بازدید امروز: 1066
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2260984 خرداد 91 - سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات

90 نکته آموزنده و زیبا برای موفقیت در زندگی !!

همه افراد دوست دارند تا از اعتماد به نفس کافی در کارها برخوردار باشند و مسیر های موفقیت را به آسانی طی کنند.  همه والدین در اولویت خواسته های تربیتی خود کودکانی با اعتماد به نفس را خواستارند و در راس توانمندی های شخصی هر انسان، اعتماد به نفس است که جلوه بارزی را از خود نشان می دهد. لذا جا دارد که اطلاعات خود را در این زمینه هر چه غنی تر و پر بار تر سازیم.
 
 نکته های زیر می تواند به موفقیت بیشتر شما کمک کند آنها را جدی بگیرید:
 
1- در به انجام رساندن کارهای مهم و کارهایی که جبران آن مشکل است، از تمرکز و دقت حواس بیشتری کمک بگیرید. با توجه به این ضرب المثل پارچه را دوبار اندازه بگیرید و یک بار ببرید در به انجام رساندن کارهایی که امکان تکرار یا جبران ندارند، بیش از مابقی کارها دقت داشته باشید.
 
2- کودکان خود را نزد دوستانشان و در جمع اقوام تنبیه نکنید و با شرح دادن اشتباهات آنان در جمع، خجالت زده و شرمنده نکنید.شما می توانید او را به گوشه ای برده و مسئله را به او متذکر شوید در این صورت او خود نیز احترامی را که به او گذارده اید متوجه خواهد شد.
 
3- اگر هر چه سعی می کنید ولی به مقصدتان نمی رسید، قدری تأمل کنید و از زاویه جدیدی به خواسته هایتان بنگرید، شاید درهای جدیدی به سوی شما گشوده شود.خود را عادت دهید که تفکری واگرا نسبت به مسایل داشته باشید و به راه حل های مختلف بیاندیشید.
 
4- لیستی از مواردی که در زندگی تان وجود دارد و برایتان آزاردهنده است را تهیه کنید و با بررسی علل به وجود آمدن آنها به مقابله با آنان بپردازید.
 
5- در برابر افراد پیر و مسن بیشتر احساس مسئولیت کنید، یادتان باشد آنان حساس و شکننده هستند و نباید با خشونت و بدخلقی از رفتارهایی که شاید در سن و سال آنها طبیعی است، ایراد بگیرید و اعتماد به نفس آنها را از بین ببرید.
وقتی که مسئولیتی را به عهده کودکان خود می گذارید، از دور آنها را کنترل کنید و طوری کمک شان کنید که خود را ناتوان احساس نکنند.
اگر هر چه سعی می کنید ولی به مقصدتان نمی رسید قدری تأمل کنید و از زاویه جدیدی به خواسته هایتان بنگرید.
 
6- وقتی در جمع دوستان قرار دارید، سعی کنید به همه توجه نشان دهید و فقط یک یا چند نفر را مخاطب قرار ندهید.
 
7- وقتی در یک مجموعه کار می کنید، تنها مهم نیست که خودتان خوب و بی نقص باشید. در نظر داشته باشید حتی اگر یک نفر هم در جمع درست کار نکند، باز نتیجه کاملاً مطلوب حاصل نمی شود. پس برای حصول به نتیجه دلخواه، در حرکت های گروهی به افراد ضعیف بیشتر توجه کنید و با همسو کردن آنان با گروه، موفقیت جمع را تضمین کنید.
 
8-تصور نکنید همیشه نرمش و مهربانی مشکل گشا است. بر عکس گاهی در برخوردهای اجتماعی لازم است با جدیت و قاطعیت روی خواسته خود پافشاری کنید تا به شما اجحاف نشود.
 
9- اگر اطرافیان شما همه سعی خود را انجام داده اند، اما نتوانسته اند از عهده مسئولیتی که شما به آنها داده اید بربیایند، نگذارید تلاششان را بیهوده تلقی کنند و با تشکر از تلاش آنان روحیه شان را تقویت کنید.
 
10- در گردهم آیی های دوستانه اگر کسی در مورد موضوعی اظهار نظر کرد یا بر خلاف سلیقه شما سخنی به میان آورد، با انتقادهای تند و گزنده او را خجالت زده نکنید، از یاد نبرید انتقاد سازنده با توهین متفاوت است.
 
11- انتخاب های خود را بر مبنای واقعیت و نیازتان انجام دهید، نه از روی اشتیاق های تند وگذرا.
 
12- به ظاهر و سلیقه شخصی دیگران بی احترامی نکنید. و به دیگران کمک کنید تا ویژگی های شایسته خود را آشکار کنند.
 
13- یاد بگیرید در مواقع ضروری بدون خجالت "نه" بگویید.
 
14- وقتی عصبانی هستید، در مورد هیچ کس و هیچ چیز تصمیم نگیرید.
 
15- دوستان واقعی شما سرمایه های پرارزشی هستند، آنها را حفظ کنید و به دلیل کدورت های بی اهمیت و بی ارزش ارتباط خود را با آنها قطع نکنید.
 
16- گاهی تحمل فشار روحی حاصله از کارهای نیمه تمام و معوقه از سختی انجامشان دشوارتر است. برای رهایی از عذاب وجدان، از همین لحظه تصمیم بگیرید، برنامه ریزی کنید و با اتمام رساندن این گونه کارها به خود آرامش هدیه کنید.
 
17- به قابلیت های خود ایمان داشته باشید. به خاطر بسپارید حتی یک توانمندی در جای خود مفید و کارگشا است و قابل توجه.
 
 
ravanshena30.mihanblog.com   منبع

سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در مرکز آزمون  www.azmoon.inتبلیغات




نوشته شده در تاریخ شنبه 91/3/6 توسط 

قطعه گمشده اثر شل سیلور استاین  

    قطعه گم شده تنها نشسته بود ...
در انتظار کسی که از راه برسد
و او را با خود جایی ببرد
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


بعضی ها با او جور در می آمدند ...
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




اما نمی توانستند قل بخورند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




بعضی دیگر قل می خوردند
اما جور در نمی آمدند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




یکی از جور در آمدن چیزی نمی فهمید
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاریخ شنبه 91/3/6 توسط 


گاهی یک تصویر, چقدر زیبا می تواند مفاهیم عمیق فلسفی و معرفت شناسی را نشان دهد.
نظریه عینک ذهن کانت , همه تلاشش را کرده تا همین نکته کاریکاتور را توضیح دهد .
قصه ی این کرگردن قصه ی ماست ...
 ما شاخی جلوی چشمانمان نداریم که با ان همه جهان را در دو طرف یک شاخ ببینیم . اما ذهن ما پر است از پیش فرض ها . پیش داوری ها ...
منطق با واقعیت ...!
مثل همین کرگردن رئالیسم !
مثل او تصور می کنیم که میان همه جهان شاخی است زیبا و جهان دو نیمه است :
نیمی این شاخ و نیمی ان سوی شاخ غافل از اینکه به ذهنمان عینکی است , نادیده !
قضاوت کار سختی است ...!
قضاوت در هر کار


 ravanshena30.mihanblog.com   منبع


سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی  سال91
در مرکز آزمون  www.azmoon.in
تبلیغات


نوشته شده در تاریخ شنبه 91/2/23 توسط 
عصبانی ها به بهشت نمی روند
ممکن است ابراز خشم در یک مرحله یا مراحلی از ازدواج موثر واقع شود، اما معمولاً مخرب است و وقتی آثارش از یک زمان به زمان دیگر امتداد پیدا می‌کند حالت تخریب می‌گیرد.

ممکن است ابراز خشم در یک مرحله یا مراحلی از ازدواج موثر واقع شود، اما معمولاً مخرب است و وقتی آثارش از یک زمان به زمان دیگر امتداد پیدا می‌کند حالت تخریب می‌گیرد. مشاجره‌های پی درپی روی طرز تلقی زن و شوهر از یکدیگر تاثیر می‌گذارد. طرز تلقی‌های آرمان گرایانه از خشم و باورهایی از این قبیل که باید در هر شرایطی از ابراز آن اجتناب کرد، در نهایت غیر واقع‌بینی است. گاه عصبانیت حتی اگر نگوییم جان کسی را نجات می‌دهد موثر و مفید است.
 
ممکن است زنی که مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد به این نتیجه برسد که اگر خشم خود را بروز دهد به سود او تمام می‌شود. بعضی از اشخاص تصور می‌کنند که ابراز خشم موثرترین راه تاثیر گذاردن روی همسر آنهاست. اما متوجه نیستند که ابراز خشم می‌تواند نتایج منفی قابل ملاحظه‌ای بر جای گذارد. و در نهایت ممکن است بطور موقت یک رفتار ناپسند را فرو نشاند تا پس از رفع تهدید مجازات، از نو بروز کند.

در جریان زندگی زناشویی، گاه به‌نظر می‌رسد که احساس حق‌شناسی، عشق و محبت تاثیر خود را از دست می‌دهند. ممکن است زن و شوهر رفتار محبت‌آمیز دیگری را با این طرز تلقی که طبیعی است و باید باشد، بدیهی شمارند و درصدد واکنش متقابل برنیایند. در این شرایط و در غیاب ابراز خشنودی ( که باید تقویت‌کننده رفتار مطلوب همسر باشد) احتمال اینکه زن و شوهر به شیوه‌های تنبیهی روی آورند افزایش می‌یابد.
ممکن است زن و شوهر بعد از مشاجره با یکدیگر احساس آرامش کنند و بتوانند رفتارهای خوشایندتری داشته باشند اما گاه غرامت سنگینی پرداخت می‌شود. ممکن است زن و شوهر خاطره حرف‌های تند و تیز یکدیگر را سال‌ها در ذهن خود زنده نگهدارند. وقتی مشاجره‌های تند اسباب دلگیری زن و شوهر از یکدیگر می‌شود، احساس عشق و محبت در آنها فرو می‌نشیند. این پدیده ناشی از این حقیقت است که طرز تلقی‌های منفی به احساسات منفی نظیر رنجش و غم و اندوه می‌انجامد، بطور کلی، بهترین کاری که زن و شوهر می‌توانند بکنند این است که ابراز خشم خود را به حداقل برسانند. در ادامه مطلب به نکاتی در این زمینه اشاره کرده‌ام.

منبع گرفتاری:
شما یا همسرتان؟ زن و شوهر در جریان اختلاف تقریباً همیشه یکدیگر را مقصر قلمداد می‌کنند، اما اگر بخواهیم بی‌طرفه قضاوت کرده باشیم، باید بگوییم هر دو در ایجاد مسئله نقش دارند.اما رجوع تنها به بر خورد ظاهری زن و شوهر با یکدیگر کافی نیست. گاه عناد موجود ناشی از سوء تفاهمات، قضاوت‌های اشتباه ناشی از چشم‌اندازهای متفاوت زن و شوهر از یکدیگر است. مشاجره زن و شوهر را اغلب به اختلاف در سبک و عادت آنها نسبت می‌دهند: «مثلا یکی از طرفین آدم وقت‌شناسی نیست .»
 
مسئله اینجاست که زن و شوهر در اصل نمی‌دانند که اختلافشان از کجا نشأت می‌گیرد و بر سر چه می‌جنگند. با آنکه بنظر می رسد وقت‌شناس بودن هسته مرکزی دعوا باشد، واقعیت جز این است. مسئله عدم احساس مسئولیت و بی‌احساسی به خواسته‌های همسر و عدم رعایت آنهاست این خود رفتار نیست که خشم برانگیز است، بلکه تفسیری که روی این رفتار گذاشته می‌شود، یا سوء برداشت‌هاست که تولید دردسر می‌کند.
 
از آنجایی که به‌نظر می‌رسد که رفتارهای مطلوب را فرض مسلم می‌دانیم، احتمال اینکه رفتارهای نامطلوب را احساس کنیم و برای آن معنای سمبلیک منفی در نظر بگیریم بیشتر می‌شود. به همین دلیل است که از کنار صدها رفتار خوب و متناسب همسر خود بی‌تفاوت می‌گذریم، اما از جزئی‌ترین کج‌رفتاری و خلاف او خشمگین می‌شویم.

در این شرایط به احتمال زیاد زن و شوهر به جنگ طرز تلقی‌های خیالی یکدیگر می‌روند، اما با آنکه همین طرز تلقی‌های خیالی زمینه‌ساز اختلاف شده‌اند، دود دعوا به چشم خودشان می‌رود.
حل مسئله درونی
به عنوان نخستین قدم برای تخفیف شدت خشم در زندگی زناشویی، باید سهم ذهنیت خود را در ایجاد مسئله مشخص سازید و چون احتمال اینکه رفتار همسرتان را به اشتباه تفسیر کرده باشید زیاد است، برداشتن این قدم ضروری می‌نماید. وقتی احساس می‌کنید که به خشم آمده‌اید از خود بپرسید: آیا خشم من بجاست؟ آیا متناسب و به اندازه است؟ آیا ناشی از خود من است؟ یا در اثر مشکلی که در روابط ما وجود دارد صورت خارجی گرفته است؟ آیا ممکن است برداشت من اشتباه باشد؟ آیا برداشت من با آنچه اتفاق افتاده ارتباط منطقی دارد؟ اگر رفتار همسر خود را درست تفسیر کرده‌اید، و به راستی رفتار بدی داشته است، از خود بپرسید آیا ممکن است که این طرز تلقی ناشی از خطاهای شناختی گسسته‌بینی، تجریدهای بی‌پایه و اساس، و ... باشد. هم‌چنین از خود سوال کنید که آیا از حمله به همسر خود لذت می‌برید؟ باید دید که آیا در اصل به روابط زناشویی شما کمکی می‌کند یا خیر.
تفکر خود را تغییر دهید
تا اینجا به تاثیر طرز تفکر، سوء‌تفاهم و خطای فکر که بر شدت خشم شما می افزاید توجه کردیم. با توجه به نقش این عوامل باید افکار و معانی موجود در پس پرده عصبانیت را تحلیل کنیم.
برای استفاده از روش‌های شناخت درمانی به خلاصه زیر توجه کنید:
1- به افکار اتوماتیک و واکنش‌هایتان توجه کنید و مترصد خطاهای شناختی خود باشید.
2- در طرز تلقی خود نسبت به همسرتان تجدید نظر کنید.
3- چشم‌اندازهای همسرتان را ببینید.
4- حواس خود را به امور دیگری جلب کنید.
افکار اتوماتیک و واکنش‌های منطقی (قالب بندی)
هدف این است که زن و شوهر بتوانند تصویر متعادل‌تری از یکدیگر بدست آورند اگر بخواهید می‌توانید برای رفتارهای خود دلیلی حدس بزنید و بعد درستی برداشت خود را با رجوع مستقیم به نقطه نظر همسرتان بیازمائید.
افکار اتوماتیک :
با دوستانش به گردش رفته است و این ثابت می‌کند که برای من و بچه‌ها ارزشی قایل نیست.
مادر بی‌عرضه‌ای است، بچه‌ها هر کاری که بخواهند با او می‌کنند. خیلی وسواس به خرج می‌دهد. در سفر با همه صحبت ی‌کند. در پول خرج کردن وسواس عجیبی دارد، حساب دینارهای خرج مرا نگه می‌دارد. بیشتر خوش می‌گذرد.
واکنش منطقی :
با این کار اعصابش راحت می‌شود. هر وقت با دوستانش به گردش می‌رود روحیه‌اش بهتر می‌شود.
مادر بسیار مهربانی است بچهها هم عاشق او هستند. از آن گذشته بچه‌ها هم بد نیستند و مشکلی تولید نمی‌کنند. بدرفتاری و شیطنت کردن برای بچه‌ها طبیعی است، آنها هیچ اشکالی ندارند. کدبانوی بسیار منظمی است. بالاخره کسی هم باید به مسائل مالی خانه توجه کند. او از عهده این کار بخوبی بر می‌آید.
 


 ravanshena30.mihanblog.com   منبع


سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی  سال91
در مرکز آزمون  www.azmoon.in

تبلیغات

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/2/20 توسط 

 

بسیار جالب و خواندنی درباره دروغ گفتن!!
دروغ گفتن خوب است یا بد ؟ ما دروغ گفتن را از دوران کودکی یاد می‌گیریم و گاهی تا آخرین روزیکه زنده هستیم به این کار ادامه می‌دهیم .
چرا دروغ می‌گوییم ؟ تحلیل دروغ در سنین مختلف !
دروغ از دیدگاه روان شناسان و روانکاوان :
  

 گاهی حتی بدون اینکه فکر کنیم دروغ می‌گوییم و خودمان نیز نمی‌دانیم که چرا الان و در رابطه با این موضوع دروغ گفتیم . چرا دروغ یکی از عادت های روزمره ی همه‌ی ما شده است .؟؟ آیا برای رسیدن به هدف خاصی دروغ می‌گوییم یا نه ؟ آیا بدون دروغ هم می‌توان زندگی کرد ؟؟ دروغ چه فرقی با دروغ بافی دارد ؟ ؟ دروغ چیست ؟ آیا تا کنون فکر کرده اید که دروغ چیست و چه معنای می‌تواند داشته باشد ! در توصیف و تعریف شخصی که دروغ می‌گوید می‌توانیم بگوییم فردی است که برای اینکه دیگری را در رابطه با موضوعی فریب دهد متوسل به دروغ می شود و یا می‌خواهد کسی را به وسیله دروغی که می‌گوید شیفته و جذب خود کند . و یا گاهی بدون اینکه هیچ گونه قصد و نیتی داشته باشیم این کار را انجام می‌دهیم . فرد دروغ گو حقیقت و درستی موضوعی را می‌داند و می‌تواند بین گفتن حقیقت و یا نگفتن آن یکی را انتخاب کند .

در دروغ و دروغ گفتن دو رفتار متفاوت را می‌توان تشخیص داد :
فردی که از روی حسادت و برای بالا بردن مقام خود دروغ می‌گوید و فردی که بدون هیچ گونه غرضی دروغ می‌کوید و به قول ما ایرانی ها از نوع مصلحتی است .
حالا هر یک از این دو دروغ  و علت آنها را جداگانه توضیح می‌دهیم :
اول دروغی که از روی خود خواهی و غیض است  این دروغ را در موارد زیر به کار می‌بریم : 
*زمانی که می‌خواهیم یک تصویر خوب و عالی و دروغین از خود در برابر مخاطبمان بسازیم . اما چگونه این کار را انجام می‌دهیم ؟ در گفتن استعدادها ، توانایی های مالی حقیقت را نمی‌گوییم ویا عیب‌های خود را به خوبی ها تبدیل می‌کنیم و راجع به آنها با افتخار صحبت می‌کنیم .
*برای به دست آوردن یک پست یا شغل ادعای کذب می‌کنیم و یا برای فروختن مالی که به ما تعلق دارد توضیحاتی را ذکر می‌کنیم که حقیقت ندارد . فقط برای اینکه جنس خود را به قیمت بالاتری بفروشیم این کار را انجام می‌دهیم .
*بخاطر کاری که انجام داده ایم و برای اینکه مجازات نشویم دروغ می‌گویم . این دروغ بیشتر بین بچه‌های کوچک و نوجوانان باب است .
 نوع دوم ، دروغی است که به نیت و قصد بدی نیست و می‌توان گفت بیشتر از روی نوع دوستانه است ، و در موارد زیر به کار می‌رود :
*این دروغ را زمانی می‌گوییم که می‌خواهیم کسی را ناراحت نکنیم مثلا ، وقتی کسی نظر ما را درباره ی لباس جدیدش یا مدل کوتاهی مو هایش می‌پرسد شاید این مدل و این لباس به او نیاید اما برای اینکه او را ناراحت نکنیم از دروغ استفده می‌کنیم چون مسلما هر کسی سلیقه خود را دارد و نباید سلیقه خود را به کسی تحمیل کنیم . و یا اینکه در شرایط خاص خبر بدی را  تبدیل به خبر خوب کنیم  و کسی را الکی و به خاطر شنیدن این  دروغ خوشحال کنیم . روان شناسان در علم روان شناسی این دروغ را " دروغ دفاعی " می‌نامند . اما چرا دفاعی ؟ چون در نهایت ، هدف ما از این دوغ این است که رابطه خود را با دیگران حفظ کنیم و این رابطه از بین نرود. این دروغ را می‌گوییم چون می‌ترسیم از طرف دیگران مورد بی مهری قرار بگیریم و آنها دیگر ما را دوست نداشته باشند و برای ادامه داشتن ارتباطا طمان با دیگران نظرات خود را پنهان می‌کنیم تا هم چنان مثل همیشه باشیم .
 اما چرا اغلب دروغ می‌گوییم ؟؟ بر اساس تحقیقی که در آمریکا انجام شده است ، متوجه شده‌اند که همه آدمها در روز بیش از دو بار دروغ می‌گویند ... و البته با توجه به شغل و مسئولیتی که هر کسی دارد تعداد این دروغ ها کم و یا زیاد می‌شود و بیشتر این دروغ ها بخاطر طفره رفتن از جواب دادن به سوالات است .
به خاطر چه هدفی دروغ می‌گوییم  ؟
با این هدف که یک تصویر خوب از خود ارائه دهیم .و دیگران ما را بهتر از شخصیتی که داریم ببینند . که این بحث را در علم روان شناسی " خواستگاه و جایگاه دلخواه اجتماعی می‌نامند " .
 آیا واقعا دروغ لازم است ؟ به راحتی و بدون هیچ گونه تفکری می‌توان پاسخ داد : بله ، چون بدون دروغ هیچ کس نمی‌تواند زندگی کند . دروغ برای زندگی در اجتماع کنونی لازم است مثلا برای رابطه داشتن با دیگران ، شما مجبورید که دروغ بگویید ، یا در زندگی های زناشویی ، زن و شوهر دروغ هایی زیادی را به یکدیگر می‌گویند .و در این میان دروغ های خطرناک زیادی نیز گفته می‌شود که اهدافی شیطانی را در بردارند .
چگونه تشخیص دهیم که کسی دارد به ما دروغ می‌گوید ؟؟ در این جا مهم این است که اگر به کسی و به حرف ها ی او اعتماد ندارید و در درستی صحبت های او شک دارید ، باید در ابتدا کاملا به صحبت های او دقت کنید و با هوشیاری کامل صحبت های او را تعقیب کنید تا متوجه شوید زیرا به قول ما ایرانیها دروغگو کم حافظه است و صحبت های خود را فراموش می‌کند و دفعه ی بعد که در مورد همان موضوع صحبت می‌شود صحبت های قبلی خود را فراموش می‌کند ، و دوباره از نو شروع به دروغ گفتن می‌کند و در همین جاست که می‌توانید مچ او را بگیرید و مطمئن شوید که او فردی دروغ گوست و قابل اعتماد نیست . زیرا افراد دروغ گو حافظه ضعیفی دارند و از بس که در همه جا و در همه ی موارد دروغ می‌گویند یادشان می‌رود و حافظه شان یاری نمی‌کند که کدام دروغ را در کجا گفته اند . و معمولا هنگامی که با دروغ آنها روبرو می‌شوید دیگر به آنها اعتماد سابق ندارید. اغلب ما به افراد دروغ گو و حرف ها ی که می‌زنند همیشه شک داریم و هیچ گاه به راحتی نمی‌توانیم حرف های آنها را باور کنیم . حتی اگر روزی حقیقتی را به بگویند اما به خاطر سابقه ی بدی که دارند ، باور کردن صحبت‌هایشان غیرقابل قبول است .
آیا برای اینکه رابطه بهتری با دیگران داشته باشیم دروغ می‌گوییم ؟؟ اکثر دروغ های که می‌گوییم بازتاب و انعکاس غریزی اعمال روزانه ماست. دروغ بخشی از ارتباط اجتماعی ما با دیگران است . برای مثال ، در احتراماتی که به یکدیگر می‌گذاریم ، ممکن است ما از شخصی متنفر باشیم و اصلا مایل به ارتباط داشتن با او نباشیم ، اما بخاطر حفظ ظاهر اجتماعی خود ویا بخاطر مقام و منصب شخص مقابل مجبور به اظهار احترامات دروغین در برابر او هستیم . مثال جالبی در اینجا وجود دارد ، " به همکارتان سلام می‌کنید و از او می‌پرسید، حالش چطور است ؟ در 90% موارد پاسخ همکارتان به این ترتیب خواهد بود ، او تشکر می‌کند و بعد او هم جویای حال شما می‌شود . حتی اگر او با شما نیز مشکل داشته باشد ، حقیقت را نمی‌گوید اما این موضوع مانعی نمی‌شود تا او بدجنسی خود را به شما ثابت کند ، او از روی ملاحظه کاری و سیاست خود از دروغ استفاده می‌کند . زیرا مسلما احساسی که او نسبت به شما دارد را می‌دانید اما او جانب داری می‌کند . به نظر برخی از روان شناسان این موضوع یعنی سیاست و جانب داری شما در روابطتان کلیدی طلایی برای حفظ و ادامه ارتباطات است .با این وجود برخی  از روان درمانگرها مثل برد بلانتون روان درمانگر امریکایی ،مخالف این عمل هستند. او معتقد است که اگر از کسی خوشتان نمی‌آید و مایل به ارتباط داشتن با او نیستید،این چرئت را به خود بدهید وفکری که در سر در مورد او دارید بدون هیچ گونه سانسور و کاستی به او بگویید .. به نظر این روان کاو هدف از زندگی، داشتن روابط زیبا با دیگران است برای اینکه در این روابط است که خود و دیگران را بهتر می‌شناسیم پس باید صحبت های که در نهان داریم آشکار سازیم . نه اینکه مدام راجع به آنها فکر کنیم و هیچ عملی انجام ندهیم 
 دروغ در زندگی زناشویی و در روابطی که با جنس مخالف داریم :اکثر انسان ها در ابتدا و شروع روابط عاشقانه به طرز افراطی دروغ می‌گویند . در این مرحله از زندگی نیز بازبرای ساختن تصویری مناسب از خود دروغ می‌گوییم ، مخصوصا زمانی که پای جنس مخالف به این بحث باز شود ، دروغ نیز خود به خود وارد می‌شود . اما هنگامی که افراد ازدواج می کنند این دروغ ها به نسبت دوران نامزدی و یا دوستی کمتر می‌شود .
 دروغ از چه سنی شروع می‌شود ؟؟ در این جا می‌خواهیم دروغ را بین سنین مختلف بررسی کنیم، دروغ از دوران کودکی شروع می‌شود و به نوعی مرحله ای از شکل گیری شخصیت کودک است .
دروغ بین سنین 3 تا 4 سال چگونه است ؟ در این سن است که کودک دروغ گفتن را شروع می‌کند . این موضوع بیان گر این نکته است که شخصیت انسان از همان ابتدا حتی نزد پدر و مادرش نیز شفاف نیست و هیچ کس قادر به شناخت کلی طرف مقابلش نیست . دروغ گفتن بچه ها در این سن ، فقط به عنوان یک سرگرمی و امتحان کردن پدرو مادر است ، زیرا هنگامی که بچه های این سن دروغی را می‌گویند و والدین متوجه دروغ شان می‌شوند برای آنها بمانند یک تفریح است .
دروغ در سنین 7 سالگی به بعد چگونه است ؟ در این سن بچه ها در دروغ گفتن پیشرفت زیادی می‌کنند و یاد می‌گیرند همه فکر هایی را که دارند و یا تمام کارهایی را که انجام میدهند را نباید به پدرو مادر خود بگویند و برای آنها توضیح بدهند . اما آنها هنوز در دروغ گفتن نوپا هستند و از تغییر صدای و رنگ صورتشان می‌توان فهمید که دروغ می‌گویند . و مهم تر از همه تربیت خانواده‌ها و رفتاری که والدین در برابر بچه ها با یکدیگر دارند نقشی بسزا در این امر دارد . گاهی والدین خودشان به فرزندانشان دروغ گفتن را یاد می‌دهند برای مثال : " مادریا پدر به فرزندش می‌گوید این مطلب را به کسی نگویی یا اگر کسی ازت چیزی پرسید یک دروغی بگو " ما خودمان فرزندانمان را به دروغ تشویق می‌کنیم و بعد که آنها در این کا ر خبره می‌شوند و به راحتی دروغ می‌گویند از آنها گله می‌کنیم ...از دروغ گویی تا افسانه بافی راه زیادی نیست !! 
اجازه ندهیم فرزندانمان به اینجا برسند !؟ وقتی که از دروغ و دروغ گفتن صحبت می‌کنیم به جایی می‌رسیم که دیگر کار از دروغ گذشته و به حد افراطی آن یعنی افسانه بافی رسیده است ، دیگر جلوی این افراد را نمی‌توان گرفت .. علت و دلیل افسانه بافی افراد یک شوک شدید روحی ،شکست در زندگی شخصی یا اجتماعی یا هر واقعه و رخدادی که به شخص دیدی منفی نسبت به دنیای بیرون می‌دهد و برای دور شدن و دفاع از خود به دنیای خیالی و افسانه ای پناهنده می‌شوند . این شخص از دنیای واقعی فرار می‌کند، دنیای که به او سختی های بسیاری را تحمیل کرده است  و ساکن دنیای خیالی می‌شود ، زیرا در آنجا آرامش  بیشتری را احساس می‌کند . افسانه بافی در افراد یک مشکل روانی نیست .این مشکل بستگی به اطرافیان فرد دارد ، و برای فائق امدن بر مشکل این افراد باید آنها را نزد یک مشاور و متخصص برد .
 ravanshena30.mihanblog.com   منبع
تبلیغات

 


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/2/20 توسط 


نویسنده: پل هرسان
ترجمه: میترا کدخدایان


«تا زمانی که برای دوام پیوندتان مبارزه می‌کنید، هر دو برنده‌اید»

طی 25 سال سابقه کار به عنوان مشاوره ازدواج، صدها زوج ناراضی و ناکام در روابط زناشویی به من مراجعه کرده‌اند. دیده‌ام که چگونه اشتیاق و عشق شدید به خشم و غضب مبدل گردیده است و به همراه آنان برای عشقی که از دست داده‌اند و یا هرگز بدان دست نیافته‌اند متأثر و اندوهگین شده‌ام.
خانمی با تأسف اظهار می‌کرد: «ابتدا به نظر می‌رسید که عاشق یکدیگریم، اما حالا از آن عشق آتشین حتی اثری نمانده است! چرا باید شب‌ها در حالی که او را در کنار دارم این‌چنین احساس تنهایی کنم؟ آیا واقعاً ازدواج، عشق را از بین می‌برد؟»


نه چنین نیست. ازدواج از بین برنده عشق نیست حتی می‌تواند سبب پایداری و دوام آن باشد. یک‌بار خود شاهد شصتمین سالگرد ازدواج زوجی خوشبخت بودم.
از علی (شوهر) سؤال کردم که هرگز از اینکه عشق بین او و لیلا از بین برود و تنها بماند نگرانی به دل راه داده است؟ او خندید و در جواب گفت: «چنانچه نگران آن باشید که عشق‌تان از بین خواهد رفت، فراموش می‌کنید که این شما هستید که آن را به وجود آورده‌اید. عشق، خارج از وجود من و لیلا نیست بلکه مابین من و او جریان دارد و ما دو نفر آن را به وجود آورده‌ایم، پس نگرانی‌ای از این بابت نداریم.
من اعتقاد دارم که می‌توان در عشقی پایدار غرق گردید و خود، چنین عشقی را از نزدیک دیده و تجربه کرده‌ام. حال تصمیم دارم قوانینی را که برای برقراری چنین عشقی کشف کرده‌ام در اختیار شما نیز قرار دهم.
برای عشق خود وقت بگذارید: یک ازدواج موفق وقتی محقق می‌شود که هر یک از زوجین برای عشق خود وقت بگذارند و حق تقدم در زندگیش بر این پایه استوار باشد. اگر ما انتظار داریم که عشق را بیابیم، ابتدا باید برای عشق ورزیدن وقت کافی بگذاریم. متأسفانه روان‌شناسی جدید بر «من» مستقل تکیه دارد. برای پایداری عشق حتماً باید بر خودمحوری، خط بطلان کشید. به‌عبارتی در تمام ابعاد زندگی از «من» به سمت «ما» حرکت کرد.
زوج‌های بسیاری در تنهایی لحظات غم‌انگیزی را تجربه کرده‌اند که در آن ارزش با هم بودن را کاملاً احساس کرده‌اند. شوهری تعریف می‌کرد که چگونه پس از یک تصادف شدید درون اتومبیل زندانی شد و همسرش از بیرون اتومبیل‌، مشت‌های گره کرده‌‌اش را به شیشه می‌کوبید و با صدای بلند گریه می‌کرد و او را می‌خواند. فکر کردم قبل از اینکه فرصت بیابم و بار دیگر با او باشم خواهم مرد. در همان لحظات بود که با خودم شرط کردم اگر زنده بمانم برای عشقم حتماً وقت کافی خواهم گذاشت. اکنون زمان در اختیار ماست و آن دقایق ناگوار سپری شده است.
در مواقع بحرانی متحد و یگانه شوید: در یک بعدازظهر؛ بلافاصله پس از آنکه زوج مراجعه کننده مطبم را ترک کردند، ناگهان با صدای مهیبی مثل شلیک یک گلوله بر جای میخکوب شدم، پس از چند لحظه که به حالت عادی بازگشتم از پنجره مطب، خیابان را نگاه کردم. دیدم این زوج به طرف اتومبیل خود در حرکت هستند و یک سایه سیاه سنگین تیر چراغ برق، مراقب آنهاست. آن دو دست در دست پیش می‌رفتند که فرد مشکوک سریع به طرف‌شان حرکت کرد. زن و شوهر دست‌ها را محکم کرده و به‌سرعت خود افزودند.
بلافاصله شماره پلیس را گرفتم و تا برقراری ارتباط، شبح نزدیک و نزدیک‌تر شد و من تشخیص دادم که یکی از محافظان خود ماست و کمی بعد هم پی‌ بردم که خوشبختانه صدای شلیک اصلاً با آن زوج ارتباطی نداشته است؛ اما چون آن زن و شوهر از همه‌جا بی‌خبر بودند، تنها با احساس خطر به هم نزدیک‌تر شدند و «حلقه احتیاط دو نفره» تشکیل دادند و نشان دادند که به هنگام بروز خطر یا وضع اضطراری متحد و یگانه‌اند.
چندین سال پیش که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کردم، همسرم با من یک «حلقه احتیاط دو نفره» تشکیل داد. هر گاه دکتر برای معاینات مورد لزوم به اتاقم می‌آمد و خبر از پیشروی بیماری می‌داد، همسرم مرا در آغوش می‌گرفت انگار می‌خواست با هم یگانه شویم. گزارش‌های پزشک معالج غالباً دلسرد کننده بود تا آن روز که دکتر، اخبار بسیار وحشت‌انگیزی داد. همان‌طوری که به پرونده سابقه بیماری‌ام خیره شده بود زمزمه کرد: «متأسفم، فکر نمی‌کنم جان سالم به در ببرید!»
قبل از هر پرسشی از پیام‌آور مرگم، همسرم از روی صندلی بلند شد، لباسم را به دستم داد، تمام لوله‌هایی را که به بدنم متصل بود به همراه سرم از دستم بیرون کشید و رو به من کرد و گفت: «زود باش برویم! بودن در حضور این مرد برای سلامتی تو خطرناک است.»
همان‌طوری که زیر بغل‌هایم را گرفته بود و برای خارج شدن از اتاق کمک می‌کرد، دکتر خودش را به ما رساند و گفت: «او را برگردانید روی تخت!»
و همسرم گفت: «خواهش می‌کنم از سر راه ما کنار بروید!» با هم وارد راهروی بیمارستان شدیم؛ ناگهان دکتر خود را به ما رساند و بازوی مرا محکم گرفت و تلاش برای بازگرداندن‌مان نمود. همسرم در حالی‌که ورید ساق دستم را برای بند آمدن خون محل سوزن سرم می‌فشرد محکم و با اطمینان گفت: «برویم! ما باید با کسی مشورت کنیم که واقعاً بداند مشکل چیست.» آنگاه دست دیگری را به‌ علامت متوقف کردن دکتر بالا برد و گفت: «از این جلوتر نیایید و به ما نزدیک‌تر نشوید!» سپس دو نفرمان مثل آنکه یک نفر باشیم به مطب امن و پر از امید دکتر دیگری پناه بردیم که تشخیص بیماری را با صدور حکم مرگ اشتباه نمی‌گرفت! من هرگز به تنهایی قدرت چنین حرکتی به سوی بهبودی را نداشتم.
به یکدیگر با محبت و عشق بنگریم: اغلب پدران و مادران بیش از آنکه متوجه رفتار خود با یکدیگر باشند در فکر این مسئله هستند که فرزندان‌شان چگونه با هم رفتار می‌کنند. زن و شوهر تماشاچی نیستند بلکه در زندگی یکدیگر نزدیک و سهیم‌اند.
خانمی به من گفت: «قبل از ازدواج، شوهرم مرد بسیار گرم و عاشق‌پیشه‌ای بود. او لحظه‌ای از من غافل نمی‌شد و همواره با عشق و صمیمیت مرا مورد نوازش و لطف قرار می‌داد. از وقتی ازدواج کردیم، مثل سیب‌زمینی بی‌رگ شد و به‌جای ابراز هر گونه عشق و توجهی به من، فقط و فقط به تماشای مسابقات فوتبال می‌پردازد. او ابداً وجود مرا در کنار خود احساس نمی‌کند و تمایلی به برقراری روابط عاشقانه با من ندارد.»
و همسرش در پاسخ گفت: «طبیعی است! آیا اخیراً خودت را در آئینه تماشا کرده‌ای؟ وقتی با هم ازدواج کردیم تو خیلی زیبا و تو‌دل‌برو بودی ولی حالا با اون قیافه کهنه و... اگر من به‌عنوان عاشق‌پیشه به یک سیب‌زمینی تبدیل شده‌ام دلیلش این است که تو هم از یک عروسک به یک خدمتکار مبدل شده‌ای!»
این گفت‌و‌گوی آزاردهنده و کودکانه، مبین آن است که همسران به جای جست‌و‌جوی محبت و عشق در زندگی به دنبال عیب‌جویی و کشف معایب طرف مقابل‌اند.
جودیت وایرس می‌نویسد: «شیدایی و شیفتگی یعنی فکر کنید محبوب‌تان به جذابی و زیبایی رابرت ردفورد، به معصومیت سولژ نیتسین، به شوخ‌طبعی وودی آلن، به ورزشکاری جیمی کانرز و به باهوشی آلبرت انشتین است و اما عشق یعنی وقتی که دریابید او به جذابیت وودی آلن، هوشیاری و تیزهوشی جیمی کارنرز، شوخ‌طبعی سولژ نیتسین، نیرومندی آلبرت انشتین است و هیچ‌یک از مشخصه‌های رابرود ردفورد را نیز ندارد، اما با همه این احوال از نظر شما بهترین است.»
قانون پایداری و تداوم عشق توصیه می‌کند که بجای انتظار برای دریافت عشق باید عشق خود را بی‌دریغ نثار کرد.
سعی کنید نگرش خود را به موضوعات تغییر دهید: زن: «نمی‌خواهی قبول کنی که رفتارت با مادرم درست نیست؟ او با ما مثل یک قدیس رفتار می‌کند و تو با او مثل یک عفریته!» شوهر: «تو چرا دیگر این حرف را می‌زنی؟ هر کس اگر فقط یک ذره هوش و ذکاوت داشته باشد می‌فهمد که تحمل مادرت امکان‌پذیر است!»
این گفت‌و‌گو به خوبی نشان می‌دهد که همسران تا چه میزان برای تغییر تفکر یکدیگر، بیهوده وقت صرف می‌کنند. آنهایی که در زندگی زناشویی خود به عشقی پایدار دست یافته‌اند، کسانی هستند که واقعیت را پذیرفته‌اند و آموخته‌اند که برای نقطه‌نظرهای متفاوت یکدیگر باید ارزش و احترام قائل باشند. با چنین نگرشی و قبول چنین تعهدی، قطعاً بخش عمده‌ای از مشکلات هرگز برای ظهور زمانی نمی‌یابند وقتی زن و شوهر بیاموزند که یک بعدی با مسئله روبه‌رو نشوند، مشکل خود به خود حل خواهد شد. زن قبول می‌کند و بیان می‌کند که: «بیش از اندازه در هر کاری دخالت می‌کند و بر اظهار نظرهایش چه درست و چه غلط پافشاری می‌کند.» و مرد نیز می‌پذیرد و اقرار می‌کند که: «چون مادر زنم دائماً مراقب رفتار و اعمال من است و چیزهایی را می‌بیند که خودم هرگز به آن توجه نکرده‌ام! من هم عصبانی می‌شوم و همین کار را در مورد او انجام می‌دهم. قبول دارم کار درستی نمی‌کنم و سعی می‌کنم در رفتارم تجدید‌نظر کنم.»
همسران خوشبخت و موفق معتقدند که همواره باید در کنار هم، روابط عاشقانه و پر از محبت خویش را با استفاده از فرآیند آموزش، ارتقاء بخشید. مراقب شریک زندگی خود باشید: عشق، دارای انرژی خارق‌العاده‌ای است. همسران عاشق آن را احساس می‌کنند، دریافت می‌کنند و به همسران خود انتقال می‌دهند و همواره سعی در افزایش آن دارند. چنانچه همه انرژی خود را صرف عشق ورزیدن کنید آن به منبع انرژی لایزال عشق، متصل خواهد شد. به هنگام مشاجره و دعوا انرژی منفی حاصل، بر هر دو نفر (زن و شوهر) اثر منفی می‌گذارد.
من وقتی همسرانی را در حین مشاجره می‌بینم، دلم می‌خواهد فریاد بزنم: «تمامش کنید! دعوا را به پایان ببرید و عشق را آغاز کنید!» بهتر است بیاموزید که چگونه عشق بورزید تا آنکه دعوا راه بیندازید! هرگز آرزو نکنید که در همزیستی با شریک‌تان برنده باشید بلکه همواره بخواهید تا پیوندی محکم، پایدار و مملو از عشق داشته باشید. ازدواج بدین منظور صورت می‌پذیرد که عشق خود را تقدیم دیگری کنیم، نه آنکه در انتظار به دست آوردن و تملک شیء‌ای یا فردی باشیم. ازدواج اتحاد دو انسان فداکار است.
مردی به من گفت: «بزرگ‌ترها همیشه می‌گویند که در ازدواج و زندگی مشترک باید حرف خود را به کرسی نشاند و همیشه «من» بود ولی من و همسرم درصدد هستیم تا بدانیم دیگری چه می‌خواهد تا به سرعت خواسته‌اش را اجابت کنیم. چنانچه شما برای اثبات «خود» کوشش کنید، شاید فقط خودتان برنده شوید ولی چنانچه برای برقراری و تداوم زندگی مشترک‌تان کوشش کنید، قطعاً هر دو برنده خواهید شد.»

تبلیغات

نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/2/7 توسط 
<   <<   16