بازدید امروز: 257
بازدید دیروز: 417
کل بازدیدها: 2236327 خرداد 91 - سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات

رنگ صورتی از ترکیب رنگ قرمز و سفید ، به دست می‌آید.
این رنگ از عشق و احساسات سخن می‌گوید و به فرد احساس آرامش می‌دهد.
رنگ صورتی ، آرام بخش و تسکین دهنده است و احساسات عاشقانه را در افراد به وجود می‌اورد.
رنگ صورتی ، رنگی زنانه است که چهره زنان را با نشاط و دل گرم می‌کند و احساسات لطیف آن‌ها را تحت تاثیر قرار می دهد.
این رنگ باعث تحریک عواطف و احساسات می‌شود و فرد را مهربان می‌کند. شما می‌توانید از این رنگ برای بهتر شدن روابط عاطفی و مشکلات ارتباطی خود استفاده کنید.
استفاده مدام از رنگ صورتی باعث می‌شود فرد حساس ،
خیال باف  و رویایی بشود و از دنیای واقعی فاصله بیشتری بگیرد.
رنگ صورتی ، رنگی سرگرم کننده و رنگ مطلوب کودکان به خصوص دختران خردسال است.
با دیدن این رنگ غریزه‌ی پدری یا مادری فرد تحریک می‌شود.
رنگ صورتی بردباری و صبوری را به انسان القا می کند و افراد را به مهربانی و محبت تشویق می‌کند.
وقتی شخصی ناراحت و عصبانی باشد ، رنگ صورتی به او پیام می‌دهد که آرام باش تا مسائل مسیر طبیعی خود را طی کند.
استفاده از رنگ صورتی در رنگ آمیزی مکان‌های مختلف ، در کاهش پرخاشگری موثر است. به همین دلیل در موارد بسیاری برای رنگ آمیزی دیوارهای زندان‌ها و مکان‌های پر استرس از رنگ صورتی استفاده می‌شود.
البته با وجودی که اثر آرام بخشی رنگ صورتی مشخص شده است ، ولی پژوهشگران دریافته‌اند که دیدن این رنگ پس از مدتی اثر آرام بخشی اولیه را ندارد ؛ مثلا هنگامی که از این رنگ در زندان‌ها استفاده شد ، زندانیان پس از عادت کردن به آن نا آرام تر از قبل شدند.
باقی ماندن طولانی مدت در فضاهای صورتی رنگ ، هشیاری را پایین می‌آورد و احساس خواب آلودگی و کسالت را به همراه می‌آورد.
مردان نیز رنگ‌های صورتی هلویی را به صورتی ارغوانی ترجیح می‌دهند.






ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در آزمون برتر  www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391 

نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/3/9 توسط 

 
همه ما خیلی وقت‌ها لیستی از کارهایی که باید انجام بدهیم آماده می‌کنیم. اما درمورد کارهایی که باید از آنها دست بکشیم چطور؟ افراد موفق کارهایی که در زیر عنوان می‌کنیم را انجام نمی‌دهند اما این احتمال وجود دارد که شما هنوز انجامشان می‌دهید. همین امروز تصمیم بگیرید و این کارها را به لیست کارهای کنارگذاشتنی اضافه کنید.

1. بهانه آوردن. افراد موفق دیگران را مقصر نمی‌کنند و بهانه نمی‌آورند و از بدشانسی‌شان شکایت نمی‌کنند. آنها مسئولیت کامل زندگی خود را بر عهده می‌گیرند. آنها می‌دانند که موفقیت و شکست در دستان خود آنهاست. پس سعی نکنید خود را قربانی جلوه دهید یا بهانه‌ بیاورید.

2. بی مقصد پیش رفتن. افراد موفق برنامه دارند. زندگی آنها جهت و مقصد دارد. هیچوقت بی اراده کاری نمی‌کنند و بی مقصد پیش نمی‌روند به امید اینکه بهترین‌ها برایشان اتفاق بیفتد. آنها برای خود هدف تعیین می‌کنند و بعد برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی می‌کنند. اگر شما از آن دسته آدمهای هرچه پیش آید خوش آید هستید، از این رویکرد دست بکشید و شروع به برنامه‌ریزی کنید. 

3. تمام روز نشستن پای کامپیوتر (یا بدتر از آن تلویزیون). درست است که کارهای مهم زیادی را می‌توانید پشت کامپیوتر انجام دهید اما نباید همه روزتان را به آن بگذرانید. بیرون رفته و با آدمها ملاقات کنید. 

4. به تاخیر انداختن کارها. تعویق در کارها دشمن موفقیت است. روی هدفتان تصمیم بگیرید، کارهایی که باید انجام دهید را لیست کرده، اولویت‌بندی نموده و آغاز به کار کنید. 

5. فقط انجام کارهای ساده. برای چه کارهایی بیشتر وقت می‌گذارید؟ کارهای مهم، فوری یا کارهای ساده روزانه؟ اگر بیشتر وقت خود را به کارهای جزئی و کم‌اهمیت می‌گذرانید، باید روند خود را تغییر دهید. باید اول روی کارهای مهمتر تمرکز کنید، کارهایی که شما را به سمت هدفتان پیش می‌برند. تا جاییکه می‌توانید کارها و فعالیت‌های بی‌ارزش را نادیده بگیرید.

6. نشستن در جلسات بیهوده. آیا در محل‌کار وقتتان را در جلسات بی‌ارزش تلف می‌کنید؟ خیلی از کارمندان شرکت‌ها این وضعیت را دارند. هر جلسه‌ای باید یک هدف، دستورکار و یک مدیر ماهر داشته باشد که کمک کند جلسه از هدف اصلی خود دور نشده و روی همان متمرکز بماند. در جلسات بیهوده و ضعیف شرکت نکنید—فقط خلاصه آن را از دیگران بگیرید.

7. محدود کردن جاه‌طلبی‌هایتان. افراد موفق باور شگرفی به خود دارند و جاه‌طلب هستند و استانداردهای بالایی برای زندگی خود در نظر می‌گیرند. آیا شما خودتان را پایین می‌کشید؟ اعتمادبه‌نفستان را از دست داده‌اید؟ از اول شروع کنید. برای خودتان اهداف بلندپروازانه تعیین کنید. مهارت‌ها، استعدادها و دستاوردهایتان را به خود یادآور شوید و هر روز به خودتان انگیزه بدهید.

اگر بتوانید از فعالیت‌های بی‌ارزش و منفی که انجام می‌دهید دست بکشید، خود را به موفقیت نزدیک‌تر خواهید کرد. از انجام کارهایی که می‌دانید فقط وقتتان را تلف می‌کند خودداری کنید و شروع به ساخت موفقیتتان کنید.

ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در آزمون برتر  www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391 


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/3/9 توسط 

 

رنگ زرد از رنگ‌های اصلی و جزء رنگ گرم است. این رنگ ، به رنگ قرمز نزدیک تر بوده ، ولی نسبت به آن ملایم‌تر است و هیجان کمتری ایجاد می‌کند
رنگ زرد ، نشان روشنی و نور است و در طبیعت و دنیای مد ، جذابیت را نشان می‌دهد.

رنگ زرد روشن را رنگ دانشمندان و پژوهشگران می‌داند. این رنگ ، هوش و کنجکاوی را تقویت می‌کند و باعث افزایش خلاقیت و مثبت‌اندیشی شده و اشتیاق و علاقه فرد را بیشتر می‌کند.
رنگ زرد ذهن را فعال می‌کند و موجب تقویت تفکر در انسان می‌شود.
رنگ زرد ، شادترین رنگ در بین رنگ‌هاست ، توصیف‌کنده‌ی دانایی و خرد ، هوش و تخیل است و باعث بالا رفتن سرعت تفکر و تصمیم گیری می‌شود.
دیدن رنگ زرد تاثیر مثبتی بر انسان می‌گذارد و شخص را به فردی فعال گرم و پر جنب و جوش تبدیل می‌کند.
رنگ زرد نشانه‌ی تازگی ، خوبی و وفاداری است و خاطرات خوب را به یاد می‌آورد.
درخشش رنگ زرد ، احساسات انسان را تغییر داده و او را از غم و اندوه نجات می‌دهد.
سر و کار داشتن با رنگ زرد به ما کمک می‌کند تا به شخصیتمان بیشتر توجه کنیم و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسیم.
رنگ زرد به فرد کمک می‌کند تا درک صحیحی از واقعیت‌های زندگی دشاته باشد و واقعیت‌ها را به درستی تحلیل و بیان کند.
این رنگ بر رشد و پیشرفت ، نوگرایی ، تغییر و تحول تاکید می‌کند و برای بالا بردن اعتماد به نفس افراد ، بسیار مفید است.
رنگ زرد گاهی ویژگی‌های منفی را هم در بر می‌گیرد و سستی و عدم اطمینان را به وجود می‌آورد. به همین دلیل افرادی که خودخواه ، متعصب و عصبی هستند ، نباید زیاد به رنگ زرد نگاه کنند.
رنگ زرد به وجود آورنده‌ی احساس رهایی از مسئولیت‌ها ، مشکلات ، آزارها و محدودیت‌هاست. این رنگ به ذهن آرامش می دهد و احساس نشاط و امیدواری را برای فرد به ارمغان می‌آرود.
رنگ زرد میل به رقابت ، مبارزه و پیشرفت را در فرد به وجود می‌آورد و گاهی زمینه‌ی حسادت را فراهم می‌آورد.
این رنگ باعث تحریک احساسات می‌شود که توجه بیش از حد به آن ، باعث می‌شود فرد از لحاظ احساسی ، آسیب ببیند و زودرنج و حساس شود.
استفاده زیاد از رنگ زرد در محیط باعث می‌شود احساس بدبینی و وسواس در افراد تقویت شود و در چنین فضایی بیشتر به درستی و صحت سخنان دیگران شک کنند.
افراد پر جنب و جوش و کسانی که هیجانی هستند ، بهتر است کمتر به رنگ زرد نگاه کنند و در میان رنگ زرد قرار بگیرند ، زیرا این رنگ هیجان آن‌ها را بیشتر می‌کند.
بنابریان بهتر است افراد در هنگام افسردگی در محیطی با رنگ زرد قرا بگیرند تا افکار مثبت جایگزین افکار منفی شده و بتوانند در مقابله با یک وضعیت دشوار و سخت ، کنترل بیشتری بر خود داشته باشند.
اگر احساس تنهایی می‌کنید یا نمی‌توانید با دیگران ارتباط خوبی داشته باشید ، از رنگ زرد روشن استفاده کنید. این رنگ بیان کلمات را آسان نموده و شیوایی کلام شما را تقویت خواهد کرد و به شما کمک می‌کند تا خوب صحبت کنید.
قرار گرفتن طولانی مدت در میان رنگ زرد فرد را مضطرب و دلواپس می‌کند. طبق تحقیقات انجام شده ، بیشتر دعواها و درگیری‌های میان همسران در اتاق‌های زرد رنگ صورت گرفته است. هم چنین این رنگ گاهی باعث افزایش گریه‌ی کودکان می‌شود.
این رنگ به دلیل نور زیادی که منعکس می‌کند ، بیشتر از بقیه رنگ‌ها چشم را خسته می‌کند و استفاده از آن در پس زمینه کاغذ یا نمایشگر کامپیوتر ، باعث چشم درد می‌شود.
به کار بردن رنگ زرد در غذا اشتها آور بوده و برای تشویق کودکان بی اشتها مفید است. شما می توانید با این رنگ کودکان را تشویق به غذا خوردن کنید.
رنگ زرد به خوبی جلب توجه کرده و دیده می‌شود ، به همین جهت رنگ مناسبی برای تاکسی‌ها است تا در ترافیک به راحتی دیده شوند. هم چنین استفاده از این رنگ در کالاهای تجاری باعث فروش بیشتر محصولات می‌شود.
در کارهایی که نیاز به تفکر و خلاقیت دارید ، استفاده از رنگ زرد بسیار موثر است. شما می توانید میز تحریر یا فرش اتاق مطالعه‌تان را زرد انتخاب کنید.
تحقیقات نشان داده است که زمینه‌ی زرد با تایپ سیاه خواناترین ترکیب برای چاپ است و موجب ثبت مطالب در حافظه می‌شود.
رنگ طلایی ، نشان دهنده‌ی ثروت و مقام اجتمعی است ؛ به طوری که کاغذهای کادوی طلایی رنگ ، یادآور یک هدیه با ارزش و قیمتی هستند.
علامت زرد شبرنگ ، جاده را از کنار آن جدا می‌کند و احتمال تصادفات رانندگی را کاهش می‌دهد.

 


ravanshena30.mihanblog.com   منبع

سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در آزمون برتر  www.azmoonbartar.com

 


 

سوالات ارشد تا دکتری1391



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/3/9 توسط 
 
 

 
از میان 9 شکل زیر، تصویر مورد علاقه‌تون رو انتخاب کنید. حواستون باشه که رنگ و شکل، هر دو براتون خوشایند باشه. بعد توضیح مربوط به هر شکل رو، توی ادامه مطلب بخونید و ببینید چه شخصیتی دارید!!


 
    
                          
    
                          
    
                          
 
1  معقول و سازگار
در زندگی به رفتار و عشق ساده و بی پیرایه اهمیت می دهید. دیگران به شما اعتماد می کنند. به دوستان نزدیک خود امنیت و آرامش می دهید. اطرافیان به عنوان شخصی خونگرم و با محبت شما را تحسین می کنند. از موارد پیش پا افتاده و کلیشه ای دوری می نمایید. لباس و پوشش شما ساده ولی آراسته است...
 
2.   تحلیل‌گر، قابل اعتماد و متکی به خود
حساسیت کنونی شما همیشگی است. همیشه تمایل دارید که اطراف خود را با چیزهای زیبایی محصور کنید تا مورد توجه دیگران قرار گیرید. فرهنگ نقش مهمی در زندگی شما دارد. خود را با وقار و کم نظیر می دانید و به سطح فرهنگی افرادی که با آنها در ارتباط هستید، اهمیت می دهید...
 
3.   آسوده‌خاطر، سرحال و بانشاط
عاشق زندگی آزاد هستید و سعی می کنید که حداکثر استفاده و لذت را ببرید. اعتقاد دارید که هر فرد فقط یک بار زندگی می کند. نسبت به مسائل مختلف بسیار کنجکاو و صادق هستید هیچ چیز برایتان بدتر از مقید بودن و محدود کردن نیست. همیشه آماده و مشتقاق رویدادهای غیر منتظره هستید...
 
4.   مستقل و نامعلوم
خواستار زندگی آزاد و بدون وابستگی هستید تا خودتان مسیر زندگی را مشخص سازید. تمایل هنرمندانه ای در کار و فعالیت های خود دارید. به آزادی خود اعتقاد دارید و بعضی اوقات کارهایی می کنید که برخلاف موردی است که از شما انتظار می رود. شیوه زندگی شما بسیار فرد گرایانه است. برطبق عقاید و باورهای خود زندگی می کنید و از تقلید خوشتان نمی آید...
 
5.   درونگرا، حساس و متفکر
ترجیح می دهید تنها باشید تا این که بحث و گفت و گوی کلیشه ای با دیگران داشته باشید. رابطه ی محکمی با دوستان خود دارید و این کار به شما یک آرامش درونی را که به آن احتیاج دارید، تقدیم می کند. از سطحی بودن بیزارید. می توانید برای مدت طولانی تنها باشید و خیلی کم خسته می شوید...
 
6.   عمل‌گرا، متکی به خود و ماهر
مسئولیت زندگی خود را به عهده می گیرید و به رفتار و کار خود بیشتر از شانس اهمیت می دهید. مسائل مختلف را به صورت عملی و ساده حل می کنید. نگاه واقع بینانه ای به اتفاقات روزمره زندگی دارید و سعی دارید مسائل را بدون تزلزل حل کنید...
 
7.   آرام و محتاط
شما شخص بی تکلف، راحت و محتاطی هستید. به راحتی دوست پیدا می کنید اما از خلوت خود لذت می برید. بعضی اوقات دوست دارید تنها باشید تا به معنای واقعی زندگی بیندیشید و لذت ببرید. به آرامش احتیاج دارید، بنابراین به مکان های مخفی زیبایی می روید. اما گوشه گیر نیستید با این کار آرام می شوید و سپاسگزار زندگی خواهید بود...
 
8.   عاطفی، خیال‌پرداز و احساساتی
شخصی بسیار حساس هستید. از دید منطقی و عاقلانه به مسائل نمی نگرید. احساس تنها چیزی است که برایتان مهم است. همچنین رؤیا و آرزو در زندگی تان با اهمیت می باشد. نسبت به افرادی که احساسات و عواطف را نادیده می گیرند و فقط منطق برایشان مهم است، بی اعتنا هستید، و اجازه نمی دهید که احساسات و روحیه شما محدود شود...
 
9.    فعال و اجتماعی
به ریسک در زندگی علاقه مندید. دوست دارید کارهای متفاوت و جالبی انجام دهید و یا از دیگران بیاموزید. از یکنواختی زندگی بیزارید و دوست دارید نقش فعالی در کارها داشته باشید مایلید در همه کارها پیشقدم باشید...

 



ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در آزمون برتر  www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391 

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/8 توسط 
[تصویر: 0.jpg]
با خواندن اولین تست و انتخاب گزینه مناسب به سوالی که هر گزینه مشخص کرده بروید و به آن سوال جواب دهید.
مثلا اگر گزینه پ سوال 1را انتخاب کردیددیگر لزومی ندارد سوال2و 3را پاسخ دهید فقط کافی است به سوال4 مراجعه کنید.



1)بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید:
الف) پکن: رجوع شود به سوال 2
ب) توکیو : رجوع به سوال 3
پ) پاریس : رجوع به سوال 4

2) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحم انگیزی به گریه افتاده اید؟!
الف) بله : رجوع به سوال 4
ب) خیر : رجوع به سوال 3

3)اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار می کنید؟!
الف) نیم ساعت دیگر صبر می کنید : رجوع به سوال 4
ب) فوری از محل قرار می روید : رجوع به سوال 5
پ) آنقدر صبر می کنید تا بیاید : رجوع به سوال 6

4) آیا دوست دارید به تنهایی به سینما بروید؟
الف) بله : رجوع به سوال 5
ب) خیر : رجوع به سوال 6

5) اگر در ابتدای آشنایی با نامزدتان او بخواهد دست شما را بگیرد چه واکنشی نشان می دهید؟
الف) از این کار امتناع می کنم : رجوع به سوال 6
ب) برای مدت کوتاهی دستش را می گیرم: رجوع به سوال 7
پ) پیشنهادش را قبول می کنم و دستش را می گیرم: رجوع به سوال 8

6)آیا شما فرد شوخ طبعی هستید؟
الف) بله : رجوع به سوال 7
ب) خیر : رجوع به سوال 8

7)به نظرتان مدیر توانایی هستید؟
الف) بله : رجوع به سوال 9
ب) خیر : رجوع به سوال 10

8) اگر امکان داشت دوباره به دنیا بیایید دوست داشتید چه جنسیتی داشته باشید؟
الف) مرد : رجوع به سوال 9
ب) زن : رجوع به سوال 10
پ) اهمیتی ندارد : شخصیت نوع 4



9)آیا در آن واحد بیش از یک دوست صمیمی دارید؟

الف) بله : شخصیت نوع 2
ب) خیر : شخصیت نوع 1

10) آیا به نظرخودتان فرد باهوشی هستید؟
الف) بله : شخصیت نوع 2
ب) خیر : شخصیت نوع 3


پاسخ تست:


شخصیت نوع یک؛

به شما تبریک می گوییم:شما برای همسرتان فرد بسیار جذابی هستید.حتی از منظر او شما زیبایی چشم گیری دارید. نه تنها ترکیب ظاهری زیبایی دارید.بلکه شخصیت شوخ طبع و لطیفی دارید.شما فرد فرهیخته ای هستید و می دانید که با همسرتان چگونه کنار بیایید و وقت تان را در اختیارش بگذارید.به این ترتیب است که شما فرد دلخواه او به شمار می روید.


شخصیت نوع دو؛

کاملا" خوب:شما به راحتی همسرتان را جذب می کنید اما خودتان را به این راحتی در دام عشق گرفتار نمی کنید.شوخ طبعی تان او را وادار میکند تا با شما کنار بیاید. او از بودن در کنار شما احساس شادمانی بسیاری دارد.


شخصیت نوع سه؛

بد نیست: شما نمی توانید به خوبی نامزدتان را به خود جذب کنید. اما خصوصیات جالب توجهی دارید که او بتواند با تکیه بر انها با شما کنار بیاید.سعی منید برای مشاهده امور مختلف دیدگاه یگانه ای داشته باشید.شما در چشم دوستانتان فردی کاملا صمیمی هستید.

شخصیت نوع چهار؛
مواظب باشید:شما نمی توانید نامزدتان را به خود جذب کنید چرا که دانش و ارزشهای غریزی انسانی والایی برخوردار نیستید.گاهی مواقع از خودتان بی تفاوتی هایی نشان می دهید به همین دلیل است که مورد پسند همسرتان نیستید

ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در آزمون برتر  www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391 

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/8 توسط 


والدین ، هیچ گاه اطمینان ندارند که آیا به اجبار کودک را به مدرسه فرستادن کار درستی است یا نه؟ آنها به طور دقیق نمی دانند که آیا کودک ، واقعا احساس ضعف و بیماری کرده یا مثل بسیاری از کودکان که گاهی دلشان نمی خواهد به مدرسه بروند بهانه گیری می کند. در خانه هایی که مدرسه رفتن کودکشان به صورت مشکل در آمده صبحهای زود، مالامال از اشک و دعوا و سر و صداست. بعضی از کودکان صبح که از خواب بیدار می شوند، می گویند که به مدرسه نمی رویم و تعداد دیگرشان تمارض به دل درد و سردرد می کنند، یا با آه و ناله اعلام می کنند که حالشان خوب نیست. مهم نیست فرزندتان چگونه حالت اضطراب و نارضایتی خود را نشان می دهد، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که شما با دلداری دادن ، اعتماد به نفس او را تقویت کنید؛ اما گاهی اوقات باید علایم فیزیکی را که باعث نشانه های بیماری فرزندتان می شود نادیده بگیرید و بهترین راه اصرار به اصل موضوع است که او باید به مدرسه برود. به نظر یکی از کارشناسان در این مواقع بهتر است بگویید: «عزیزم تو یک درجه هم تب نداری و چشمانت سرحال و شاداب است. مامان و بابا امروز کارهای مهمی دارند که باید انجام دهند. پس بهتر است به مدرسه بروی تا ما هم به کارهایمان برسیم.» با وجود این ، اگر به فرزندتان به دلیل این که واقعا بیمار است ، اجازه مدرسه رفتن را ندادید، او را مطمئن سازید که روز خوبی در خانه نخواهد داشت. او را در رختخوابش بخوابانید و در ساعات بعدی روز هم ، حتی اگر گفت حالش بهتر است ، اجازه بازی ندهید.

دلایل اضطراب کودکان هنگام رفتن به مدرسه
دلایل متعددی وجود دارد که چرا کودکان 6-5 ساله از رفتن به مدرسه می گریزند، مهمترین و معمول ترین نارضایتی آنها عبارتند از: «من می خواهم فقط در خانه بمانم!» بعضی کودکان در این سن به زمان بیشتری برای سازگارکردن خود با قوانین و محیطهای جدید نیاز دارند. بازگشایی مدارس پس از تعطیلات تابستانی ، به دنیا آمدن خواهر یا برادر، بیماری و یا مرگ یکی از اقوام می تواند باعث اضطراب و دلشوره کودک شود، حتی بچه ای که قبلا این طور نبوده ، ممکن است دچار این اضطراب ها شود.

راه حل:

با فرزندتان درباره آنچه که در روزهای مدرسه انجام می داده صحبت کرده و روی نکات مثبت و جالب توجه تاکید بیشتری کنید. ساعات روز او را طوری برنامه ریزی کنید تا احساس رضایت بیشتری کند. استفاده از وسایل کوچک و جالبی که به طور چشمگیری باعث کاهش اضطراب و تقویت اعتماد به نفسش می شود بسیار موثر است. از قبیل گذاشتن یادداشت هایی در ظرف غذایش ، حیوان کوچک عروسکی یا یک سری عکسهای خودش.

از مدرسه می ترسم!

بعضی کودکان 6 ساله به طور عجیبی از مدرسه می ترسند و به مادرشان می گویند: «من به مدرسه نمی روم و در خانه می مانم» ترس این کودکان ممکن است دلایل متعددی داشته باشد از جمله ترس از سوار شدن سرویس ، دعوا کردن با دوستش ، توبیخ شدن توسط معلم ، قادر نبودن به بستن بندهای کتانی (کفش) یا مسخره کردن او به خاطر عینکش.

راه حل:

با معلم او صحبت کنید و شیوه جدیدی را برای حل مشکل کودکتان پیدا کنید. به عنوان مثال اگر او را مسخره می کنند، به معلمش بگویید تا با بچه های دیگر صحبت کند. اگر از سرویس مدرسه می ترسد با راننده سرویس تماس بگیرید و از او بخواهید که فرزندتان را با اسم صدا کرده و به او خوشامد گوید و اجازه دهد که ردیف جلو بنشیند.

من مثل کودکان دیگر باهوش نیستم

هنگامی که کودکان برای سلامت جسمانی و عقلانی به مراکز سنجش سلامت مراجعه می کنند، اضطراب آنها به طور فزاینده ای زیاد می شود. در این مراکز کودکان 5-6 ساله ای هستند که احساس بدی درباره موفقیتشان در مقایسه با دیگر همکلاسی هایشان دارند.

راه حل:

اگر فکر می کنید که فرزندتان به کمک بیشتری نیاز دارد، به معلمش بگویید به او توجه و کمک بیشتری کند یا یک معلم خصوصی برایش بگیرید. به جای این که سعی کنید خودتان معلم کودکتان شوید همانند یک راهنمای خوب عمل کرده و به آن کاری که فرزندتان خوب انجام می دهد، تکیه کنید. او را مطمئن سازید که در صورت اشتباه انجام دادن کاری هیچ مساله ای پیش نمی آید و تنها انتظاری که از او دارید این است که سعی کند بهترین باشد.

علت نرفتن به مدرسه را دریابید
کشف کنید چه عاملی در مدرسه آنقدر کودکتان را آزار می دهد که از رفتن به آنجا خودداری می کند. با کودک صحبت و او را تشویق کنید تا تمام خبرها و اتفاقاتی را که باعث می شوند او به مدرسه نرود برای شما بگوید، این روش را هم بیازمایید. از کودک بخواهید فهرستی از آنچه در مدرسه مورد علاقه اش است و آنچه را که دوست ندارد با ذکر دلیل برای شما بگوید. ببینید آیا نشانه هایی از این که کودک از مدرسه رفتن نمی ترسد ولی از ترک خانه واهمه دارد می بینید یا خیر؟ ممکن است شما نتوانید به حل و رفع مشکل بپردازید، ولی می توانید به کودک کمک کنید با احساساتش کنار بیاید. با نشان دادن علاقه تان و درک مسائلش به او اطمینان خاطر بدهید. با دوستان و برادر و خواهرهای کودک صحبت کنید. شما اغلب می توانید با پرسش ، از احساساتش آگاه شوید. گاهی برادر یا خواهر بزرگتر می تواند اطلاعات مفیدی به شما بدهد یا شما را در حل و رفع مساله یاری کند. با معلم کودکتان صحبت کنید. مشکل را با او در میان بگذارید. سرآغاز این رفتار چه آموزشی و چه احساسی باشد، معلم باید از قضیه اطلاع داشته باشد و حتی ممکن است بتواند در حل و رفع آن مشکل کمک بزرگی برای شما باشد.

کودک را به مدرسه و محیط آن علاقه مند کنید
این راهها را برای تشویق کودک به منظور به مدرسه رفتن بیازمایید. با نظری مساعد درباره مدرسه صحبت کنید. روزهایی را که قرار است اتفاق خاصی در مدرسه بیفتد یا برنامه خاصی در مدرسه وجود دارد در تقویم علامت بگذارید، مثلا به کودک بگویید: «این هفته قرار است تمام بچه های کلاستان را برای بازدید از یک ایستگاه آتش نشانی ببرند. فکر می کنی چه چیزهای تازه ای ببینی؟ یادت باشد همه چیز را برای من تعریف کنی».

با دقت کافی وارد عمل شوید
اگر دلیل خاصی برای دوست نداشتن یا احساس ناراحتی فرزندتان نسبت به مدرسه وجود ندارد لازم است که شما کمی هوشیارتر و تیزبین تر باشید. درباره هر کدام از روزهای مدرسه اش با او صحبت کنید و عکس العملش را ببینید. اگر در کشف (یافتن) آنچه که باعث نارضایتی اش می شود به شما کمک کرد، شما نیز در حل این مشکل به او یاری دهید تا به اختیار خود بتواند به خودش کمک کند. همچنین با معلمش درباره روشهایی که ممکن است نظر او را نسبت به مدرسه عوض کند، صحبت کنید. در حقیقت با کار گروهی می توان ، نگرانی کودکان را درباره مدرسه کم کرد از جمله تشویق های معلم ، داوطلب شدن دانش آموزان ، زنگ تفریح برای استراحت و حتی اختصاص دادن ساعتی در هر هفته برای صحبت کردن مدیر مدرسه با شاگردان. بنابراین با استفاده از این روشها کودکان 5 6ساله دیگر احساس نگرانی و اضطراب برای مدرسه رفتن ندارند و روز به روز احساس راحتی و رضایت بیشتری خواهند کرد.




ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در آزمون برتر  www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391 

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/8 توسط 

 

والدین باید از تغذیه اجباری کودک خودداری کنند و کودک را هنگام غذا خوردن آزاد بگذارند تا احساس استقلال کودک رشد کند و با احساس رضایت از تعذیه، از آن لذت ببرد.

 

 




ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در آزمون برتر  www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391 



به مادران تـــوصیه مـــی شـــود:

غذاهای متنوعی برای کودک تهیه کنند و به او اجازه امتحان تمام غذاها را بدهند تا کودک از بین آنها غذای مورد علاقه خود را انتخاب کند و از تحمیل سلیقه خود در انتخاب غذا به کودک بپرهیزند.


یک بــــــــرنامه غذایــــی متعــــــــادل :

شامل غذاهایی باشد که علاوه بر رفع گرسنگی ، مقدار لازم و کافی از هر یک از عناصر غذایی و مواد مغذی برای وصول به تندرستی کامل را در بر داشته باشد ، یکی از مهمترین راهها برای اطمینان از تامین نیازمندی های تغذیه ای کودک ، استفاده از چهار گروه اصلی غذایی ، شامل گروه شیر و لبنیات ، گروه نان و غلات ، گروه گوشت و تخم مرغ ، حبوبات و مغزها و گروه میوه و سبزی است. غذای دلخواه کودک را تهیه کنید و اگر به دلایلی کودک میل به خوردن غذا ندارد، از یک اسباب بازی مورد علاقه کودک برای تشویق او به غذا خوردن استفاده کنید.مواد غذایی مقوی و مورد نیاز کودک را به غذای او اضافه کنید )مثل اضافه کردن گوشت گوساله به ماکارونی ( البته این کار باید با احتیاط صورت گیرد؛ به طوری که کودک به تدریج به غذای جدید علاقه مند شود.

 

برای کم کردن حساسیت کودک نسبت به غذا، او را در تهیه غذا دخالت دهید، مانند پختن و مخلوط کردن مواد غذایی با یکدیگر و یا دادن غذا به عروسک و یا حیوانات. فاصله بین وعده های غذایی کودک را کنترل کنید، چون کودک گرسنه برای خوردن غذای جدید نسبت به کودکی که در فواصل غذا با خوردن تنقلات سیر شده است ، تمایل بیشتری نشان می دهد؛ در ضمن فاصله زمانی دادن تنقلات تا وعده های اصلی غذا (ناهار و شام) را نیز کنترل کنید.

 

برای تشویق کودک به غذا خوردن ، از ظرف غذای مخصوص کودکان استفاده کنید.اگر کودک شما در مرحله ای از رشد (سال اول زندگی ) است که از بازیهای دهانی لذت می برد (مثل فوت کردن ، قلقل کردن ، صدا درآوردن و گاز گرفتن )5 دقیقه قبل از خوردن غذا به او اجازه انجام این بازیها را بدهید. این کار موجب حساس و فعال شدن ناحیه دهان کودک میشود. از تغذیه اجباری کودک خودداری کنید. گاهی اوقات به نظر می رسد مادران به هنگام بی اشتهایی کودک نسبت به مساله رشد و نمو کودک حساس می شوند. آنان در مورد نقش مادری خود احساس ناتوانی می کنند و در نتیجه سطح اضطراب آنان بالا می رود و قادر به تغییر درست علایم بی اشتهایی در کودکشان نیستند و هنگام غذا دادن به کودک وقتی با امتناع کودک از غذا خوردن مواجه میشوند، احساس ناکامی می کنند.


نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/8 توسط 
 

زمانی که علم جامعه شناسی آشکارا اعلام می کند ازدواج در زمره پیچیده ترین روابط انسانی است، شاید بتوان تأمل زیادی در این خصوص داشت و از زوایای مختلف آن را مورد بررسی قرار داد، زیرا بسیار شنیده شده که ازدواج، مظهر برخورد فرهنگ و طبیعت است. به این صورت که جامعه می کوشد طبیعت را مهار کند و آن را به فرهنگ تبدیل نماید و به دلیل همین ویژگی هاست که بیان می شود میثاق زناشویی با توجه به زمان و شرایط دوران خودش، دچار دگرگونی ها و تغییراتی شده ، ولی نفس آن از قدیم الایام یکی بوده است. ازدواج ابعاد گوناگونی دارد و انتخاب همسر نیز گزینه های متفاوتی دارد که جدای از نزدیکی فرهنگ ها، جغرافیا، تحصیلات و...« سن» یکی از ویژگی هایی است که مورد توجه بوده و تفاوت سنی در همه اعصار به گونه ای بوده که نشان می دهد در تفاوت سنی زوجین، مرد چند سالی بزرگتر از زن بوده است. به طوری که در ایران پدیده گزینش همسر، پراکندگی خاصی داشته است؛ از این رو تفاوت سن زوجین در ایران امری طبیعی به نظر می رسد و میزان این تفاوت، تا آنجا مورد توجه قرار می گیرد که در بیشتر موارد میان 4 تا 12 سال است.

اما بسیاری از جامعه شناسان معتقدند در یک جامعه صنعتی یا رو به صنعتی شدن و پویا، معیارها نیز در حال تغییر و دگرگونی است. چه بسا هنوز وجود داشته باشند افرادی که به تفاوت سنی میان زوجین با تأکید بزرگتر بودن مرد از زن صحه بگذارند، اما در جامعه ای که زنان دست به فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی مطالعاتی و سیاسی می زنند، از نظر تحصیلات ارتقاء پیدا می کنند و جایگاه ها، موقعیت هایی برتر و یا همسان مردان به دست می آورند و همین باعث می شود مقوله سن در ازدواج آنان نیز دچار تغییر شود. مثلاً در جامعه امروز، بسیار دیده شده زنانی که از همسران خود بزرگتر هستند. با این حساب می توان گفت که نظریه همسر گزینی با توجه به شرایط خاص هر جامعه می تواند تغییر یابد و در نهایت موجب طرح این پرسش می شود که آیا بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان موجب بروز مشکلاتی می شود؟
پاسخ های مختلفی شامل این پرسش می شود؛ پاسخ های مخالف و موافقی که بحث بر سر هر کدام می تواند نظر عده ای خاص را پاسخگو باشد.
دکتر امان قرایی مقدم، محقق و استاد دانشگاه در این خصوص می گوید: «به نظر من این تفاوت سنی، منفی است زیرا با تحقیقاتی که روی 2 هزار و 167 پرونده طلاق انجام داده ایم، به این نتیجه رسیده ایم که یکی از مهمترین دلایل طلاق در میان زوجین، بروز همین تفاوت سنی است. یعنی بزرگتر بودن زن از مرد، زیرا این پدیده چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما پذیرفته شده نیست.
فرهنگ سنتی ایران می گوید بزرگتر بودن مرد در ازدواج یک ارزش است و حتی در محافل و مناطق روستایی هم، شعرهایی در این خصوص سروده اند، بنابراین اینگونه به نظر می رسد که اگر این ازدواج ها محکم نباشد، در مدت کوتاهی با شکست مواجه می شود.»
جامعه شناسان دلایل گوناگونی را در این خصوص برمی شمارند. آنان معتقدند رشد علمی و فرهنگی زنان و به دست گرفتن بازار کار و کسب و دیگر موفقیت های اجتماعی در رشد آنان نقش داشته است؛ اما از سوی دیگر، افزایش سن ازدواج و بعد اقتصادی، از مهمترین عوامل چنین پیوندهای زناشویی است.
حمید اکبری- کارمند، می گوید: «دوستی داشتم که همیشه می گفت من با یک زن پولدار ازدواج می کنم. چند سالی از او خبر نداشتم تا این که هفته پیش او را دیدم. سوار خود روی آخرین مدل شده بود و از ظاهرش مشخص بود که وضع مالی خوبی دارد. برایم تعریف کرد که با خانمی 9 سال بزرگتر از خودش ازدواج کرده و از زندگی اش هم راضی است و به هر چه می خواسته، رسیده است. خوشحال شدم ولی نتوانستم باور کنم، چون آن دوست ِخیلی شاد و سر حال سابق نبود.»
ازدواج زن با مردی که از خودش کوچکتر است، از دید جامعه شناسان غیر از بُعد اقتصادی، به مسائل عاطفی و احساسی منوط است. مثلاً دکتر قرایی مقدم در این خصوص می گوید: «خام بودن جوانان و تحت تأثیر احساسات قرار گرفتن، یکی دیگر از دلایلی است که موجب چنین ازدواج هایی می شود، زیرا باید در نظر داشت برخی جوانان با توجه به بالا بودن درایتی که زن در برخی موارد دارد، ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرند. بخصوص که در یک سن خاص زن خیلی بهتر می تواند مرد را رام کند. اگر آن زن از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی هم برخوردار باشد که این کار آسان تر انجام می گیرد، زیرا پسرانی که حداقل لوازم زندگی را دارند برای فرار از به دست آوردن این امکانات، ترجیح می دهند چنین ازدواج هایی داشته باشند.»
این در حالی است که دکتر نوید ایرانپور، پژوهشگر مسائل خانواده در یک طبقه بندی به چرایی و چگونگی این ازدواج ها اشاره می کند. وی معتقد است این ازدواج ها را می توان در 3 طبقه مجزا قرار داد:
الف- آن دسته از ازدواج هایی است که بنابر اجبار صورت گرفته و خانواده با انتخاب دختری بزرگتر از پسر بنابر از شرایط خاصی، پسر را به ازدواج مجبور می کنند.
ب- ازدواج هایی که بر پایه عشق و علاقه دو طرف بنا نهاده شدند.
ج- ازدواج هایی که بُعد اقتصادی دارند.
وی در ادامه سخنانش نتایج چنین ازدواج هایی را این گونه بیان می کند: «با توجه به نوع چگونگی ازدواج، مسلماً رفتارهای متفاوتی نیز بروز پیدا می کند. در ازدواجی که مرد بر پایه عشق و یا ثروت خود را راضی کرده است که با زنی بزرگتر از خود ازدواج کند دو حالت پیش می آید: یا زن حاکم خانواده می شود و یا این مرد است که از قدرت برخوردار است. زیرا مردی که با توجه به شرایط اقتصادی زن ازدواج کرده است، برنامه ریزی می کند که چگونه از آن استفاده کند. در چنین شرایطی معمولاً جوان بودن خود را بهانه ای برای اخاذی قرار می دهد و زن نیز کوتاه می آید.»
غیر از این، ازدواجی که بر پایه زور و اجبار است در نوع خود بدترین واکنش را داراست، زیرا زن و مرد بیشترین تنش ها را در خود خواهند داشت. در چنین خانواده هایی بیشترین تنش بر سر این موضوع است که چه کسی قدرت را در دست بگیرد، مرد یا زن؟ مرد به دلیل نگرش سنتی می خواهد مردانگی نشان دهد و حاکم خانه باشد و زن به علت بزرگتر بودن نمی تواند این نکته را تحمل کند و تنش بر سر قدرت، می تواند نهاد خانواده را دچار مشکل کند.
دوست می گفت: «با مدیر عامل شرکت کامپیوتری که در آن مشغول به کار بودم، ازدواج کردم. او 7 سال از من بزرگتر است و ما 5 سالی است که زندگی مشترکی داریم. راضی ام اما گاهی اوقات احساس می کنم همانند یک مهره هستم و هیچ اراده ای از خود ندارم. تنها این مورد است که ناراحتم می کند.»
در حالی که عده ای از کارشناسان با این کار مخالف هستند، گروهی دیگر توافق دارند که نمی توان یک حکم کلی برای چنین مسئله ای در جامعه ایران صادر کرد، زیرا هنوز تعریف مشخص و دقیقی از وظایف زن و مرد نسبت به هم تبیین نشده و یا اگر شده کمتر عملی می شود و به همین دلیل است که اختلاف ها روز به روز بیشتر می شود؛ بنابراین در حالی که در زندگی های عادی زناشویی تنش هایی را شاهد هستیم، طبیعی است میان خانواده ای که زن چند سالی هم از شوهرش بزرگتر است، شاهد حرف ها و حدیث هایی هم باشیم. به طور مثال به مرد می گویند هیچ کس را به او نمی دادند و آمد این زن را گرفت و یا این زن سنش بالا رفته بود و مجبور شد با کوچکتر از خودش ازدواج کند، که تمامی این حرف ها در کنار مشکلات دیگر می تواند آسیب پذیری خانواده را افزایش دهد. عده ای از روان شناسان اجتماعی با نگاهی از بعد روان شناسانه و روان شناختی نیز سعی بر تحلیل این دسته از ازدواج ها دارند.
آنان معتقدند از نظر روان شناسی زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل تر می شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیق تر است؛ بنابراین مسئولیت پذیرند و یا بیشتر در این زمینه ها فکر می کنند. حال اگر زنی چند سالی بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، برای همین زمانی که انتظارش برآورده نمی شود، این تصور تداعی می شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بی مسئولیت است و در نهایت تنش فضای خانواده را پر می کند. از سوی دیگر، مردی که با زن بزرگتر از خودش ازدواج می کند، ممکن است پس از چند سال زندگی، با فرسوده شدن جسم زن، احساس ضرر کند و احتمالاً به فکر جدایی و یا ازدواج دوم بیفتد و...
خانمی می گفت: «پس از 15 سال زندگی، شوهرم به من می گوید تو پیر هستی. من 6 سال جوان تر از تو هستم. می گوید اگر به خاطر ثروت و موقعیت تو نبود، با تو ازدواج نمی کردم. خیلی غصه دار شدم. من با عشق جلو رفتم و او با پول. حالا که به آن چیزهایی که می خواسته، رسیده، به من می گوید تو پیر هستی. پس از 15 سال زندگی این حرف ها دلم را آتش می زند.»
دکتر ایرانپور به نوع تفاوت در اختلافات سنی نیز اشاره می کند. به این معنی که اگر تفاوت سنی میان زن و مرد 3 تا 4 سال باشد، از یک حد معمولی برخوردار است. در این شرایط زنی که 3 یا 4 سال بزرگتر از شوهرش است، معمولاً در برابر موضع مرد کوتاه می آید و می کوشد مطیع باشد. در صورتی که هر چه این تفاوت سنی افزایش یابد، حس مادری، خواهر گونه و یا سرپرست در زن بیشتر می شود. مثلاً زنی که 15 سال و یا بیشتر از همسرش بزرگتر است، همواره همانند مادر یا خواهر بزرگتر با شوهرش برخورد می کند.
خانم کارمندی می گفت: «با کسی ازدواج کردم که 10 سال از من کوچکتر است. همه می گویند جای پسرت است و به او هم می گویند که با مادرت ازدواج کرده ای. شاید حق دارند. ولی ما با هم خوشبخت هستیم و 7 سال است که زندگی می کنیم. تمام خرج تحصیلش را خودم دادم و برای دکترا گرفتن فرستادمش خارج از کشور. می گفتند این کار را نکن می رود و دیگر بر نمی گردد؛ ولی همسرم رفت دکترایش را گرفت و برگشت و با هم زندگی می کنیم. الان حرف های مردم کمتر شده؛ ولی هنوز وقتی ما دو تا را با هم می بینند تعجب می کنند.» تمام این مسائل زمانی کنار هم جمع شده، باعث می شوند کارشناسان نظرات مختلفی را ارائه دهند؛ هر چند این نظرات در آخر به نقطه ای مخالف ختم می شود و گویی هنوز عُرف جامعه و مردم آن را قبول ندارند.
دکتر قرایی مقدم در این خصوص می گوید: «شاید چنین ازدواج هایی نکات مثبتی هم داشته باشد مثل اداره زندگی از سوی زنی آگاه و مدیره. ولی کنار این نکات مثبت، این نکات منفی است که خود نمایی می کند زیرا اگر خود فرد پذیرای شرایطش باشد، تا اندازه ای می تواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند و تأثیرات منفی این برخوردها همیشه در زندگی خانوادگی آنان بروز می یابد.» در هر حال، با نگاهی می توان خانواده هایی را یافت که با بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان، زندگی هایی شاد و زیبا دارند.
آقای که کارمند فرودگاه است می گوید: «روزی که مثل همیشه مشغول چک کردن یکی بودن شناسنامه ها با هویت مسافر بودم، دیدم زن و مرد مو سپیدی شناسنامه هایشان را دادند. مرد 5 سال کوچکتر از زن بود. با خنده گفتم: پدر جان خانمت که 5 سال بزرگتر است. پیرمرد لبخندی زد و گفت: مگر چه عیبی دارد، عوضش خانمم هنوز شاداب تر و جوان تر از من مانده، مگر نه؟!»




ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در آزمون برتر  www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/8 توسط 

شرط های ضروری هر ازدواج

ظاهر

ظاهر( چهره، قد و اندام) باید مورد پسند خود جوان باشد نه انتخاب اعضای خانواده و آشنایان او. دقت شود که چون ظاهر جزء ویژگی‌های اصلی و عمقی شخصیت نیست. نباید به دنبال زیباترین ظاهرها و یا ظاهرهای خاصی بود «دل‌نشین» بودن تعبیر جالبی است که در این مورد به کار می‌رود.

سن

بهتر است سن پسر 2 تا 8 سال (میانگین 5 سال) بیشتر از سن دختر باشد. یک سال بزرگ‌تر بودن پسر یا همسالی دختر و پسر در صورت تناسب دیگر ملاک‌ها و پررنگ بودن ملاک‌های اصلی اشکالی ندارد. در موارد نادری پسرانی که کم سال‌تر از همسران خود بوده‌اند توانسته‌اند با رضایت و تفاهم زندگی مشترک را ادامه دهند. اما این استثنا هرگز نباید به صورت قاعده درآید.

سطح و رشته تحصیلی

بهتر است سطح تحصیلی (مدرک) مرد بیشتر یا مساوی سطح تحصیلی زن باشد.پایین‌تر بودن مدرک تحصیلی مرد به اندازه یک مقطع [زن: دکتری، مرد: کارشناسی ارشد/ زن: کارشناسی ارشد، مرد: کارشناسی،...] اشکالی ندارد به شرط آن که مرد از نظر شغل و موقعیت اجتماعی وضع مطلوبی داشته باشد. پایین‌تر بودن سطح تحصیلی مرد به اندازه دو مقطع یا بیشتر [زن‌: کارشناسی ارشد، مرد: کاردانی یا دیپلم، زن‌: کارشناسی، مرد: دیپلم،...] سازگاری همسران را دچار مشکل می‌کند مگر این که؛ 1- شرایط اصلی خیلی برجسته باشد. 2- مرد توان و امکان کم کردن فاصله تحصیلی را داشته باشد. با آن که رشته تحصیلی چندان مهم نیست اما در صورتی که فعالیت‌های علمی دو نفر با هم هماهنگ یا مکمل باشد بر تفاهم آن دو می‌افزاید.

وضعیت اجتماعی و سطح اقتصادی خانواده‌ها

منظور از وضعیت اجتماعی، شغل و موقعیت یا طبقه اجتماعی پدر و در مواردی مادر است و مراد از سطح اقتصادی میزان درآمد، ثروت و امکانات زندگی است. بهتر است خانواده‌های دختر و پسر در این دو زمینه هم‌شأن و نزدیک به یکدیگر باشند. اگر سطح اقتصادی خانواده پسر بالاتر باشد بهتر است. تفاوت زیاد و چشمگیر موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده‌ها گرچه جزو ملاک‌های اصلی نیست، اما سازگاری و رضایت از زندگی را آسیب‌پذیر می‌سازد.

فرهنگ خانواده

فرهنگ، نگرش‌های فردی و اجتماعی نسبتاً پایداری است که از باورهای مذهبی و خصلت‌های نژادی و قومی و طبقاتی ریشه گرفته و به صورت آیین‌های مذهبی، آداب و رسوم اجتماعی و نیز پوشش، گویش فردی خود را نشان می‌دهد تناسب فرهنگی بسیار مهم‌تر از تناسب وضعیت اجتماعی اقتصادی است. از بین عناصر سازنده فرهنگ، بیشتر از همه باید تناسب مذهبی، نژادی و پس از آن همسانی در آداب و رسوم خانوادگی را جدی گرفت.

  

صداقت اعتماد می‌آورد. در روایات نقل شده از پیشوایان دین آمده است که برای گزینش افراد در کارهای مهم (مانند ازدواج) تنها به نماز و روزه که می‌توانند با تکرار از محتوای معرفت و سازندگی خود خارج شوند و به صورت عادت درآیند بسنده نکنید، بلکه به صداقت و امانت داری بیشتر توجه کنید

میزان برونگرایی

برون‌گرایی و درون‌گرایی دو صفت مثبت و نسبتاً ثابت شخصیت هستند. برون‌گرایان افرادی هستند خون‌گرم، اجتماعی، دارای دوستان متعدد، پرحرف و آغازگر گفت‌وگو، اهل مسافرت و تفریح، پرتحرک و علاقه‌مند به تنوع و هیجان. درون‌گراها برعکس، از محیط‌های آرام خوششان می‌آید، با آن‌که بیشتر آن‌ها کمرویی و یا اضطراب اجتماعی ندارند، اما گشاینده سخن و گرم‌کننده مجلس نیستند. یکنواختی را بر تنوع ترجیح می‌دهند. از نظر روان‌شناسان انسان‌ها در سه گروه برون‌گرا، میان‌گرا (نه برون‌گرا و نه درونگرا) و درون‌گرا قرار می‌گیرند. خوب است مرد برون‌گراتر از زن باشد و یا اگر زن برون‌گراتر است، فاصله خیلی زیاد با مرد نداشته باشد. زن خیلی برون‌گرا از هم‌نشینی با مرد درون‌گرا خسته و ملول می‌شود و مرد او ناراضی و حتی بدبین.

شغل

شغل مناسب و خوب این ویژگی‌ها را دارد: 1- سالم (خلاف قانون و شرع نباشد) 2- ثابت (ناپایدار نباشد. تغییر آن در مسیر مشخص قبلی و برای رشد بهتر صورت گیرد) 3- نزدیک به محل زندگی (اعضای خانواده شب را با هم بگذرانند) 4- دارای درآمد کافی 5- قابلیت رشد (با گذشت زمان امکان ارتقا یا افزایش تجربه و کارآمدی را داشته باشد) 6- برخوردار از محیط و همکاران سالم و هماهنگ.

شرط های ضروری هر ازدواج

دو شرط سالم و ثابت بودن از همه مهم‌ترند. شغل همیشه باید سالم باشد. ثابت بودن را نیز باید به عنوان هدف جدی در نظر گرفت. یعنی اگر یک مرد جوان در آغاز زندگی، کارهای مختلفی را تجربه می‌کند و یا هم‌زمان به چند کار می‌پردازد، ضروری است به گونه‌ای برنامه‌ریزی کند که شغل اصلی او در مسیر روشن و ثابتی که مطابق علاقه، استعداد، تحصیل و تجربه اوست قرار گیرد. شغل مناسب زن نیز همین ویژگی‌ها را دارد. اما سالم بودن اصل شغل، سلامت محل کار و همکاران، نزدیک بودن به محل زندگی و منافات نداشتن با وظایف همسری و مادری (به ویژه در سه سال اول زندگی فرزندان) اهمیت بیشتری دارند.

تندرستی

نداشتن بیماری‌های مزمن ناتوان‌ساز، وخیم و سخت‌د‌رمان و ژنتیکی که فرزندان را دچار معلولیت می‌سازد.

استقلال

ازدواج تبلور استقلال عاطفی، فکری و عملی است. کسی برای تشکیل خانواده آماده است که بتواند از نظر عاطفی دوری از پدر و مادر را تاب آورد و تعامل عاطفی سازنده و پایداری با همسر خود برقرار سازد. در برنامه‌ریزی‌های زندگی و حل مشکلات آن، مطابق سن، آگاهی و تجربه خود و البته با مشورت کارشناسان تصمیم بگیرد و عمل کند. ضد استقلال، وابستگی است که فرد جدایی از والدین را تحمل نمی‌کند، کوچک‌ترین مسائل را با آن‌ها در میان می‌گذارد و در تصمیم گیری‌ها به خود و مشورت با همسرش اعتماد ندارد. روشن است که استقلال به معنای بی‌مهری به اعضای خانواده اولیه و مشورت نخواستن در اموری که والدین به آن‌ها علم دارند نیست.

مسئولیت پذیری و فعالیت

تنبل و غیر فعال نبودن در اداره زندگی. بی‌خیالی و بی‌تعهدی در انجام وظایف. در مواردی، بی‌مسئولیتی با نداشتن استقلال همراه است ولی این دو خصوصیت می‌توانند جدا از هم نیز باشند.

خوش اخلاقی

حُسن خلق سه نشانه دارد. 1- خوشرویی: در بیشتر زمان‌ها داشتن چهره‌ای گشاده و شاد 2- پاکیزگی و زیبایی کلام: پرهیز از دشنام، تحقیر، تمسخر 3- نرم‌خویی: دور بودن از خشونت، لجبازی، قهر طولانی.

لازم نیست برای نشان دادن صداقت خطایی که فرد در گذشته انجام داده و دیگر تکرار نشده است، اعتراف کرد. چیزی را نباید پوشاند که با گذشت زمان و تحقیق آشکار می‌شود

پاک‌دامنی

پاک‌دامنی یعنی دوری از آلودگی‌ها و روابط نامشروع جنسی، خویشتن‌داری و مقاومت در برابر وسوسه‌ها و محرک‌های غریزه جنسی و نیز نداشتن سابقه طولانی از رفتارها و دوستی‌های غیراخلاقی.

سلامت روان

اطمینان از این که فرد دارای روان‌رنجوری‌های مزمن و ناتوان‌ساز،...) و روان‌پریشی‌های شدت‌افزا نباشد.

سلامت شخصیت

نداشتن هر نوع اختلال شخصیت از قبیل رفتارهای شکل‌گرفته ضداجتماعی، بدبینی مرضی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر که با آزمون های روانشناسی قابل تشخیص هستند.

 

دین‌داری و ایمان

شرط های ضروری هر ازدواج

دین‌داری سه جنبه مهم دارد: 1- باورهای درست و روشن درباره خدا، جهان آخرت، انبیا و اوصیای الهی و حقایق نظام آفرینش 2- اخلاق به معنای داشتن فضیلت‌ها و صفات مثبت درونی مانند صداقت، حیا، امانت، شکر، صبر،... و دور بودن از رذیلت‌ها و صفات منفی مانند حسادت، تکبر، حرص،... 3- عمل به احکام دینی یعنی انجام واجبات و ترک محرمات.

اخلاق هدف والای، تربیت دینی است که وجود انسان را از آلودگی‌ها و پاک می کند. آرامش دیرپای درون و پیوند گرم، سازنده و امیدبخش با دیگران ره‌آورد فضیلت‌های اخلاقی است. رعایت احکام شرعی انسان را در چارچوب دین قرار می‌دهد و از دام توجیه و خودفریبی می‌رهاند. مهم‌ترین واجبات در اسلام نماز و روزه و در صورت تمکن مالی پرداختن خمس است و شایع‌ترین محرمات: ارتباط جسمی و جنسی با نامحرم، کسب دارایی نامشروع و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی است. در مورد صفات اخلاقی در حوزه همسرگزینی و خانواده، فضیلت راستگویی، پاک‌دامنی و حس خلق برای زن و مرد و خسیس نبودن برای مرد بیشتر اهمیت دارند.

 

شایستگی خانوادگی

خانواده چهار کارکرد مهم در شکل‌گیری شخصیت فرزند دارد: توارثی (ژنتیکی)، الگویی، تربیتی و دور نگه داشتن از آسیب‌های اخلاقی، در خانواده‌ شایسته پدر و مادر در درجه اول و برادران و خواهران بزرگ‌تر، در درجه بعد، افرادی سالم و دور از مشکلات حاد اخلاقی هستند.

خانواده خوب محیطی آرام و بدون تنش‌های شدید و مکرر دارد. طلاق، اعتیاد، بزهکاری، خیانت، خشونت‌های پی‌درپی و آسیب رساندن از نمایان‌ترین نمونه‌های ناشایستگی خانوادگی است

راستگویی

صداقت اعتماد می‌آورد. در روایات نقل شده از پیشوایان دین آمده است که برای گزینش افراد در کارهای مهم (مانند ازدواج) تنها به نماز و روزه که می‌توانند با تکرار از محتوای معرفت و سازندگی خود خارج شوند و به صورت عادت درآیند بسنده نکنید، بلکه به صداقت و امانت داری بیشتر توجه کنید. دروغ‌های عمدی و بزرگ اعتماد را از بین می‌برد و بدبینی و ناامنی را جایگزین می‌سازد.

یادآوری: لازم نیست برای نشان دادن صداقت خطایی که فرد در گذشته انجام داده و دیگر تکرار نشده است، اعتراف کرد. چیزی را نباید پوشاند که با گذشت زمان و تحقیق آشکار می‌شود. مانند نادرستی در بیان سن، شغل، مدرک تحصیلی، بدهی مالی، عقد و ازدواج قبلی، بیماری ادامه‌دار، عیب و نقص جسمی و عضوی، جدایی والدین، مسئولیت ذهنی و جسمی یکی از اعضای خانواده.

 





ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در مرکز آزمون  www.azmoon.inسوالات ارشد تا دکتری1391

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/8 توسط 

وسواس فکری

وسواس فکری

قبل از پرداختن به مسئله اختلال وسواس فکری – عملی ، یا به عبارت علمی ، اختلال وسواسی – جبری ، توصیف واژه اضطراب که در میان عامه ی مردم به نوعی شناخته شده است ضروری است. ضروری از این نظر که هر چند این واژه از دیرباز برای انسان آشنا بوده ولی مفهوم عمیق تر و علمی آن جهت توصیف بیماری مزبور مهم به نظر می رسد. این واژه نزد عموم به مفاهیمی چون نگرانی ، تشویش ، دلهره ، دستپاچگی و نظایر این اطلاق می شود. اما به واقع این مفهوم عبارت است از یک حالت انگیختگی هیجانی مفرط و غیر قابل کنترل در لحظه وقوع توسط فرد که دارای یک یا چند علامت عمده ی جسمی – روانی است؛ نظیر ، پریدگی رنگ چهره یا سرخ شدن چهره ، احساس گرم شدگی یا سردی در اندام خصوصاً دستها ، تنگی نفس ، لرزش لبها یا دستها ، احساس پیچش در ناحیه شکم ، حالت تهوع و استفراغ ، پرش گوشه چشمها و یا پلکها ، تندی ضربان قلب ، بروز اختلال در ارائه تکلم و علائمی چند از این دست.

اما آنچه شرح آن بیان شد، علائمی چند است که لزوماً تمامی آنها در حالت اضطراب پدید نمی آید، آنچه لازم است در بروز اضطراب مطرح گردد این است که اضطراب ، خود در حالات عمیق تر ، طولانی مدت تر و گسترده تر تبدیل به شکلها و گونه های مختلفی می شود که اصطلاحاً به آنها طبقه ی اختلال های اضطرابی گفته می شود. به عبارتی اختلال های مختلفی پدید می آیند که ریشه همه ی آنها به طور مشترک بروز همان اضطراب است و یکی از عمده ترین اختلال های اضطرابی ، همان اختلال وسواس جدی است.

تشریح نوع اختلال

در یک عبارت ساده اختلال وسواسی- جبری عبارت از وجود حداقل یک فکر اضطرابی در شخص است که نهایتاً منجر به بروز یک رفتار جبری در فرد می شود . فکر و رفتار در شخص ، غیر قابل کنترل بوده و شخص ناگزیر از تسلیم شدن در برابر  آنهاست . نمونه ی شایع آن ، فکر آلوده بودن دستها در فرد است که وی را وادار می سازد به کـّرات دستهای خود را بشوید. اما این اختلال می تواند شکل خفیف تری نیز داشته باشد و آن هم وجود فکر وسواسی است که کمتر به عمل وسواسی تبدیل می شود.

در این حالتِ فکر وسواسی یک فکر ، یک عقیده ، یک احساس و یا یک اندیشه، مزاحم و تکرار شونده است. مثلاً شخصی مدام به این مسئله اشتغال ذهنی دارد که ممکن است عملی انجام دهد که منجر به مرگ فرزندش شود یا مدام فکر مرگ مادرش به ذهنش خطور کند. نمونه هایی از افکار وسواسی عبارت اند از ؛ فکر آسیب زدن به خود یا دیگران ، مرگ نزدیکان ، آلوده بودن ، مبتلا به یک بیماری لاعلاج بودن ، آتش سوزی ، مسموم شدن خود یا مسموم کردن دیگران.

متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت عملی حاد ظهور پیدا می کند نظیر شستن دست ها ، استحمام مکرر، بررسی ابزار مختلف نظیر شیر گاز ، پنجره ها ، کمدها و گنجه ها ، قفل در و ...

علل زمینه ای بروز اختلال

در تشریح ساده و کلی علل بروز اختلال ، بایستی اشاره نمود که این اختلال ها عمدتاً می تواند ثانوی ، یعنی به دنبال یک اختلال دیگر در فرد مطرح باشند و یا این که به دنبال ، ناراحتی و اختلال دیگری پدید آید که مقصود ، افسردگی است. به عبارتی زمینه آن وجود افسردگی در فرد است که گاهی به دنبال این اختلال حادتر می شود. اما در مجموع ، عوامل رفتاری زیادی در بروز اختلال مطرح هستند که به طور عمده بدانها اشاره می شود:

1- عوامل زیست شناسی نظیر عوامل عصبی مغز ( ناقلهای شیمیایی) ، عوامل وراثتی و عوامل هورمونی

2- عوامل رفتاری

3- عوامل روانی – اجتماعی

در تشریح کلی عوامل مطرح شده باید گفت که وجود فرد یا افرادی مبتلا به اختلال های خلقی و یا اضطرابی در خانواده ی گروه 1و 2 می تواند زمینه ای برای بروز اختلال در فرزندان باشد ، اما جدای از این بُعد ، یکی از مهمترین عوامل ، وجود عوامل رفتاری است.  نقش رفتاری والدین در تربیت اصول رفتاری کودک ، در بروز این اختلال بسیار مؤثر است. به طور طبیعی والدین در تربیت کودک خود نقش مستقیم تر و عمیق تری بازی می کنند. این نقش در ابعاد افراطی تسلط گرایانه ، اجباری و دستوری و طی تکرارهای مکرر و خصوصاً هنگامی که کودک را ناگزیر از انجام آن می سازند ، می تواند زمینه ساز بروز اختلال ، در فرد گردد.

برای نمونه در یکی از تحقیقات که درباره ی رفتار کودک ، در سال 1999 ارائه شد ، به الگوهای رفتاری والدین در شکل گیری رفتار وسواسی کودکانی اشاره شد که در آن مُبادی آداب بودن والدین ، توجه به نکات پیش پا افتاده ، تأکید به انجام دقیق اکثر عملکردها، رعایت نظم و انضباط ، اصول بهداشتی ، کنترل روابط ، روابط محدود ، دقت در رعایت شست وشو ، در حد بسیار افراطی مد نظر بوده است .

اما در عوامل روانی- اجتماعی به مفاهیمی چند از جمله روانکاوی ، یادگیری های اجتماعی و خودارزیابی اشاره می شود. به طور خلاصه از دیدگاه روانکاوی در زمینه ی اختلال به تأکید و تثبیت رفتارهای اولیه در دوران رشد جنسی کودک که اصطلاحاً دوران مقعدی است اشاره شده است . گفته می شود که یک مادر کمال گرا در تأکید و کنترل شدید کودک جهت کنترل مدفوع خود در آن سنین و سپس ارائه تربیت به صورت کمال گرایانه یعنی هر چیزی در حد بسیار دقیق و مطلوب خود ، می تواند شخصیت وسواسی را پدید آورد. چنانچه توجه دادن کودک به رفتارهای وسواسی محیط ، نظیر رعایت اصول اخلاقی در حد بسیار بالا، رعایت اصول ارتباطی ، کنترل نظم و انضباط و سعی او به کامل بودن در حد بسیار ایده آل و عواملی چند از این قبیل که الگوهای محیطی فرد را تشکیل می دهند، شخصیت وی را به سوی بروز عوامل وسواسی سوق می دهد. خودارزیابی نیز به دنبال همین رفتارها ، مبتنی بر این اندیشه می شود که شخص برای پذیرفته شدن بایستی تمامی خصائص مزبور را در حد کمال در خود ایجاد نماید و این تنها عامل پذیرش وی در جمع ، والدین و جامعه است که خودِ این ارزیابی منجر به ایجاد شخصیت وسواسی می گردد.

عوامل پیشگیری کننده

مهمترین و ساده ترین عمل پیشگیری کننده ، توجه مناسب و معتدل به ایفای نقش تربیتی برای کودک است. این که از ارائه ی عوامل تربیتی و اِعمال فشار شدید جهت شکل دادن آداب و اصول در رفتار کودک خودداری نمود. اما در بزرگسالی پس از بروز افکار وسواسی و یا جبری و حتی وسواسی - جبری آنچه جهت کنترل و رفع این مشکل مهم است در چند بخش کوتاه قابل ذکر است. در ابتدا آنچه مهم است شناسایی ، ارزیابی شدن ؛ مدت افکار وسواسی یا اعمال جبری و یا اختلال وسواسی – جبری است.

در یک مفهوم کلی اگر هر یک از این حالات در حدی نیست که به فعالیت های فردی و اجتماعی و در مجموع عملکردی فرد آسیبی وارد می کند و فرد به فعالیت های فردی و اجتماعی خود به راحتی ادامه می دهد، این حالت شکل بسیار خفیفی بوده و با فعالیت هایی چند ، قابل مقابله می باشد .  گاهی اوقات علت ها لزوماً مستقیماً با فکر یا عمل وسواسی در ارتباط نیستند مثلاً وجود اختلاف بین زن و مرد در مدت های طولانی و بروز نگرانی از طرد شدگی در زن توسط همسرش می تواند او را وادار به رفتارهای وسواسی شدید در نظافت خانه نماید و یا این عمل می تواند در توجه بیش از حد به نظافت کودک و خانواده منجر شود. پس در ابتدا یافتن علت یا علل بروز اضطراب و گام برداشتن در جهت آن می تواند مفید باشد. بیکاری و خالی بودن از فعالیت های فکری و عملی مناسب در زندگی روزمره می تواند فضای مناسبی برای بروز افکار وسواسی باشد. به عبارت کلی باید دید آیا شخص فعالیت های هدفمند کوتاه مدت یا بلندمدت در زندگی روزمره ی خود دارد یا خیر و آیا بدانها می پردازد؟

پس بی هدفی و غیر فعالی از عوامل زمینه ساز برای بروز افکار وسواسی است . وجود فعالیت های مکرر و تنشهای روزمره ی بسیار و عدم رفع تنشها و خستگی های روزمره می تواند به مرور، زمینه ساز خستگی روانی باشد . تنهایی و انزوا ، نداشتن ارتباط کلامی و فیزیکی با دنیای خارج ، پرداختن به فعالیت های ضعیف و انفرادی در حد زیاد ، خود به تدریج می تواند اضطراب زا و موجد افکار وسواسی باشد. همین امر به نوعی در خصوص اعمال وسواسی صادق است. یک نکته ی رفتاری این که شخص مبتلا به رفتارهای وسواسی می تواند رفتارهای مزبور را در یک دفترچه ی کوچک یادداشت و عمل به آن را نیز یادداشت نماید . مثلاً کسی که در وارسی قفل در وسواس دارد می تواند هنگام خروج از در بلافاصله قفل کردن آن را یادداشت نماید و هنگامی که در مسیر حرکت خود فکر وسواسی به سراغ وی می آید ، به یادداشت خود مراجعه کند . این عمل باعث می شود نگرانی وی مرتفع و عمل وسواسی کنترل گردد.

اما هنگامی که هیچ یک از این توصیه ها کارساز نیست و فکر یا عمل وسواسی کماکان وجود داشته و روز به روز نیز شدت می یابد و یا در فرم خفیف تر در همان حالت باقی می ماند ، در این صورت لزوم رجوع به متخصصین روان شناسی و مشاوره با آنها در زمینه مشکل مورد نظر مطرح می گردد. در انتها لازم به ذکر است که این اختلال به شکل های متفاوتی در افراد شایع است که در شرایط آزار دهنده ی آن توصیه می شود حتماً به روان شناسان مراجعه گردد


ravanshena30.mihanblog.com   منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت  علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی   تامین اجتماعی
در مرکز آزمون  www.azmoon.inسوالات ارشد تا دکتری1391

 


نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/8 توسط 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >