بازدید امروز: 977
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2260895
تصور کنید که در خیابان راه میروید و ناگهان همسایهی خود را میبینید که از طرف مقابل میآید. همچنانکه شما و همسایه از کنار یکدیگر میگذرید به هم لبخند میزنید و ضمن سلام و علیک میگویید "عجب روز خوبیه!" و همسایهی شما در جواب میگوید:
"بله، واقعاً روز خوبیست."
با این کار شما و همسایهتان با یکدیگر تبادل نوازش انجام دادهاید. در واقع نوازش به معنای درک حضور دیگری است.
همهی ما با چنین تبادلاتی که معمولاً حتی راجع به آنها فکر نمیکنیم آشنا هستیم. اما تصور کنید که این صحنه با کمی تفاوت پیش میآمد و همچنانکه همسایه به شما نزدیک میشد لبخند میزدید و میگفتید "چه روز خوبی!" ولی همسایهی شما هیچ پاسخی نمیداد و از کنارتان رد میشد. در آن صورت چه احساسی داشتید؟
اگر شما مانند اغلب مردم باشید، از برخورد همسایه متعجب میشوید. شاید از خودتان بپرسید: "چه اتفاقی افتاده؟". ما به نوازش نیاز داریم و اگر نوازش نگیریم احساس محرومیت و طردشدگی میکنیم.
ما به عنوان افراد بزرگسال هنوز در کاوش تماس جسمی هستیم. ولی یاد میگیریم که شکلهای دیگر درک حضور دیگری را جانشین لمس جسمی کنیم. یک تبسم، یک تعریف و تمجید یا حتی یک اخم و ترشرویی نشان میدهد که حضور ما درک شده است.
نوازشهای کلامی در مقابل نوازشهای غیر کلامی
در مثالی که در ابتدای این قسمت بیان شد شما و همسایتان تبادل نوازشهای کلامی و غیر کلامی را نمودید. هم با یکدیگر صحبت کردید و هم به هم لبخند زدید.
شما میتوانستید نوازشهای کلامی دیگری را هم مبادله کنید از یک "سلام" گرفته تا یک مکالمهی عریض و طویل.
نوازشهای غیر کلامی میتوانند شامل دست تکان دادن، سر تکان دادن، دست دادن و یا بغل کردن و در آغوش گرفتن باشند.
نوازشهای مثبت در مقابل نوازشهای منفی
یک نوازش مثبت نوازشی است که شخص نوازش گیرنده احساس و تجربهی خوبی پیدا کند، در حالیکه نوازش منفی عبارتست از یک تجربهی ناخوشایند و دردناک برای نوازش گیرنده. در مثالی که در ابتدا آوردم، شما و همسایتان نوازشهای مثبت را مبادله کردید که هم کلامی بود و هم غیر کلامی.
اگر همسایهی شما به جای اینکه به شما پاسخ خوشایندی داده باشد به شما اخم میکرد او یک نوازش منفی غیر کلامی داده بود.
او میتوانست به شما نوازش شدید منفی غیر کلامی شدیدتری با مشت کوبیدن به صورت شما بدهد. و اگر به شما نوازش کلامی منفی میداد ممکن بود در جواب "چه روز خوبی!" بگوید اَه یا حتی بگوید: "روز خوبی بود ولی تو خرابش کردی."
شاید تصور شما بر این باشد که افراد همیشه به دنبال نوازشهای مثبت هستند و از نوازشهای منفی اجتناب میکنند. در دنیای واقع، ما براساس اصل دیگری عمل میکنیم: "هر نوع نوازشی بهتر از نبود آن است." ما برای ارضای عطش به محرک خودمان میتوانیم همان اندازه که از نوازشهای مثبت بهره میگیریم از نوازشهای منفی بهره مند شویم.
ما این را به صورت غریزی در دوران نوزادی میدانیم. تقریباً همهی ما این وضعیت را داشتهایم که در دوران اولیهی خردسالی و نوزادی ما، زمانهایی وجود داشته که نتوانسیم نوازشهای مثبتی را که نیاز داریم بدست آوریم. در چنین اوقاتی، به فکر افتادیم که روشهایی را برای به دست آوردن نوازشهای منفی به کار بریم. ما این نوازشهای منفی را با وجود اینکه دردناک بودند، به وضعیت بدون نوازش ترجیح میدادیم.
در زندگی بزرگسالی ممکن است این الگوهای دوران کودکی را بازنوازی کنیم و همچنان به گرفتن نوازشهای منفی ادامه دهیم.
ravanshena30.mihanblog.com منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی تامین اجتماعی
در مرکز آزمون www.azmoon.in
نوازشهای شرطی در مقابل نوازشهای غیر شرطی
نوازش شرطی به کاری که انجام میدهید مربوط میشود، در حالی که نوازش غیر شرطی به آنچه که واقعاً هستید، مربوط است.
شرطی مثبت: "کاری که انجام دادی خیلی خوب بود."
غیر شرطی مثبت: "چقدر خوبه که یک آدم دوست داشتنی مثل تو پهلوی آدم باشه."
شرطی منفی:"من جوراب تو را دوست ندارم."
غیر شرطی منفی: "من از تو متنفرم."
نوازش و تقویت رفتار
به عنوان یک نوزاد، ما هر نوع رفتاری را تجربه میکنیم برای اینکه دریابیم کدامیک از آنها نوازش مورد نیاز ما را تأمین میکند. زمانی که رفتار خاصی باعث کسب نوازش برای ما بشود، به احتمال زیاد ما آن رفتار را تکرار خواهیم کرد، و هر موقع که نوازشهای بیشتری از آن رفتار به دست میآوریم، آمادگی بیشتری پیدا میکنیم تا آن رفتار را در آینده تکرار کنیم.
در این صورت، نوازش، رفتاری را که منجر به نوازش شده است تقویت میکند. افراد بزرگسال نیز به اندازهی نوزادان نیاز به نوازش دارند و به همان اندازه آمادگی دارند که رفتارشان را به صورتی مؤثر شکل دهند تا بتوانند به وسیلهی آن نوازش بگیرند.
به خاطر داشته باشید که ما کار خود را بر این اصل قرار دادهایم که "هر نوع نوازشی بهتر از نبود آن است." اگر وضعیت طوری باشد که به اندازهی کافی نوازشهای مثبت برای ارضای نیازهای نوازشی ما وجود نداشته باشد، بی درنگ به طرف نوازشهای منفی میرویم. فرض کنید من به عنوان یک کودک تصمیم گرفتم که بهتر است نوازشهای منفی بگیرم تا این که از نوازش محروم باشم. سپس وقتی که من به عنوان یک بزرگسال نوازش منفی میگیرم آن نوازش به عنوان تقویت کنندهی رفتار من عمل خواهد کرد و دقیقاً مانند نوازش مثبت اثر دارد. این مسئله به ما در درک بیشتر این که چرا مردم ممکن است با سرسختی الگوهای رفتاری را که جنبهی خود تنبیهی دارد تکرار کنند، کمک میکند.
مثال
1- کودکی قصد بازی با پدرش را دارد. به سمت پدر میرود و سعی در جلب توجه او دارد. پدر مشغول خواندن روزنامه است. با حرکت دست و بدون آنکه نگاهی به کودک بیندازد او را از خود دور میکند. او میخواهد به مطالعه ادامه دهد. کودک سعی خود را بیشتر میکند. پدر با دست کودک را از خود دور نگه داشته و بدون گفتن هیچ کلامی به خواندن صفحهی روزنامه ادامه میدهد. کودک که نتوانسته نوازش مثبت مورد نیازش را دریافت کند به گریه میافتد. این گریه در ابتدا شاید ناشی از ناراحتی از طرد شدگی باشد. کودک روزنامهی پدر را از دست او میکشد. روزنامه پاره میشود. پدر عصبانی شده و با نگاهی خشم آلود در چشمان کودک بر سر او فریاد میزند. در این حال کودک دست از سماجت بر میدارد. به اتاق خود باز گشته و مشغول به بازی میشود. او نوازش منفی را دریافت کرده است.حال ممکن است تصیمیم بگیرد دفعات بعد، با فرض اینکه نمیتواند نوازش مثبتی از پدر خود دریافت کند، برای بیان خواستهی خود از ابتدا اصطلاحاً شر کرده و با گریه و حرکاتی ناشی از ناراحتی تقاضای خود را مطرح میکند. او میداند که حداقل نوازشی منفی را دریافت خواهد کرد.
افسانهای اسطورهای در مورد نوازش وجود دارد که تقریباً همهی ما آن را آموختهایم. این افسانه میگوید: "نوازشهایی را که طلب میکنید بی ارزش هستند." ولی واقعیت چنین است که: "نوازشهایی را که شما با طلب کردن به دست میآورید به اندازهی نوازشهایی که بدون طلب کردن بدست میآورید ارزشمند هستند."
اگر دوست دارید در آغوش گرفته شوید آن را طلب کنید و بدست آورید. این به همان اندازه خوب است که این آغوشها را با صبر کردن و امیدوار بودن بدست آورید.
شاید شما اعتراض کنید که: "ولی اگر من این نوازش را طلب کنم، شخص مقابل ممکن است فقط برای این که مرا راضی کند و نرنجاند این کار را بکند."
اگر با بالغ خود ارزیابی کنیم میبینیم که امکان چنین چیزی وجود دارد. در عین حال نوازش ممکن است بار عاطفی صمیمانهای داشته باشد. امکان قوی دیگری وجود دارد که دیگران دوست دارند به شما نوازش دهند، ولی "والد" درون آنها اخطار میکند که "نوازش نده". هنگامی که شما از اینگونه افراد تقاضای نوازش میکنید، در واقع آن چیزی را از آنها طلب میکنید که شاید خود مایل به انجام آن هستند.
شما همیشه این اختیار را دارید که ببینید آیا نوازشهای طرف مقابل اصیل و صادقانه است یا خیر. اگر نوازشها اصیل و صادقانه نباشد، شما در مقابل خود انتخابهای دیگری دارید. در هر صورت میتوانید انتخاب کنید که نوازش را بگیرید، و یا اینکه نوازشهای دروغین آنها را رد کنید و تقاضای نوازشی خالصانه از همان شخص و یا از شخص دیگری بنمائید.
حداقل پنج نوع نوازش مثبت را که میخواهید ولی معمولاً آن را تقاضا نمیکنید، یادداشت کنید. آنها میتوانند نوازشهای کلامی ،غیر کلامی و یا مخلوطی از هر دو باشند. در هفتهی آینده حداقل از یک نفر یکی از این نوازشها را تقاضا کنید.
اگر نوازش گرفتید از نوازش کننده تشکر کنید، در غیر این صورت هیچ اشکالی ندارد که با "بالغ" خود از آن شخص در مورد این که چرا دوست نداشت نوازش بدهد سؤال کنید.
این تمرین زمانی به پایان میرسد که شما تمام نوازشهایی را که میخواهید طلب کنید، مهم نیست که آیا همه را بدست آورید یا نه. زمانی که همهی نوازشهایی را که در فهرست نوشتهاید ، از دیگران تقاضا کردید، به خودتان نوازشی برای انجام این تمرین بدهید.
خویشتن نوازی
بدون شک بسیاری از ما در کودکی آموختهایم که: "به خودت نوازش نده." اینها فرامین "والدی" است که بر ما تحمیل شده است: "خودنمایی نکن، پز دادن و لاف زدن نوعی بیادبی است!" مدارس نیز این نوع تلقینات و آموزشها را ادامه میدهند، زمانی که شاگرد ممتاز میشدیم و یا در یک مسابقهی ورزشی برنده میشدیم، اشکالی نداشت که دیگران از ما تعریف و تمجید کنند و بگویند ما چقدر خوب بودیم. لیکن ما خودمان بر این باور بودیم که باید با بیاعتنایی و فروتنی بگوییم: "ای بابا، این که چیزی نبود."
در بزرگسالی نیز ممکن است این رفتار "کودک مطیع و سازگار" را ادامه دهیم. با فرا رسیدن دوران بزرگسالی، بیشتر ما به این رفتار عادت میکنیم که پیشرفتهای خود را حتی در نظر خودمان دست کم بگیریم. با انجام این کار، ما منبع اصیلی از نوازش یعنی خویشتن نوازی را محدود میکنیم.
بانک نوازشی
با این که خویشتن نوازی منبع اصیل نوازشی ماست، هرگز نمیتواند جایگزین کاملی در مقابل نوازشهایی که از دیگران میگیریم باشد. مانند این است که هر یک از ما دارای یک "بانک نوازشی" هستیم و هرگاه از کسی نوازش میگیریم، نه تنها آن نوازش را در زمان خاص خود میگیریم، بلکه خاطرهی آن را در "بانک نوازشی" خود نگهداری میکنیم. بعدها میتوانیم به این "بانک نوازشی" مراجعه کنیم و از نوازشی که میخواهیم، به عنوان خویشتن نوازی بهره ببریم. اگر ما نوازشی را به طور خاص ستایش میکنیم میتوانیم آن را بارها و بارها به خاطر آوریم. لیکن سرانجام این نوازشهای ذخیره شده اثرات خود را به تدریج از دست میدهند. ما نیاز داریم که "بانک نوازشی" خود را از دیگران همیشه پر نگه داریم.
سعی کنید نیازهای نوازشی اصیل خود را شناسایی کرده و آنها را طلب کنید. اگر نوازشی منفی را نمیخواهید آن را رد کنید. معمولاً دوستان نزدیکی که به ما نوازش منفی میدهند هدفشان ناراحت کردن ما نیست. بلکه نمیدانند چگونه نوازشی ما را خوشحال میکند یا به دلایلی عادت دارند به دیگران نوازش منفی بدهند. نوازش منفی آنها را رد کنید. با آنها صحبت کنید و ترتیبی دهید که انرژی خود را برای ارائهی نوازشهای مثبت صرف کنند. اگر میخواهید به کسی نوازش مثبت بدهید سعی کنید "غیر شرطی" باشد. و نوازشهای منفی را حتماً شرطی کنید. اگر به کسی بگویید "من از تو متنفرم" او نمیداند باید چکار کند تا از او متنفر نباشید. اما اگر بگویید "من از بیتوجهی تو نسبت به خواستههایم ناراحتم." او میداند باید چگونه رفتار کند تا شما خوشحال شوید. لااقل میتواند دلیل بیتوجهی خود را به شما بگوید.
فکر میکنم صحبت در مورد نوازشها کافی است. سرنخهای لازم را بدست آوردهاید. پیشرفت ما خوب بوده است. اکنون بعضی از اصول تحلیل رفتار متقابل را میشناسیم. اکنون وقت آن است در کنار ادامهی مطالب، باهم در مورد مثالهای خاص صحبت کنیم. سؤالهایی را که برایتان مطرح میشود برای من بفرستید. یا به گونهای که دیگران هم ببینند یا به طور شخصی ارسال کنید. احتمال زیادی دارد که توانایی پاسخگویی کامل به سؤالها را نداشته باشم. دست کم مطالب مورد علاقهی یکدیگر دستمان میآید.
ravanshena30.mihanblog.com منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی تامین اجتماعی
در مرکز آزمون www.azmoon.in
چگونه زیباتر به نظر برسیم؟ |
شاید براى شما اتفاق افتاده باشد که دوستتان در حالى که پیراهنى صورتى به تن کرده توسط اطرافیان مورد تحسین، تمجید و توجه فراوان قرارگرفته باشد. شما نیز به طبع او پیراهنى به همان رنگ تهیه کرده و به تن مى کنید. اما علاوه براینکه کسى شما را تحسین نمى کند مورد تمسخر و ریشخند دوستانتان قرارمى گیرد. اگر مى خواهید بدانید که چرا آن پیراهن صورتى مناسب شما نبوده و اینکه اصلاً مى توانید لباسهاى رنگ روشن بپوشید یا نه. این مقاله را بخوانید. |
پوستهاى معمولى (نه تیره و نه روشن): |
روحیه شاد و رفتارهای مثبت خلاقیت ذهنی را افزایش میدهد.
دیدن دنیا با عینک خوشبینی صرفاً یک شعار نیست و محققان نتایج فوقالعاده آن را اثبات کردهاند. شواهد زیادی به این نکته اشاره میکند که وضعیت روحی ما تأثیر مستقیم بر روند پردازش اطلاعاتی که از طریق چشم کسب میکنیم دارد.
دکتر آدام آندرسون استاد روانشناسی دانشگاه تورنتو و نویسنده برجسته علوم و تحقیقات میگوید داشتن روحیه شاد و رفتارهای مثبت، دقت و توجه فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و میتواند میدان دید را وسیعتر کند.
در یک تحقیق که توسط اساتید انجام شد، از داوطلبان خواسته شد دو نوع مسئله را بررسی کنند. برای تجربه کردن وضعیتهای مختلف، داوطلبان به موزیک شاد و غمگین گوش کردند و از آنها خواسته شد در مورد موضوعات شاد و غمگین فکر کنند. داوطلبان هنگامی که در یک موقعیت شاد قرار گرفتند بهخوبی قادر به حل کردن مسائل فکری بودند، اما به دلیل عدم تمرکز و اختلال حواس بهخوبی قادر به انجام دادن وظایفی که در آن به دقت چشم نیاز داشت نبودند.
دکتر آندرسون میگوید اگر شغلی را که انجام میدهید مستلزم خلاقیت و تمرکز فکری است به یک مکان شاد احتیاج دارید. برای مثال اگر در صدد حل کردن مشکلی هستید که موجب عصبانی شدن شما میشود برای اینکه آرامش پیدا کنید به تفریح و گردش کردن بپردازید و سپس برای حل کردن مشکل اقدام کنید.
کارشناسان می گویند یک قسمت از مغز که آمیگدال نامیده میشود، تأثیر زیادی در فعالیت ذهن دارد. آمیگدال در مقابل ترس واکنش نشان میدهد و ترس سبب میشود که فعالیت ذهنی فرد را مختل سازد. دکتر رابرت مارر روانشناس مرکز پزشکی مونیکا میگوید هنگامی که شما شاد هستید، آمیگدال کاملاً آرام است و این امر سبب میشود که فعالیت ذهنی شما بیشتر شود.
اختلال حواس به دلیل داشتن روحیه شاد
آیا تا به حال آنقدر به وجد آمدهاید که نتوانید بنشینید و بر روی پرداخت صورت حسابهای خود و یا تصحیح کردن تکالیف فرزندانتان تمرکز کنید؟ اینچنین شور و هیجانی باعث آشفتگی ذهن شما میشود.
محققان میگویند داشتن روحیه شاد دید چشم فرد را مختل میسازد و فرد بهخوبی قادر به انجام دادن وظایفی که نیاز به دقت چشم دارند نیست؛ بهخصوص اگر شغل فرد تصحیح اوراق و یا شمارش اعداد و ارقام باشد. داشتن روحیه شاد ممکن است در برخی موارد نتیجه مثبتی ندهد. برای مثال هنگامی که در یک بزرگراه رانندگی میکنید، فرض میکنیم شما به هر چیزی که در اتوبان میبینید توجه میکنید، اگر در آن زمان شما روحیه شادی داشته باشید ممکن است به تمام تابلوها و سایر چیزهای دیگر که در بزرگراه است نگاه کنید. این وضعیت گاهی مثمرثمر نیست.
دکتر دان مک آدامز، پروفسور روانشناس در دانشگاه شیکاگو معتقد است افرادی که روحیه شادی دارند توجه زیادی به محیط اطراف خود میکنند. به همین دلیل ممکن است دچار آشفتگی خاطر و یا اختلال حواس شوند.
افزایش تمرکز با داشتن چهره عبوس
در حالی که روحیه شاد و رفتارهای مثبت خلاقیت ذهنی فرد را افزایش میدهد رفتارهای منفی یک فرد میتواند به تمرکز فرد کمک کند. آندرسون میگوید بدخلقی و داشتن روحیات منفی منجر به محدود شدن میدان دید شخص میشود. این امر سبب میشود که فرد صرفاً بر روی مسائلی که موجب اضطراب و نگرانیاش میشود تمرکز کند.
دکتر آندرسون میگوید: اگر شغل شما مرتبط با محاسبات اعداد و ارقام باشد، نیازمند تمرکز و دقت بسیاری است. بهتر است که بدخلق و عبوس باشید، به این دلیل که داشتن روحیات منفی و بدخلقی میتواند میدان دید شما را محدود سازد. بدین ترتیب به اتفاقاتی که در پیرامون شما رخ میدهد، توجهی نمیکنید. برای مثال یک حسابدار باید در محاسبه اعداد و ارقام به جواب صحیح برسد. لذا شما به حسابداری که ذهنش درگیر مسائل دیگری شود و اختلال حواس داشته باشد نیاز ندارید و ترجیح میدهید که یک حسابدار عبوس و بدخلق داشته باشید.
دکتر دیوید اسپیژل، پروفسور و رئیس علوم رفتاری و روانپزشک دانشگاه علوم کالیفرنیا میگوید: عاملی که برای سلامتی ذهن مفید است این است که فرد قادر باشد بهراحتی وضعیت روحی خود را تغییر دهد. اگر به بچهها دقت کنید متوجه میشوید که آنها ذهن بسیار خلاق و فعالی دارند و قادرند بهراحتی عملیات روحی خود را تغییر دهند.
دنیا از میان پنجره کوچک
شما میتوانید دقت و تمرکز یک فرد را با پرتو نور شمع مقایسه کنید. هنگامی که فرد بدخلق و عبوس است و روحیات منفی دارد، پرتو آن نور بسیار خفیف و کم است؛ در نتیجه تمرکز او تنها محدود به یک تعداد چیزهایی که صرفاً در اطرافش قرار گرفته است میشود. بعضی افراد معتقدند که پرتو این نور با داشتن افکار مثبت وسیعتر میگردد.
مک آدامز میگوید، تحقیقات زیادی نشان میدهد که روحیه شاد و رفتارهای مثبت یک فرد منجر به وسیع کردن میدان دید او میگردد. در عین حال که روحیه شاد برای شغلهایی که نیاز به فعالیت ذهنی زیادی دارد لازم است، اما میتواند مانع انجام دادن کارهایی که نیاز به توجه و تمرکز بسیار دارد باشد.
با بدخلقی و داشتن چهره عبوس، دنیا را از میان یک پنجره میبینیم اما با داشتن روحیه شاد و رفتارهای مثبت، دنیا را از میان یک پنجره بزرگ با چشمانداز وسیعتری میبینیم.
وقتی کسی شما رو دوست داره ، اسم شما رو متفاوت از بقیه می گه . وقتی اون شما رو صدا می کنه احساس می کنی که اسمت از جای مطمئنی به زبون آورده شده. بیلی - 4 ساله
مادر بزرگ من از وقتی آرتروز گرفته نمی تونه خم بشه و ناخن هاش رو لاک بزنه پدر بزرگم همیشه این کار رو براش می کنه حتی حالا که دستهاش ارتروز گرفتن ، این عشقه. زبکا - 8 ساله
عشق یعنی وقتی که مامان من برای بابام قهوه درست می کنه و قبل از اینکه بدش به بابا امتحانش می کنه تا مطمئن بشه که طعمش خوبه. دنی - 7 ساله
عشق اون موقعی هست که مامان بهترین تیکه مرغ رو میده به بابا. الین - 5 ساله
وقتی شما کسی رو دوست دارید موقع حرکت از مژه هاتون ستاره های کوچولویی خارج می شن. کارل - 7 ساله
عشق موقعیکه دختره عطر می زنه و پسره هم ادکلون، و دو تایی می رن بیرون تا همدیگر رو بو کنن. کارل -5 ساله
عشق وقتیه که شما برای غذا خوردن می رین بیرون و بیشتر سیب زمینی سرخ شده خودتون رو می دهید به دوستتون بدون اینکه از اون انتظار داشته باشید که کمی از غذای خودشو بده به شما. کریستی - 6 ساله
عشق اون چیزیه که لبخند رو وقتی که خسته ای به لبت میاره . تری - 4 ساله
عشق وقتیه که شما همش همدیگه رو می بوسید بعد وقتی از بوسیدن خسته شدید هنوز دوست دارید با هم باشید پس بیشتر با هم حرف می زنید. مامان و بابای من دقیقا اینجورین. امیلی - 8 ساله
عشق همون باز کردن کادوهای کریسمسه به شرطی که یه لحظه دست نگه داری و فقط با دقت گوش کنی. بابی - 7 ساله
اگه می خواهی دوست داشتن رو بهتر یاد بگیری ، باید از دوستی که بیشتر از همه ازش متنفری شروع کنی. نیکا 7 - ساله
عشق اون موقعس که تو به پسره می گی که از تی شرتش خوشت اومده ، بعد اون هر روز می پوشتش. نوئل - 7 ساله
عشق مثل یه پیرزن کوچولو و یه پیرمرد کوچولو می مونه که هنوز با هم دوست هستن حتی بعد از اینکه همدیگر رو خیلی خوب می شناسن. تامی - 6 ساله
موقع تکنوازی پیانو ، من تنهایی روی سن بودم و خیلی هم ترسیده بودم . به تمام مردمی که منو نگاه می کردن نگاه کردم و بابام رو دیدم که وول می خوره و لبخند می زد اون تنها کسی بود که این کار رو می کرد. من دیگه نترسیدم. کیندی 8 - ساله
مامانم منو بیشتر از هر کس دیگه ای دوست داره چون هیچ کس دیگه ای شبها منو نمی بوسه تا خوابم ببره. کلر - 6 ساله
می دونم که خواهر بزرگترم منو خیلی دوست داره بخاطر اینکه تمام لباسهای قدیمی خودشو می ده به من و خودش مجبور می شه بره بیرون تا لباسهای جدید بگیره. لورن - 4 ساله
دانشمندان در تحقیقات جدید خود به این نتیجه رسیده اند که شباهت لبخند انسان به لبخند والدینش به سبب زندگی کردن با آنان نمیباشد بلکه به علت ژنی است که فرد از پدر و مادر خود به ارث برده است.
به منظور پی بردن به این امر که حالت صورت در زمان لبخند زدن یک امر تقلیدی است و یا وراثتی دانشمندان آزمایشاتی را بر روی افراد نابینا انجام دادند.
عموما تصور میشود که افراد نابینا توسط حس لامسه حالات صورت افراد را درک کرده و از آن الگوبرداری میکنند.
اما نابینایان میگویند بدون داشتن یک تصویر ذهنی از چهره افراد بسیار مشکل است که بوسیله دستها حالات روحی افراد را از روی صورت تشخیص و از آن تقلید کرد.
دکتر اویتا نئوو (Eviatar Nevo) و همکارانش از 21 نابینا و 30 نفر از والدین این افراد در این تحقیق در خواست کردند که خاطره ای که در گذشته سبب بر انگیختن احساسات آنها میشود بیاد بیاورند و راجع به آن اظهار نظر کنند و که در پی آن از این اشخاص فیلم برداری به عمل آمد.
در پایان این آزمایش دانشمندان در حدود 43 نوع از حرکات مختلف صورت که این افراد برای بیان احساسات خود بکار برده بودند شناسائی کردند.
محققین دریافتند که 80 در صد حرکات صورت افراد نابینا شبیه افراد خانواده خود بوده و این یافته دانشمندان را متقاعد کرد که توارث سبب این شباهت در حالات و حرکات صورت این افراد شده است که بارزترین آن مشابهت در نحوه خندیدن آنان بود.
بطور کلی بیان احساساتی مانند خوشی، عصبانیت، غم، تنفر افراد نابینا که توسط حرکات صورت ابراز شده بود دقیقا شبیه افراد خانواده آنان بود و این مطلب را به محققین ثابت نمود که نوع لبخند افراد موروثی است و نه اکتسابی.
بــطور حتم موارد بسیار زیادی وجود دارند که یک مرد هیچ وقـت نـمی خـواهـد از زبان همسرش بشنود. "بریم خرید"یـکی از آنهاست. با شنیدن چنین عباراتی متوجه خواهید شـد کـه کل بعدازظهرتان در کنار اتاق پرو خانم تلف خواهد شـد. "تــو مـثـل پـدرت هسـتـی" یـکی دیـگر از این عبارات نـا گـوار اسـت و بـدتـر از آن شنـیـدن " تـو مـثـل پـدرم رفتار مـی کـنـی" اسـت که می تواند به طور جدی مردها را آزار دهـد. در ایـن قـسـمـت چـنـد نـمـونـه از وحـشتـنـاک ترین،مــهیب ترین، دلخراش ترین و آزاردهنده ترین کلماتی را که یـک زن می تـوانـد در بـرابـر شوهرش بـر زبان بیاورد را ذکر کرده ایم.
10- من داشتم فکر می کردم که ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر او به شما بگوید که " من فکر می کنم..." شما واقعا باید با مسئله جدی برخورد کنید. من با شما شرط می بندم که موضوع بحث چیزی جز ازدواج، ارتباط جنسی و یا یک پایان تلخ نخواهد بود. خانم ها معمولا چنین مسائلی را به روش های مختلف بیان می کنند مثلا: "تو چرا منو دوست داری؟" و یا "آیا تا حالا در مورد آینده فکر کردی؟". در برخورد با این مسائل شما باید همیشه یک راه فرار زیرکانه در سر داشته باشید و چه کاری بهتر از تغییر موضوع بحث.
9- مرد باش
ــــــــــــــــــــ
هیچ چیز به اندازه زیر سوال بردن مردانگی آقایون دردآور نیست. شما می توانید به راحتی مردانگی خود را با سبیلتان! اثبات کنید و از این طریق او را شرمنده کنید. اما اگر نمی خواهید کار به این جا کشیده شود می توانید موضوع بحث را عوض کنید. به عنوان مثال "آیا تو خودت یک زن کاملی؟ شاید به خاطر همینه که اینقدر غر میزنی"
8- پدر و مادرم می خواهند تو را ببینند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مفهوم این عبارت از دو مورد خارج نیست:
- رابطه شما کاملا جدی می شود و اتفاقات مهمی در حال وقوع است.
- قرار است تا مشکلات روانی شما در زیر میکروسکوپ روان شناسی خانواده مورد بررسی قرار گیرد.
تنها کاری که از دست شما بر می آید این است که امیدوار باشید تا پدر خانواده به یاد تعمیر آن چند سیم چین قدیمی که دارد نیفتد.
7- سرم درد میکنه
ــــــــــــــــــــــــــــــ
عبارت مذکور به این معناست که امشب ابراز عشق و علاقه تعطیل است، رفیق. اما شما در این مورد هم می توانید او را گول بزنید. اگر احساس می کنید که او اصلا دوست ندارد که شهوت شما را فرا بگیرد، می توانید یک عدد آسپرین برای سردردش به او بدهید. این کارخود به خود همه چیز را روبه راه می کند.
6- نامزد قبلیم این کار رو نمی کرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چون شما هیچ وقت در مورد روابط قبلی خود با او صحبت نمی کنید به همین دلیل انتظار ندارید که او هم در این مورد با شما صحبت کند. در چنین شرایطی او شما را علنا با مردی مقایسه می کند که خودش او را به زباله ها سپرده! اوه، خدای من، خیلی سریع از خودتان دفاع کنید.
5- به چی فکر می کنی؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خانم ها خیلی کنجکاو هستند. آنها باید از تمام افکار، احساسات، علایق، عقاید، گمان ها و اشارات شما سر دربیاورند. از سوی دیگر آقایون اصلا دوست ندارند که در مورد همه چیز کاوش کنند و بحث راه بیندازند. سکوت آنها را بیشتر راضی نگه می دارد.
4- به نظرت اون خوشگله؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مطمئنا او شما را دیده که در حال نگاه کردن به آن خانم زیبا که عقل و هوش را از سر میبرد بوده اید. اصلا مهم نیست که تا چه حد زیرکانه و پنهانی نگاه می کردید، در هر حال او متوجه شده است. بنابر این اگر بگویید "نه" او می داند که شما دروغ می گویید و بحث و جدل آغاز خواهد شد. پس باز هم زمان استفاده از حقه های هنرمندانه است: "یک کم، ولی خیلی چاقه" و بعد هم برای اتمام قضیه دعا کنید.
3- چه تغییری کردم؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به طور حتم اگر نتوانید تشخیص دهید گرفتار درد سر بزرگی می شوید. و هر چه مدت زمان بیشتری را برای جواب دادن صرف کنید او نا امید تر شده و شما را احمق تر فرض می کند. زمانی که شما بالاخره فریاد می کشید " اوه، مدل موها تو عوض کردی!" او از عصبانیت منفجر می شود و گوشواره های جدیدش را به زمین پرتاب می کند و میرود.
2- دوستم نامزد کرده / باردار شده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاید این عبارت در نگاه اول بی خطر به نظر برسد البته تا زمانیکه صدای او نازک نشده و نا امیدی در آن موج نزند. شما باید بدانید که منظور واقعی او چیست: " کی ما نامزد می کنیم / بچه دار می شویم؟" مسیر انحرافی فوق العاده در این قسمت این است که به ظاهر وانمود کنید که همه چیز را قبول می کنید. اما متاسفانه هیچ کاری از دست شما بر نمی آید هنگامی که او به کنار شما بیاید و با صدای آرام بگوید: "من باردارم". موفق باشی رفیق.
1- ما باید با هم صحبت کنیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به خاطر داشته باشید که هیچ چیز مثبتی در مورد این عبارت وجود ندارد. شما باید انتظار بر هم خوردن رابطه و یا شرکت در یک بحث طولانی که چطور نمی تواند نیازهای او را براورده کنید را داشته باشید. به هر حال هیچ یک از موارد ذکر شده خوشایند نیستند و نمی توانید کار چندانی نسبت به آن انجام دهید. این عبارت یک ضربه شست واقعی است. حال تصور کنید که او از شما سوال کند " تو فکر می کنی من چاقم؟" هیچ چیز بدتر، نیشدارتر و آزاردهنده تر از این وجو ندارد. به هر حال همه چیز به خودتان بستگی دارد.
راه فرار
ــــــــــــــــــــ
در حالیکه هیچ یک از مردها دوست ندارند که عبارات مذکور را بشنوند، ولی متاسفانه مجبور هستند. بعضی از آنها را می توان تا حدودی تحمل کرد اما تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که خود را برای شنیدن آنها آماده کنید