشکلاتتان با او حرف بزنید. همراه او به یک کافه یا پیادهروی بروید.
5. سعی کنید به موسیقی گوش دهید که واقعاً از آن لذت میبرید، مخصوصاً اگر آن موسقی شاد باشد.
6. موقعیت را تغییر دهید. بیرون بروید، برای پیادهروی یا رانندگی، هر چیزی که شما را از آن موقعیت بیرون ببرد. این باعث میشود از کوره در نروید.
7. سعی کنید دیدگاه طرفمقابل را نیز در نظر بگیرید و هر رابطهای که با او داشته باشید مطمئناً ارزشش را دارد که آن را به خاطر عصبانیتتان به خطر نیندازید.
8. همه چیز به رویکرد و نگرش شما بستگی دارد، رویکردتان را تغییر دهید و مطمئن باشید روزتان تغییر خواهد کرد.
9. یک تا دو دقیقه یک نوع ورزش انجام دهید. مثل شنا سوئدی یا دویدن ساده. آدرنالین حالتان را بهتر خواهد کرد.
10. بنویسید چه چیزی اذیتتان میکند. وقتی چیزی را روی کاغد میبرید، راحتتر میتوانید تصمیم بگیرید که در آن موقعیت چه باید بکنید. خیلی وقتها وقتی چیزی را روی کاغذ میبینید دیگر به اندازه قبل بد به نظر نمیرسد.
11. از خودتان سوال کنید: آیا همه چیز واقعاً اینقدر بد است؟ اگر اینطور است برای بیرون آمدن از آن وضعیت چه میتوانید بکنید؟ سعی کنید بفهمید چه چیزی اذیتتان کرده است و ببینید برای آن چه میتوانید بکنید. پیدا کردن یک راهحل باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید حتی اگر نتوانید آن را همان لحظه عملی کنید.
12. برنامه تلویزیونی موردعلاقهتان را تماشا کنید. این باعث میشود اتفاقی که افتاده را فراموش کنید.
13. سعی کنید هر از گاهی پاداشی به خودتان بدهید تا عصبانیت و خستگیهایتان را فراموش کنید.
14. با بچهها یا افراد سالخورده حرف بزنید.
15. کمی تمرینات یوگا انجام دهید. بعد از انجام تمرینات تنفس یوگا، ذهنتان خیلی آرامتر خواهد شد.
16. سعی کنید یک کار خلاقانه انجام دهید.
17. درک کنید که با خراب کردن آن لحظات از زندگیتان با انرژی منفی، یک شکستخورده واقعی هستید.
18. کمی شکلات تیره بخورید. البته زیادهروی نکنید. از نظر پزشکی ثابت شده است که کمی شکلات تلخ یک داروی ضدافسردگی طبیعی است.