بازدید امروز: 569
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2260487
رنگ صورتی از ترکیب رنگ قرمز و سفید ، به دست میآید.
این رنگ از عشق و احساسات سخن میگوید و به فرد احساس آرامش میدهد.
رنگ صورتی ، آرام بخش و تسکین دهنده است و احساسات عاشقانه را در افراد به وجود میاورد.
رنگ صورتی ، رنگی زنانه است که چهره زنان را با نشاط و دل گرم میکند و احساسات لطیف آنها را تحت تاثیر قرار می دهد.
این رنگ باعث تحریک عواطف و احساسات میشود و فرد را مهربان میکند. شما میتوانید از این رنگ برای بهتر شدن روابط عاطفی و مشکلات ارتباطی خود استفاده کنید.
استفاده مدام از رنگ صورتی باعث میشود فرد حساس ، خیال باف و رویایی بشود و از دنیای واقعی فاصله بیشتری بگیرد.
رنگ صورتی ، رنگی سرگرم کننده و رنگ مطلوب کودکان به خصوص دختران خردسال است.
با دیدن این رنگ غریزهی پدری یا مادری فرد تحریک میشود.
رنگ صورتی بردباری و صبوری را به انسان القا می کند و افراد را به مهربانی و محبت تشویق میکند.
وقتی شخصی ناراحت و عصبانی باشد ، رنگ صورتی به او پیام میدهد که آرام باش تا مسائل مسیر طبیعی خود را طی کند.
استفاده از رنگ صورتی در رنگ آمیزی مکانهای مختلف ، در کاهش پرخاشگری موثر است. به همین دلیل در موارد بسیاری برای رنگ آمیزی دیوارهای زندانها و مکانهای پر استرس از رنگ صورتی استفاده میشود.
البته با وجودی که اثر آرام بخشی رنگ صورتی مشخص شده است ، ولی پژوهشگران دریافتهاند که دیدن این رنگ پس از مدتی اثر آرام بخشی اولیه را ندارد ؛ مثلا هنگامی که از این رنگ در زندانها استفاده شد ، زندانیان پس از عادت کردن به آن نا آرام تر از قبل شدند.
باقی ماندن طولانی مدت در فضاهای صورتی رنگ ، هشیاری را پایین میآورد و احساس خواب آلودگی و کسالت را به همراه میآورد.
مردان نیز رنگهای صورتی هلویی را به صورتی ارغوانی ترجیح میدهند.
رنگ زرد از رنگهای اصلی و جزء رنگ گرم است. این رنگ ، به رنگ قرمز نزدیک تر بوده ، ولی نسبت به آن ملایمتر است و هیجان کمتری ایجاد میکند
رنگ زرد ، نشان روشنی و نور است و در طبیعت و دنیای مد ، جذابیت را نشان میدهد.
رنگ زرد روشن را رنگ دانشمندان و پژوهشگران میداند. این رنگ ، هوش و کنجکاوی را تقویت میکند و باعث افزایش خلاقیت و مثبتاندیشی شده و اشتیاق و علاقه فرد را بیشتر میکند.
رنگ زرد ذهن را فعال میکند و موجب تقویت تفکر در انسان میشود.
رنگ زرد ، شادترین رنگ در بین رنگهاست ، توصیفکندهی دانایی و خرد ، هوش و تخیل است و باعث بالا رفتن سرعت تفکر و تصمیم گیری میشود.
دیدن رنگ زرد تاثیر مثبتی بر انسان میگذارد و شخص را به فردی فعال گرم و پر جنب و جوش تبدیل میکند.
رنگ زرد نشانهی تازگی ، خوبی و وفاداری است و خاطرات خوب را به یاد میآورد.
درخشش رنگ زرد ، احساسات انسان را تغییر داده و او را از غم و اندوه نجات میدهد.
سر و کار داشتن با رنگ زرد به ما کمک میکند تا به شخصیتمان بیشتر توجه کنیم و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسیم.
رنگ زرد به فرد کمک میکند تا درک صحیحی از واقعیتهای زندگی دشاته باشد و واقعیتها را به درستی تحلیل و بیان کند.
این رنگ بر رشد و پیشرفت ، نوگرایی ، تغییر و تحول تاکید میکند و برای بالا بردن اعتماد به نفس افراد ، بسیار مفید است.
رنگ زرد گاهی ویژگیهای منفی را هم در بر میگیرد و سستی و عدم اطمینان را به وجود میآورد. به همین دلیل افرادی که خودخواه ، متعصب و عصبی هستند ، نباید زیاد به رنگ زرد نگاه کنند.
رنگ زرد به وجود آورندهی احساس رهایی از مسئولیتها ، مشکلات ، آزارها و محدودیتهاست. این رنگ به ذهن آرامش می دهد و احساس نشاط و امیدواری را برای فرد به ارمغان میآرود.
رنگ زرد میل به رقابت ، مبارزه و پیشرفت را در فرد به وجود میآورد و گاهی زمینهی حسادت را فراهم میآورد.
این رنگ باعث تحریک احساسات میشود که توجه بیش از حد به آن ، باعث میشود فرد از لحاظ احساسی ، آسیب ببیند و زودرنج و حساس شود.
استفاده زیاد از رنگ زرد در محیط باعث میشود احساس بدبینی و وسواس در افراد تقویت شود و در چنین فضایی بیشتر به درستی و صحت سخنان دیگران شک کنند.
افراد پر جنب و جوش و کسانی که هیجانی هستند ، بهتر است کمتر به رنگ زرد نگاه کنند و در میان رنگ زرد قرار بگیرند ، زیرا این رنگ هیجان آنها را بیشتر میکند.
بنابریان بهتر است افراد در هنگام افسردگی در محیطی با رنگ زرد قرا بگیرند تا افکار مثبت جایگزین افکار منفی شده و بتوانند در مقابله با یک وضعیت دشوار و سخت ، کنترل بیشتری بر خود داشته باشند.
اگر احساس تنهایی میکنید یا نمیتوانید با دیگران ارتباط خوبی داشته باشید ، از رنگ زرد روشن استفاده کنید. این رنگ بیان کلمات را آسان نموده و شیوایی کلام شما را تقویت خواهد کرد و به شما کمک میکند تا خوب صحبت کنید.
قرار گرفتن طولانی مدت در میان رنگ زرد فرد را مضطرب و دلواپس میکند. طبق تحقیقات انجام شده ، بیشتر دعواها و درگیریهای میان همسران در اتاقهای زرد رنگ صورت گرفته است. هم چنین این رنگ گاهی باعث افزایش گریهی کودکان میشود.
این رنگ به دلیل نور زیادی که منعکس میکند ، بیشتر از بقیه رنگها چشم را خسته میکند و استفاده از آن در پس زمینه کاغذ یا نمایشگر کامپیوتر ، باعث چشم درد میشود.
به کار بردن رنگ زرد در غذا اشتها آور بوده و برای تشویق کودکان بی اشتها مفید است. شما می توانید با این رنگ کودکان را تشویق به غذا خوردن کنید.
رنگ زرد به خوبی جلب توجه کرده و دیده میشود ، به همین جهت رنگ مناسبی برای تاکسیها است تا در ترافیک به راحتی دیده شوند. هم چنین استفاده از این رنگ در کالاهای تجاری باعث فروش بیشتر محصولات میشود.
در کارهایی که نیاز به تفکر و خلاقیت دارید ، استفاده از رنگ زرد بسیار موثر است. شما می توانید میز تحریر یا فرش اتاق مطالعهتان را زرد انتخاب کنید.
تحقیقات نشان داده است که زمینهی زرد با تایپ سیاه خواناترین ترکیب برای چاپ است و موجب ثبت مطالب در حافظه میشود.
رنگ طلایی ، نشان دهندهی ثروت و مقام اجتمعی است ؛ به طوری که کاغذهای کادوی طلایی رنگ ، یادآور یک هدیه با ارزش و قیمتی هستند.
علامت زرد شبرنگ ، جاده را از کنار آن جدا میکند و احتمال تصادفات رانندگی را کاهش میدهد.
ravanshena30.mihanblog.com منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی تامین اجتماعی
در آزمون برتر www.azmoonbartar.com
والدین ، هیچ گاه اطمینان ندارند که آیا به اجبار کودک را به مدرسه فرستادن کار درستی است یا نه؟ آنها به طور دقیق نمی دانند که آیا کودک ، واقعا احساس ضعف و بیماری کرده یا مثل بسیاری از کودکان که گاهی دلشان نمی خواهد به مدرسه بروند بهانه گیری می کند. در خانه هایی که مدرسه رفتن کودکشان به صورت مشکل در آمده صبحهای زود، مالامال از اشک و دعوا و سر و صداست. بعضی از کودکان صبح که از خواب بیدار می شوند، می گویند که به مدرسه نمی رویم و تعداد دیگرشان تمارض به دل درد و سردرد می کنند، یا با آه و ناله اعلام می کنند که حالشان خوب نیست. مهم نیست فرزندتان چگونه حالت اضطراب و نارضایتی خود را نشان می دهد، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که شما با دلداری دادن ، اعتماد به نفس او را تقویت کنید؛ اما گاهی اوقات باید علایم فیزیکی را که باعث نشانه های بیماری فرزندتان می شود نادیده بگیرید و بهترین راه اصرار به اصل موضوع است که او باید به مدرسه برود. به نظر یکی از کارشناسان در این مواقع بهتر است بگویید: «عزیزم تو یک درجه هم تب نداری و چشمانت سرحال و شاداب است. مامان و بابا امروز کارهای مهمی دارند که باید انجام دهند. پس بهتر است به مدرسه بروی تا ما هم به کارهایمان برسیم.» با وجود این ، اگر به فرزندتان به دلیل این که واقعا بیمار است ، اجازه مدرسه رفتن را ندادید، او را مطمئن سازید که روز خوبی در خانه نخواهد داشت. او را در رختخوابش بخوابانید و در ساعات بعدی روز هم ، حتی اگر گفت حالش بهتر است ، اجازه بازی ندهید.
دلایل اضطراب کودکان هنگام رفتن به مدرسه
دلایل متعددی وجود دارد که چرا کودکان 6-5 ساله از رفتن به مدرسه می گریزند، مهمترین و معمول ترین نارضایتی آنها عبارتند از: «من می خواهم فقط در خانه بمانم!» بعضی کودکان در این سن به زمان بیشتری برای سازگارکردن خود با قوانین و محیطهای جدید نیاز دارند. بازگشایی مدارس پس از تعطیلات تابستانی ، به دنیا آمدن خواهر یا برادر، بیماری و یا مرگ یکی از اقوام می تواند باعث اضطراب و دلشوره کودک شود، حتی بچه ای که قبلا این طور نبوده ، ممکن است دچار این اضطراب ها شود.
راه حل:
با فرزندتان درباره آنچه که در روزهای مدرسه انجام می داده صحبت کرده و روی نکات مثبت و جالب توجه تاکید بیشتری کنید. ساعات روز او را طوری برنامه ریزی کنید تا احساس رضایت بیشتری کند. استفاده از وسایل کوچک و جالبی که به طور چشمگیری باعث کاهش اضطراب و تقویت اعتماد به نفسش می شود بسیار موثر است. از قبیل گذاشتن یادداشت هایی در ظرف غذایش ، حیوان کوچک عروسکی یا یک سری عکسهای خودش.
از مدرسه می ترسم!
بعضی کودکان 6 ساله به طور عجیبی از مدرسه می ترسند و به مادرشان می گویند: «من به مدرسه نمی روم و در خانه می مانم» ترس این کودکان ممکن است دلایل متعددی داشته باشد از جمله ترس از سوار شدن سرویس ، دعوا کردن با دوستش ، توبیخ شدن توسط معلم ، قادر نبودن به بستن بندهای کتانی (کفش) یا مسخره کردن او به خاطر عینکش.
راه حل:
با معلم او صحبت کنید و شیوه جدیدی را برای حل مشکل کودکتان پیدا کنید. به عنوان مثال اگر او را مسخره می کنند، به معلمش بگویید تا با بچه های دیگر صحبت کند. اگر از سرویس مدرسه می ترسد با راننده سرویس تماس بگیرید و از او بخواهید که فرزندتان را با اسم صدا کرده و به او خوشامد گوید و اجازه دهد که ردیف جلو بنشیند.
من مثل کودکان دیگر باهوش نیستم
هنگامی که کودکان برای سلامت جسمانی و عقلانی به مراکز سنجش سلامت مراجعه می کنند، اضطراب آنها به طور فزاینده ای زیاد می شود. در این مراکز کودکان 5-6 ساله ای هستند که احساس بدی درباره موفقیتشان در مقایسه با دیگر همکلاسی هایشان دارند.
راه حل:
اگر فکر می کنید که فرزندتان به کمک بیشتری نیاز دارد، به معلمش بگویید به او توجه و کمک بیشتری کند یا یک معلم خصوصی برایش بگیرید. به جای این که سعی کنید خودتان معلم کودکتان شوید همانند یک راهنمای خوب عمل کرده و به آن کاری که فرزندتان خوب انجام می دهد، تکیه کنید. او را مطمئن سازید که در صورت اشتباه انجام دادن کاری هیچ مساله ای پیش نمی آید و تنها انتظاری که از او دارید این است که سعی کند بهترین باشد.
علت نرفتن به مدرسه را دریابید
کشف کنید چه عاملی در مدرسه آنقدر کودکتان را آزار می دهد که از رفتن به آنجا خودداری می کند. با کودک صحبت و او را تشویق کنید تا تمام خبرها و اتفاقاتی را که باعث می شوند او به مدرسه نرود برای شما بگوید، این روش را هم بیازمایید. از کودک بخواهید فهرستی از آنچه در مدرسه مورد علاقه اش است و آنچه را که دوست ندارد با ذکر دلیل برای شما بگوید. ببینید آیا نشانه هایی از این که کودک از مدرسه رفتن نمی ترسد ولی از ترک خانه واهمه دارد می بینید یا خیر؟ ممکن است شما نتوانید به حل و رفع مشکل بپردازید، ولی می توانید به کودک کمک کنید با احساساتش کنار بیاید. با نشان دادن علاقه تان و درک مسائلش به او اطمینان خاطر بدهید. با دوستان و برادر و خواهرهای کودک صحبت کنید. شما اغلب می توانید با پرسش ، از احساساتش آگاه شوید. گاهی برادر یا خواهر بزرگتر می تواند اطلاعات مفیدی به شما بدهد یا شما را در حل و رفع مساله یاری کند. با معلم کودکتان صحبت کنید. مشکل را با او در میان بگذارید. سرآغاز این رفتار چه آموزشی و چه احساسی باشد، معلم باید از قضیه اطلاع داشته باشد و حتی ممکن است بتواند در حل و رفع آن مشکل کمک بزرگی برای شما باشد.
کودک را به مدرسه و محیط آن علاقه مند کنید
این راهها را برای تشویق کودک به منظور به مدرسه رفتن بیازمایید. با نظری مساعد درباره مدرسه صحبت کنید. روزهایی را که قرار است اتفاق خاصی در مدرسه بیفتد یا برنامه خاصی در مدرسه وجود دارد در تقویم علامت بگذارید، مثلا به کودک بگویید: «این هفته قرار است تمام بچه های کلاستان را برای بازدید از یک ایستگاه آتش نشانی ببرند. فکر می کنی چه چیزهای تازه ای ببینی؟ یادت باشد همه چیز را برای من تعریف کنی».
با دقت کافی وارد عمل شوید
اگر دلیل خاصی برای دوست نداشتن یا احساس ناراحتی فرزندتان نسبت به مدرسه وجود ندارد لازم است که شما کمی هوشیارتر و تیزبین تر باشید. درباره هر کدام از روزهای مدرسه اش با او صحبت کنید و عکس العملش را ببینید. اگر در کشف (یافتن) آنچه که باعث نارضایتی اش می شود به شما کمک کرد، شما نیز در حل این مشکل به او یاری دهید تا به اختیار خود بتواند به خودش کمک کند. همچنین با معلمش درباره روشهایی که ممکن است نظر او را نسبت به مدرسه عوض کند، صحبت کنید. در حقیقت با کار گروهی می توان ، نگرانی کودکان را درباره مدرسه کم کرد از جمله تشویق های معلم ، داوطلب شدن دانش آموزان ، زنگ تفریح برای استراحت و حتی اختصاص دادن ساعتی در هر هفته برای صحبت کردن مدیر مدرسه با شاگردان. بنابراین با استفاده از این روشها کودکان 5 6ساله دیگر احساس نگرانی و اضطراب برای مدرسه رفتن ندارند و روز به روز احساس راحتی و رضایت بیشتری خواهند کرد.
والدین باید از تغذیه اجباری کودک خودداری کنند و کودک را هنگام غذا خوردن آزاد بگذارند تا احساس استقلال کودک رشد کند و با احساس رضایت از تعذیه، از آن لذت ببرد.
به مادران تـــوصیه مـــی شـــود:
غذاهای متنوعی برای کودک تهیه کنند و به او اجازه امتحان تمام غذاها را بدهند تا کودک از بین آنها غذای مورد علاقه خود را انتخاب کند و از تحمیل سلیقه خود در انتخاب غذا به کودک بپرهیزند.
یک بــــــــرنامه غذایــــی متعــــــــادل :
شامل غذاهایی باشد که علاوه بر رفع گرسنگی ، مقدار لازم و کافی از هر یک از عناصر غذایی و مواد مغذی برای وصول به تندرستی کامل را در بر داشته باشد ، یکی از مهمترین راهها برای اطمینان از تامین نیازمندی های تغذیه ای کودک ، استفاده از چهار گروه اصلی غذایی ، شامل گروه شیر و لبنیات ، گروه نان و غلات ، گروه گوشت و تخم مرغ ، حبوبات و مغزها و گروه میوه و سبزی است. غذای دلخواه کودک را تهیه کنید و اگر به دلایلی کودک میل به خوردن غذا ندارد، از یک اسباب بازی مورد علاقه کودک برای تشویق او به غذا خوردن استفاده کنید.مواد غذایی مقوی و مورد نیاز کودک را به غذای او اضافه کنید )مثل اضافه کردن گوشت گوساله به ماکارونی ( البته این کار باید با احتیاط صورت گیرد؛ به طوری که کودک به تدریج به غذای جدید علاقه مند شود.
برای کم کردن حساسیت کودک نسبت به غذا، او را در تهیه غذا دخالت دهید، مانند پختن و مخلوط کردن مواد غذایی با یکدیگر و یا دادن غذا به عروسک و یا حیوانات. فاصله بین وعده های غذایی کودک را کنترل کنید، چون کودک گرسنه برای خوردن غذای جدید نسبت به کودکی که در فواصل غذا با خوردن تنقلات سیر شده است ، تمایل بیشتری نشان می دهد؛ در ضمن فاصله زمانی دادن تنقلات تا وعده های اصلی غذا (ناهار و شام) را نیز کنترل کنید.
برای تشویق کودک به غذا خوردن ، از ظرف غذای مخصوص کودکان استفاده کنید.اگر کودک شما در مرحله ای از رشد (سال اول زندگی ) است که از بازیهای دهانی لذت می برد (مثل فوت کردن ، قلقل کردن ، صدا درآوردن و گاز گرفتن )5 دقیقه قبل از خوردن غذا به او اجازه انجام این بازیها را بدهید. این کار موجب حساس و فعال شدن ناحیه دهان کودک میشود. از تغذیه اجباری کودک خودداری کنید. گاهی اوقات به نظر می رسد مادران به هنگام بی اشتهایی کودک نسبت به مساله رشد و نمو کودک حساس می شوند. آنان در مورد نقش مادری خود احساس ناتوانی می کنند و در نتیجه سطح اضطراب آنان بالا می رود و قادر به تغییر درست علایم بی اشتهایی در کودکشان نیستند و هنگام غذا دادن به کودک وقتی با امتناع کودک از غذا خوردن مواجه میشوند، احساس ناکامی می کنند.
زمانی که علم جامعه شناسی آشکارا اعلام می کند ازدواج در زمره پیچیده ترین روابط انسانی است، شاید بتوان تأمل زیادی در این خصوص داشت و از زوایای مختلف آن را مورد بررسی قرار داد، زیرا بسیار شنیده شده که ازدواج، مظهر برخورد فرهنگ و طبیعت است. به این صورت که جامعه می کوشد طبیعت را مهار کند و آن را به فرهنگ تبدیل نماید و به دلیل همین ویژگی هاست که بیان می شود میثاق زناشویی با توجه به زمان و شرایط دوران خودش، دچار دگرگونی ها و تغییراتی شده ، ولی نفس آن از قدیم الایام یکی بوده است. ازدواج ابعاد گوناگونی دارد و انتخاب همسر نیز گزینه های متفاوتی دارد که جدای از نزدیکی فرهنگ ها، جغرافیا، تحصیلات و...« سن» یکی از ویژگی هایی است که مورد توجه بوده و تفاوت سنی در همه اعصار به گونه ای بوده که نشان می دهد در تفاوت سنی زوجین، مرد چند سالی بزرگتر از زن بوده است. به طوری که در ایران پدیده گزینش همسر، پراکندگی خاصی داشته است؛ از این رو تفاوت سن زوجین در ایران امری طبیعی به نظر می رسد و میزان این تفاوت، تا آنجا مورد توجه قرار می گیرد که در بیشتر موارد میان 4 تا 12 سال است.
ظاهر( چهره، قد و اندام) باید مورد پسند خود جوان باشد نه انتخاب اعضای خانواده و آشنایان او. دقت شود که چون ظاهر جزء ویژگیهای اصلی و عمقی شخصیت نیست. نباید به دنبال زیباترین ظاهرها و یا ظاهرهای خاصی بود «دلنشین» بودن تعبیر جالبی است که در این مورد به کار میرود.
بهتر است سن پسر 2 تا 8 سال (میانگین 5 سال) بیشتر از سن دختر باشد. یک سال بزرگتر بودن پسر یا همسالی دختر و پسر در صورت تناسب دیگر ملاکها و پررنگ بودن ملاکهای اصلی اشکالی ندارد. در موارد نادری پسرانی که کم سالتر از همسران خود بودهاند توانستهاند با رضایت و تفاهم زندگی مشترک را ادامه دهند. اما این استثنا هرگز نباید به صورت قاعده درآید.
بهتر است سطح تحصیلی (مدرک) مرد بیشتر یا مساوی سطح تحصیلی زن باشد.پایینتر بودن مدرک تحصیلی مرد به اندازه یک مقطع [زن: دکتری، مرد: کارشناسی ارشد/ زن: کارشناسی ارشد، مرد: کارشناسی،...] اشکالی ندارد به شرط آن که مرد از نظر شغل و موقعیت اجتماعی وضع مطلوبی داشته باشد. پایینتر بودن سطح تحصیلی مرد به اندازه دو مقطع یا بیشتر [زن: کارشناسی ارشد، مرد: کاردانی یا دیپلم، زن: کارشناسی، مرد: دیپلم،...] سازگاری همسران را دچار مشکل میکند مگر این که؛ 1- شرایط اصلی خیلی برجسته باشد. 2- مرد توان و امکان کم کردن فاصله تحصیلی را داشته باشد. با آن که رشته تحصیلی چندان مهم نیست اما در صورتی که فعالیتهای علمی دو نفر با هم هماهنگ یا مکمل باشد بر تفاهم آن دو میافزاید.
منظور از وضعیت اجتماعی، شغل و موقعیت یا طبقه اجتماعی پدر و در مواردی مادر است و مراد از سطح اقتصادی میزان درآمد، ثروت و امکانات زندگی است. بهتر است خانوادههای دختر و پسر در این دو زمینه همشأن و نزدیک به یکدیگر باشند. اگر سطح اقتصادی خانواده پسر بالاتر باشد بهتر است. تفاوت زیاد و چشمگیر موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانوادهها گرچه جزو ملاکهای اصلی نیست، اما سازگاری و رضایت از زندگی را آسیبپذیر میسازد.
فرهنگ، نگرشهای فردی و اجتماعی نسبتاً پایداری است که از باورهای مذهبی و خصلتهای نژادی و قومی و طبقاتی ریشه گرفته و به صورت آیینهای مذهبی، آداب و رسوم اجتماعی و نیز پوشش، گویش فردی خود را نشان میدهد تناسب فرهنگی بسیار مهمتر از تناسب وضعیت اجتماعی اقتصادی است. از بین عناصر سازنده فرهنگ، بیشتر از همه باید تناسب مذهبی، نژادی و پس از آن همسانی در آداب و رسوم خانوادگی را جدی گرفت.
صداقت اعتماد میآورد. در روایات نقل شده از پیشوایان دین آمده است که برای گزینش افراد در کارهای مهم (مانند ازدواج) تنها به نماز و روزه که میتوانند با تکرار از محتوای معرفت و سازندگی خود خارج شوند و به صورت عادت درآیند بسنده نکنید، بلکه به صداقت و امانت داری بیشتر توجه کنید
برونگرایی و درونگرایی دو صفت مثبت و نسبتاً ثابت شخصیت هستند. برونگرایان افرادی هستند خونگرم، اجتماعی، دارای دوستان متعدد، پرحرف و آغازگر گفتوگو، اهل مسافرت و تفریح، پرتحرک و علاقهمند به تنوع و هیجان. درونگراها برعکس، از محیطهای آرام خوششان میآید، با آنکه بیشتر آنها کمرویی و یا اضطراب اجتماعی ندارند، اما گشاینده سخن و گرمکننده مجلس نیستند. یکنواختی را بر تنوع ترجیح میدهند. از نظر روانشناسان انسانها در سه گروه برونگرا، میانگرا (نه برونگرا و نه درونگرا) و درونگرا قرار میگیرند. خوب است مرد برونگراتر از زن باشد و یا اگر زن برونگراتر است، فاصله خیلی زیاد با مرد نداشته باشد. زن خیلی برونگرا از همنشینی با مرد درونگرا خسته و ملول میشود و مرد او ناراضی و حتی بدبین.
شغل مناسب و خوب این ویژگیها را دارد: 1- سالم (خلاف قانون و شرع نباشد) 2- ثابت (ناپایدار نباشد. تغییر آن در مسیر مشخص قبلی و برای رشد بهتر صورت گیرد) 3- نزدیک به محل زندگی (اعضای خانواده شب را با هم بگذرانند) 4- دارای درآمد کافی 5- قابلیت رشد (با گذشت زمان امکان ارتقا یا افزایش تجربه و کارآمدی را داشته باشد) 6- برخوردار از محیط و همکاران سالم و هماهنگ.
دو شرط سالم و ثابت بودن از همه مهمترند. شغل همیشه باید سالم باشد. ثابت بودن را نیز باید به عنوان هدف جدی در نظر گرفت. یعنی اگر یک مرد جوان در آغاز زندگی، کارهای مختلفی را تجربه میکند و یا همزمان به چند کار میپردازد، ضروری است به گونهای برنامهریزی کند که شغل اصلی او در مسیر روشن و ثابتی که مطابق علاقه، استعداد، تحصیل و تجربه اوست قرار گیرد. شغل مناسب زن نیز همین ویژگیها را دارد. اما سالم بودن اصل شغل، سلامت محل کار و همکاران، نزدیک بودن به محل زندگی و منافات نداشتن با وظایف همسری و مادری (به ویژه در سه سال اول زندگی فرزندان) اهمیت بیشتری دارند.
نداشتن بیماریهای مزمن ناتوانساز، وخیم و سختدرمان و ژنتیکی که فرزندان را دچار معلولیت میسازد.
ازدواج تبلور استقلال عاطفی، فکری و عملی است. کسی برای تشکیل خانواده آماده است که بتواند از نظر عاطفی دوری از پدر و مادر را تاب آورد و تعامل عاطفی سازنده و پایداری با همسر خود برقرار سازد. در برنامهریزیهای زندگی و حل مشکلات آن، مطابق سن، آگاهی و تجربه خود و البته با مشورت کارشناسان تصمیم بگیرد و عمل کند. ضد استقلال، وابستگی است که فرد جدایی از والدین را تحمل نمیکند، کوچکترین مسائل را با آنها در میان میگذارد و در تصمیم گیریها به خود و مشورت با همسرش اعتماد ندارد. روشن است که استقلال به معنای بیمهری به اعضای خانواده اولیه و مشورت نخواستن در اموری که والدین به آنها علم دارند نیست.
تنبل و غیر فعال نبودن در اداره زندگی. بیخیالی و بیتعهدی در انجام وظایف. در مواردی، بیمسئولیتی با نداشتن استقلال همراه است ولی این دو خصوصیت میتوانند جدا از هم نیز باشند.
حُسن خلق سه نشانه دارد. 1- خوشرویی: در بیشتر زمانها داشتن چهرهای گشاده و شاد 2- پاکیزگی و زیبایی کلام: پرهیز از دشنام، تحقیر، تمسخر 3- نرمخویی: دور بودن از خشونت، لجبازی، قهر طولانی.
لازم نیست برای نشان دادن صداقت خطایی که فرد در گذشته انجام داده و دیگر تکرار نشده است، اعتراف کرد. چیزی را نباید پوشاند که با گذشت زمان و تحقیق آشکار میشود
پاکدامنی یعنی دوری از آلودگیها و روابط نامشروع جنسی، خویشتنداری و مقاومت در برابر وسوسهها و محرکهای غریزه جنسی و نیز نداشتن سابقه طولانی از رفتارها و دوستیهای غیراخلاقی.
اطمینان از این که فرد دارای روانرنجوریهای مزمن و ناتوانساز،...) و روانپریشیهای شدتافزا نباشد.
نداشتن هر نوع اختلال شخصیت از قبیل رفتارهای شکلگرفته ضداجتماعی، بدبینی مرضی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر که با آزمون های روانشناسی قابل تشخیص هستند.
دینداری سه جنبه مهم دارد: 1- باورهای درست و روشن درباره خدا، جهان آخرت، انبیا و اوصیای الهی و حقایق نظام آفرینش 2- اخلاق به معنای داشتن فضیلتها و صفات مثبت درونی مانند صداقت، حیا، امانت، شکر، صبر،... و دور بودن از رذیلتها و صفات منفی مانند حسادت، تکبر، حرص،... 3- عمل به احکام دینی یعنی انجام واجبات و ترک محرمات.
اخلاق هدف والای، تربیت دینی است که وجود انسان را از آلودگیها و پاک می کند. آرامش دیرپای درون و پیوند گرم، سازنده و امیدبخش با دیگران رهآورد فضیلتهای اخلاقی است. رعایت احکام شرعی انسان را در چارچوب دین قرار میدهد و از دام توجیه و خودفریبی میرهاند. مهمترین واجبات در اسلام نماز و روزه و در صورت تمکن مالی پرداختن خمس است و شایعترین محرمات: ارتباط جسمی و جنسی با نامحرم، کسب دارایی نامشروع و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی است. در مورد صفات اخلاقی در حوزه همسرگزینی و خانواده، فضیلت راستگویی، پاکدامنی و حس خلق برای زن و مرد و خسیس نبودن برای مرد بیشتر اهمیت دارند.
خانواده چهار کارکرد مهم در شکلگیری شخصیت فرزند دارد: توارثی (ژنتیکی)، الگویی، تربیتی و دور نگه داشتن از آسیبهای اخلاقی، در خانواده شایسته پدر و مادر در درجه اول و برادران و خواهران بزرگتر، در درجه بعد، افرادی سالم و دور از مشکلات حاد اخلاقی هستند.
خانواده خوب محیطی آرام و بدون تنشهای شدید و مکرر دارد. طلاق، اعتیاد، بزهکاری، خیانت، خشونتهای پیدرپی و آسیب رساندن از نمایانترین نمونههای ناشایستگی خانوادگی است
صداقت اعتماد میآورد. در روایات نقل شده از پیشوایان دین آمده است که برای گزینش افراد در کارهای مهم (مانند ازدواج) تنها به نماز و روزه که میتوانند با تکرار از محتوای معرفت و سازندگی خود خارج شوند و به صورت عادت درآیند بسنده نکنید، بلکه به صداقت و امانت داری بیشتر توجه کنید. دروغهای عمدی و بزرگ اعتماد را از بین میبرد و بدبینی و ناامنی را جایگزین میسازد.
یادآوری: لازم نیست برای نشان دادن صداقت خطایی که فرد در گذشته انجام داده و دیگر تکرار نشده است، اعتراف کرد. چیزی را نباید پوشاند که با گذشت زمان و تحقیق آشکار میشود. مانند نادرستی در بیان سن، شغل، مدرک تحصیلی، بدهی مالی، عقد و ازدواج قبلی، بیماری ادامهدار، عیب و نقص جسمی و عضوی، جدایی والدین، مسئولیت ذهنی و جسمی یکی از اعضای خانواده.
اما آنچه شرح آن بیان شد، علائمی چند است که لزوماً تمامی آنها در حالت اضطراب پدید نمی آید، آنچه لازم است در بروز اضطراب مطرح گردد این است که اضطراب ، خود در حالات عمیق تر ، طولانی مدت تر و گسترده تر تبدیل به شکلها و گونه های مختلفی می شود که اصطلاحاً به آنها طبقه ی اختلال های اضطرابی گفته می شود. به عبارتی اختلال های مختلفی پدید می آیند که ریشه همه ی آنها به طور مشترک بروز همان اضطراب است و یکی از عمده ترین اختلال های اضطرابی ، همان اختلال وسواس جدی است.
در این حالتِ فکر وسواسی یک فکر ، یک عقیده ، یک احساس و یا یک اندیشه، مزاحم و تکرار شونده است. مثلاً شخصی مدام به این مسئله اشتغال ذهنی دارد که ممکن است عملی انجام دهد که منجر به مرگ فرزندش شود یا مدام فکر مرگ مادرش به ذهنش خطور کند. نمونه هایی از افکار وسواسی عبارت اند از ؛ فکر آسیب زدن به خود یا دیگران ، مرگ نزدیکان ، آلوده بودن ، مبتلا به یک بیماری لاعلاج بودن ، آتش سوزی ، مسموم شدن خود یا مسموم کردن دیگران.
متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت عملی حاد ظهور پیدا می کند نظیر شستن دست ها ، استحمام مکرر، بررسی ابزار مختلف نظیر شیر گاز ، پنجره ها ، کمدها و گنجه ها ، قفل در و ...
1- عوامل زیست شناسی نظیر عوامل عصبی مغز ( ناقلهای شیمیایی) ، عوامل وراثتی و عوامل هورمونی
2- عوامل رفتاری
3- عوامل روانی – اجتماعی
در تشریح کلی عوامل مطرح شده باید گفت که وجود فرد یا افرادی مبتلا به اختلال های خلقی و یا اضطرابی در خانواده ی گروه 1و 2 می تواند زمینه ای برای بروز اختلال در فرزندان باشد ، اما جدای از این بُعد ، یکی از مهمترین عوامل ، وجود عوامل رفتاری است. نقش رفتاری والدین در تربیت اصول رفتاری کودک ، در بروز این اختلال بسیار مؤثر است. به طور طبیعی والدین در تربیت کودک خود نقش مستقیم تر و عمیق تری بازی می کنند. این نقش در ابعاد افراطی تسلط گرایانه ، اجباری و دستوری و طی تکرارهای مکرر و خصوصاً هنگامی که کودک را ناگزیر از انجام آن می سازند ، می تواند زمینه ساز بروز اختلال ، در فرد گردد.
برای نمونه در یکی از تحقیقات که درباره ی رفتار کودک ، در سال 1999 ارائه شد ، به الگوهای رفتاری والدین در شکل گیری رفتار وسواسی کودکانی اشاره شد که در آن مُبادی آداب بودن والدین ، توجه به نکات پیش پا افتاده ، تأکید به انجام دقیق اکثر عملکردها، رعایت نظم و انضباط ، اصول بهداشتی ، کنترل روابط ، روابط محدود ، دقت در رعایت شست وشو ، در حد بسیار افراطی مد نظر بوده است .
اما در عوامل روانی- اجتماعی به مفاهیمی چند از جمله روانکاوی ، یادگیری های اجتماعی و خودارزیابی اشاره می شود. به طور خلاصه از دیدگاه روانکاوی در زمینه ی اختلال به تأکید و تثبیت رفتارهای اولیه در دوران رشد جنسی کودک که اصطلاحاً دوران مقعدی است اشاره شده است . گفته می شود که یک مادر کمال گرا در تأکید و کنترل شدید کودک جهت کنترل مدفوع خود در آن سنین و سپس ارائه تربیت به صورت کمال گرایانه یعنی هر چیزی در حد بسیار دقیق و مطلوب خود ، می تواند شخصیت وسواسی را پدید آورد. چنانچه توجه دادن کودک به رفتارهای وسواسی محیط ، نظیر رعایت اصول اخلاقی در حد بسیار بالا، رعایت اصول ارتباطی ، کنترل نظم و انضباط و سعی او به کامل بودن در حد بسیار ایده آل و عواملی چند از این قبیل که الگوهای محیطی فرد را تشکیل می دهند، شخصیت وی را به سوی بروز عوامل وسواسی سوق می دهد. خودارزیابی نیز به دنبال همین رفتارها ، مبتنی بر این اندیشه می شود که شخص برای پذیرفته شدن بایستی تمامی خصائص مزبور را در حد کمال در خود ایجاد نماید و این تنها عامل پذیرش وی در جمع ، والدین و جامعه است که خودِ این ارزیابی منجر به ایجاد شخصیت وسواسی می گردد.
در یک مفهوم کلی اگر هر یک از این حالات در حدی نیست که به فعالیت های فردی و اجتماعی و در مجموع عملکردی فرد آسیبی وارد می کند و فرد به فعالیت های فردی و اجتماعی خود به راحتی ادامه می دهد، این حالت شکل بسیار خفیفی بوده و با فعالیت هایی چند ، قابل مقابله می باشد . گاهی اوقات علت ها لزوماً مستقیماً با فکر یا عمل وسواسی در ارتباط نیستند مثلاً وجود اختلاف بین زن و مرد در مدت های طولانی و بروز نگرانی از طرد شدگی در زن توسط همسرش می تواند او را وادار به رفتارهای وسواسی شدید در نظافت خانه نماید و یا این عمل می تواند در توجه بیش از حد به نظافت کودک و خانواده منجر شود. پس در ابتدا یافتن علت یا علل بروز اضطراب و گام برداشتن در جهت آن می تواند مفید باشد. بیکاری و خالی بودن از فعالیت های فکری و عملی مناسب در زندگی روزمره می تواند فضای مناسبی برای بروز افکار وسواسی باشد. به عبارت کلی باید دید آیا شخص فعالیت های هدفمند کوتاه مدت یا بلندمدت در زندگی روزمره ی خود دارد یا خیر و آیا بدانها می پردازد؟
پس بی هدفی و غیر فعالی از عوامل زمینه ساز برای بروز افکار وسواسی است . وجود فعالیت های مکرر و تنشهای روزمره ی بسیار و عدم رفع تنشها و خستگی های روزمره می تواند به مرور، زمینه ساز خستگی روانی باشد . تنهایی و انزوا ، نداشتن ارتباط کلامی و فیزیکی با دنیای خارج ، پرداختن به فعالیت های ضعیف و انفرادی در حد زیاد ، خود به تدریج می تواند اضطراب زا و موجد افکار وسواسی باشد. همین امر به نوعی در خصوص اعمال وسواسی صادق است. یک نکته ی رفتاری این که شخص مبتلا به رفتارهای وسواسی می تواند رفتارهای مزبور را در یک دفترچه ی کوچک یادداشت و عمل به آن را نیز یادداشت نماید . مثلاً کسی که در وارسی قفل در وسواس دارد می تواند هنگام خروج از در بلافاصله قفل کردن آن را یادداشت نماید و هنگامی که در مسیر حرکت خود فکر وسواسی به سراغ وی می آید ، به یادداشت خود مراجعه کند . این عمل باعث می شود نگرانی وی مرتفع و عمل وسواسی کنترل گردد.
اما هنگامی که هیچ یک از این توصیه ها کارساز نیست و فکر یا عمل وسواسی کماکان وجود داشته و روز به روز نیز شدت می یابد و یا در فرم خفیف تر در همان حالت باقی می ماند ، در این صورت لزوم رجوع به متخصصین روان شناسی و مشاوره با آنها در زمینه مشکل مورد نظر مطرح می گردد. در انتها لازم به ذکر است که این اختلال به شکل های متفاوتی در افراد شایع است که در شرایط آزار دهنده ی آن توصیه می شود حتماً به روان شناسان مراجعه گردد