بازدید امروز: 125
بازدید دیروز: 67
کل بازدیدها: 2271384
مراقبه یا مدیتیشن ، حالت دگرگون هشیاری از راه انجام مناسک یا تمرینهای خاصی حاصل می شود. این تمرینها عبارتند از : کنترل و تنظیم تنفس، محدود کردن شدید میدان توجه ، نادیده گرفتن محرکهای بیرونی ، قرار دادن بدن درحالتهای یوگایی و ساختن نصویرهای ذهنی از رویداد یا نمادی معین. حاصل این عملیات قرار گرفتن درحالت ذهنی خوشایند و تااندازه ای دگرگونه است که درآن شخص احساس آرامش جسمی و روانی می کند.
دوشیوه متداول درمراقبه وجود دارد:
1- مراقبه راهگشا: دراین شیوه فرد ذهن خود را پالوده می نماید تا آماده دریافت تجارب نو شود.
2-مراقبه متمرکز: دراین روش فرد از طریق توجه فعال به یک شی ، واژه یا فکر به نتیجه مطلوب دست می یابد.
نمونه ای از دستورالعمل مراقبه راهگشا بدین شرح می باشد:
دراین شیوه ابتدا باید تصمیم بگیرید هیچ کاری نکنید. به هیچ چیز فکر نکنید و هیچ تلاشی از خود نشان ندهید. کاملا آرام باشید و ذهن و جسم خود را به حال خود رها سازید. از جویبار همیشه درتغییر افکار و احساساتی که ذهنتان درآن غوطه ور است بیرون بیایید و به تماشای جریان شتابان این جویبار بایستید. مواظب باشید دراین جویبار فرو نیفتید. به بیان استعاره دیگر : افکار ، احساسات و آرزوهایتان را نظاره کنید که همچون دسته ای پرنده درآسمان پرواز میکند . بگذارید آزادانه پرواز کنند . فقط تماشا کنید. اما مراقب باشید و نگذارید پرندگان شما را با خود به ابرها بکشانند.
این هم نمونه ای از دستورالعمل مراقبه متمرکز:
هدف دراین جلسه این است که چیزهایی درباره تمرکز بیاموزیم. باید افکارتان را روی این گلدان آبی متمرکز کنیدو منظور تمرکز بر قسمتهای مختلف گلدان نیست ، بلکه باید سعی کنید گلدان را فی نفسه بدانسان که هست بدون توجه به ارتباط آن با اشیای دیگر ببینید. هرنوع فکر ، احساسات ، صدا یا احساس بدنی دیگر را به کلی نادیده بگیرید.
مشاهده شده که پس از چند جلسه مراقبه متمرکز ، مردم معمولا پیامدهای چندی را گزارش می کنند. مانند ادراک دگرگونه و روشن از گلدان ، نوعی کوتاه شدگی زمان به ویژه دربازنگری به گذشته ، ادراک متضاد از قبیل گویی کلدان تمام میدان بینایی را پر می کند و گاهی پر نمی کند. کاهش تدریجی محرکهای بیرونی ( حواس پرتی کمتر) و درنهایت کاهش ثبت هشیارانه محرکها و احساس لذت و خشنودی.
درتحقیقات مشخص شده که مراقبه می تواند تغییرات شناختی درفرد به وجود بیاورد. همچنین از آنجایی که مراقبه سطح و درجه انگیختگی را کاهش می دهد می تواند برای افراد مضطرب بسیار مفید باشد. زیرا این افراد به سادگی تحت فشار روانی قرار می گیرند و کاهش سطح انگیختگی درآنان می تواند سبب کاهش اضطراب شود.
امروزه از روشهای مختلف مراقبه مانند تمرکز ، یوگا ، ساختن نصویرهای ذهنی ، محدود کردن میدان توجه دردرمان بسیاری از مشکلات روحی استفاده می شود ولی باید توجه داشت که انجام صحیح و علمی این روشها نیازمند شناخت دقیق می باشد که مسلما بایستی توسط اهل فن و افراد آشنا انجام شود.
منبع : روانشناسی هیلیگارد
به سوالات زیر با دقت و صادقانه پاسخ بدهید و در پایان تعبیر پاسخ هایتان را بخوانید و شخصیت خودتان را محک بزنید.
1? دریا را با کدام یک از تیره، شفاف، سبزویژگی های زیر تشریح می کنید؟
آبی ، گل آلود
2? کدام یک از اشکال زیر را دوست دارید؟
دایره، مربع یا مثلث
3? فرض کنید در راهرویی راه می روید. دو در می بینید، یکی در 5 قدمی سمت چپ تان و دیگری در انتهای راهرو و هر دو در نیز باز هستند. کلیدی روی زمین درست جلوی شما افتاده است، آیا آن را برمی دارید؟
بله، خیر
4? این رنگ ها را ترجیح می دهید چگونه اولویت بندی شوند؟
قرمز، آبی، سبز، سیاه و سفید
5? دوست دارید از نظر ارتفاع در کدام قسمت کوه باشید؟
یک اندازه انتخاب کنید
6? در ذهنتان اسب چه رنگی است؟
قهوه ای، سیاه یا سفید
7? طوفانی در راه است، کدامیک را انتخاب می کنید؟
یک اسب یا یک خانه
1? آبی تیره: دارای شخصیتی پیچیده.
شفاف: به سادگی قابل درک.
سبز: آسان گیر و بی خیال.
گل آلود: آشفته و سردرگم.
2?دایره: سعی می کنید طوری رفتار کنید که خوشایند همه باشد.
مربع: خودرای و خود محور هستید.
مثلث: یک دنده و لجباز. (اندازه اشکال با خودخواهی و منیت شما ارتباط مستقیم دارد)
3? بله: شما آدم فرصت طلبی هستید.
خیر: آدم فرصت طلبی نیستید.
4? این سئوال، اولویت های شما در زندگی را مشخص می کند.
قرمز: دلبستگی
آبی: دوستان و روابط.
سبز: شغل و حرفه.
سیاه: مرگ.
سفید: ازدواج.
5? میزان ارتفاعی که انتخاب می کنید رابطه مستقیم با میزان جاه طلبی شما دارد.
6? قهوه ای: فروتن و خاکی.
سیاه: غیرقابل پیش بینی و سرکش و هیجان انگیز.
سفید: برتر و مغرور و تاثیرگذار.
7? این سئوال، اولویت های شما به هنگام مشکلات را تعیین می کند.
اسب: همسر.
خانه: فرزندان.
مطالعه برای بررسی چیزی که مردم آن را شانس میخوانند، 10سال قبل شروع شد. میخواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضیها را میزند، اما سایرین از آن محروم میمانند. به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم خوششانس و عده دیگر بدشانس هستند؟
آگهیهایی در روزنامههای سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس میکردند خوششانس یا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگیرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند.نتایج نشان داد که هرچند این افراد به کلی از این موضوع غافلند، کلید خوششانسی یا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است.
برای مثال، فرصتهای ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگیرید. افراد خوششانس مرتبا با چنین فرصتهایی برخورد میکنند، در حالی که افراد بدشانس نه.
با ترتیب دادن یک آزمایش ساده سعی کردم بفهمم آیا این مساله ناشی از توانایی آنها در شناسایی چنین فرصتهایی است یا نه. به هر دو گروه افراد خوششانس و بدشانس روزنامهای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگویند چند عکس در آن هست.
به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که میگفت: اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که این آگهی را دیدهاید، 250 پوند پاداش خواهید گرفت.
این آگهی نیمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسیار درشت چاپ شده بود. با این که این آگهی کاملا خیرهکننده بود، افرادی که احساس بدشانسی میکردند عمدتا آن را ندیدند، درحالی که اغلب افراد خوششانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبیتر از افراد خوششانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصتهای غیرمنتظره را مختل میکند. در نتیجه، آنها فرصتهای غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر امور از دست میدهند.
برای مثال وقتی به مهمانی میروند چنان غرق یافتن جفت بینقصی هستند که فرصتهای عالی برای یافتن دوستان خوب را از دست میدهند. آنها به قصد یافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق میزنند و از دیدن سایر فرصتهای شغلی باز میمانند. افراد خوششانس آدمهای راحتتر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند میبینند.
تحقیقات من در مجموع نشان داد که آدمهای خوشاقبال براساس 4 اصل، برای خود فرصت ایجاد میکنند:
ـ اول آنها در ایجاد و یافتن فرصتهای مناسب مهارت دارند.
ـ دوم به قوه شهود گوش میسپارند و براساس آن تصمیمهای مثبت میگیرند.
ـ سوم به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاق نیکی برای آنها رضایتبخش است.
ـ چهارم نگرش انعطافپذیر آنها، بدبیاری را به خوشاقبالی بدل میکند.
ravanshena30.mihanblog.com منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی تامین اجتماعی
در مرکز آزمون www.azmoon.in
مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید.
هدفدار زندگی کنید!
ravanshena30.mihanblog.com منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی تامین اجتماعی
در مرکز آزمون www.azmoon.in
امروز ، همان فردایی است که دیروز ، منتظرش بودید ..!
شاید برای اغلب ما پیشآمده که گاهیوقتها کارهایمان را به تعویق میاندازیم یا در انجام آنها، کوتاهی میکنیم و کارمان را در موقع مقرر انجام نمیدهیم و یا برای تأخیر در کارهایمان، دلیلتراشیهای مداوم میکنیم اما زمانیکه بخواهیم از دیدگاه آسیبشناختی به این مسأله نگاه کنیم، متوجه میشویم که دلیلتراشی برای بهتعویق انداختن کارها و موکولکردن کارها به آینده، منجربه تفکرات عمیق در فرد میشود که موجب بروز رفتارهای تأخیری، ازجمله تأخیر در تصمیمگیری و انجام وظایف به اشکال گوناگون میشود و واکنشهای پراسترس را ایجاد میکند که شامل از دستدادن کنترل نسبت به زندگی، همراه با پیامدهای ناخوشایند در زمینهی بهداشت ذهنی و جسمیست. اینها از خصوصیات «اهمالکاری» و «مسامحهکاری»ست.
- «اهمالکاری» (تنبلی)، بهتعبیری از «الیس»، نوعی سندرم جسمی- روانیست؛ یعنی کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته میشود و دستکم میتواند در آینده برای فرد نتایجی را دربر داشته باشد، بدون هیچ دلیلی به آینده محول میشود اما در عین حال، عدم انجام آن نیز به زیان فرد است و از اینبابت، خود را سرزنش میکند. چنین فرآیندی، فرد را وادار میکند که برای موجه جلوهدادن عادت مورد نظر، دلایل متعددی بیاورد؛ بهگونهای که به گفتهی «فستینگر»، بتواند درگیری ذهنی و ناتوانیهای شناختی خود را مرتفع سازد. فرد اهمالکار، مجبور است در قبال تعللورزیدن و همزمان سرزنشکردن خویش، از خود دفاع کند؛ بدینترتیب از یکسو برای عدم انجام کارهایش، دلیلتراشی میکند و از سوی دیگر، انجام کارش را به آخرین دقایق موکول میکند؛ بهطوریکه فرد اهمالکار (تنبل) نمیتواند تصمیم بگیرد چه فعالیتهایی را در چهزمانی و براساس چه اولویتبندی باید انجام دهد. در دیدگاه «الیس»، چنین فرآیندی، غیرقابل دفاع بوده و نوعی شکست تلقی میشود.
- «مسامحهکاران» نیز اغلب از رفتار اشخاص کارآمد، برداشت غیرواقعبینانه دارند. ممکن است گمان کنند که اشخاص موفق همیشه احساس اطمینان و اعتمادبهنفس دارند و بهراحتی به هدف خود میرسند و هیچ سختی در راه رسیدن به هدف، برای آنان وجود ندارد.بست تو فان
تحقیقات بالینی نشان میدهد که اهمالکاری و مسامحهکاری، ارتباط مستقیم با افسردگی، روانرنجوری ، اختلال آشفتگی ، عدم رقابتی بودن و فراموشکاری دارد.
< < راههای جلوگیری از تنبلی > >
2- از کلمهی «باید» استفاده نکنید :
هیچگاه نگویید: «باید اینکار را انجام دهم»؛ بگویید: «بهتر است این کار را انجام دهم.»
3- مثبت فکر کنید و به خود پاداش بدهید:
4- برای خود، هدف تعیین کنید:
5- عادتهای نادرست را ترک کنید:
6- کارهای بزرگ را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید:
در آموزش بهداشت به مردم، یکی از اولین و مهمترین گامها، شناخت مردم و آگاهی از دلائل انجام رفتارهای خاص توسط آنها می باشد؛ این اشتباه بزرگی است که تصور کنیم در آموزش بهداشت، با مردمی روبرو هستیم که ذهنشان از موضوعات و مطالب بهداشتی خالیست و وظیفه ما پرکردن این ذهنهای خالی، با توصیه های بهداشتی است که بکاربستن آنها منجر به سلامت مردم خواهد شد. این همان اشتباهیست که شاید بارها آنرا مرتکب شده و متوجه بی تاثیر بودن آن نیز شده ایم. باید دقت داشت که ما با مردم و برای مردمی کار می کنیم که ذهن آنها مملو از آداب و رسوم و اعتقاداتی است که پشت به پشت به آنها رسیده و بر تک تک اعمال و رفتارشان سایه انداخته است. از نظر آموزش بهداشت، برخی از این اعتقادات و باورها نامطلوب و نادرستند و به طریقی بر سلامت مردم تاثیر منفی می گذارند، اما برخی دارای تاثیرات مثبت بر سلامت می باشند و منجر به حفظ سلامت مردم می شوند. آرزوی آموزش بهداشت آن است که مردم همواره با دیدی نقادانه به باورها و سنتهای خود بنگرند و از آنچه مضر است دوری گزیده و روشهای مفید را همچون گذشته بکار ببندند.
باور غلط : می توان یک بار مواد مصرف کرد و معتاد نشد.
بررسیها نشان داده اند مواد اعتیاد آور به محض ورود به سیستم عصبی ( حتی در اولین بار مصرف) برخی مراکز ترشح کننده واسطه های شیمیایی نظیر دوپامین مغز را خاموش می نمایند و بدین ترتیب اولین تاثیر خود را برمغز انسان و شروع روند اعتیاد بجا می گذارند. با یک بار مصرف مواد اعتیادآور، این افراد برای بدست آوردن همان واسطه های شیمیایی از دست رفته دچار وسوسه می شوند و این میل به مصرف مواد، تا زمان مصرف بعدی ادامه می یابد که این، همان زمینه ایجاد اعتیاد است .
باور کنیم که: حتی یک بار مصرف مواد مخدر، اعتیادآور است.
باور غلط : می توان مواد مخدر را تفننی مصرف کرد و معتاد نشد.
بسیاری از جوانانی که امروز در دام اعتیاد اسیرند، روزی بر این باور بوده اند که مصرف تفننی مواد مخدر منجر به اعتیاد نمی شود؛ آنها می پنداشتند می توان سالهای سال مواد مصرف کرد اما سرحال و سالم باقی ماند. در واقع این افراد معتادند و در طول زمان شدت اعتیادشان افزایش یافته، اما خود را معتاد نمی دانند.
باور کنیم که: مصرف تفننی مواد مخدر، شکلی از اعتیاد است.
باور غلط: باید هرچیزی را در زندگی حداقل یک بار تجربه کرد.
بسیاری از معتادان امروز، کسانی هستند که می پنداشتند هر خطری ارزش یک بار تجریه کردن را دارد. اگر از این افراد بپرسیم اگر سوزنی آلوده به ویروس ایدز داشته باشیم آیا حاضرند آنرا یک بار در بدن خود فرو کنند؟ مطمئنا جواب نه خواهیم شنید. پس نباید هر خطری را تجربه نمود، بلکه باید با توجه به شرایط و در نظر گرفتن خطر موجود، تعیین کرد که آیا آن خطر، ارزش تجربه کردن دارد یانه. خطر اعتیادآوری مواد مخدر نیز کمتر از فروکردن یک سوزن آلوده به ویروس ایدز در بدن نیست و عاقلانه نیست که آنرا حتی برای یک بار تجربه کنیم.
باور کنیم که: مواد مخدر از آن دسته چیزهایی نیست که ارزش یک بار تجربه کردن را داشته باشد.
باور غلط : مواد مخدر را همیشه یک آدم خلافکار با چهره ای مخوف تعارف می کند.
در واقع داستان شروع اعتیاد اینگونه نیست. بسیاری از معتادان اولین بار، مواد اعتیادآور را از یک دوست صمیمی، یکی از اعضای خانواده، پسرخاله، پسرعمو و یا یکی دیگر از بستگان خود دریافت نموده اند. این تصور که دوستان و بستگان نزدیک هیچوقت بد مارا نمی خواهند، امروز بسیاری از معتادان را به روز سیاه نشانده است.
باور کنیم که: در مورد مصرف مواد مخدر به هیچکس نباید اعتمادکرد. هرکس آنرا به ما پیشنهاد کرد، دشمن ماست حتی اگر از اعضای خانواده مان باشد.
باور غلط : مواد اعتیادآور برای افراد بالای 50 سال ضرر ندارد و مفید نیز هست .
این تصور غلط که مصرف مواد مخدر نظیر تریاک توسط افراد مسن آنهارا جوان نگه میدارد، قند خون و فشارخونشان را تنظیم می کند و تقویت کننده قوای جنسی است پایه علمی درستی ندارد. بسیارند افرادی که بدنبال مصرف این مواد دجار مشکلات شدید زناشویی شده و یا بدلیل قند خون بالا، فشارخون بالا و سکته مغزی در بیمارستانها بستری هستند. شاید در اولین مرتبه های مصرف مواد اعتیادآور، قند خون و فشارخون مقداری افت پیدا کند ولی این تاثیر در مقابل اثرات مضر مواد مخدر بسیار ناچیز و قابل چشم پوشی است و از این مواد نمی توان بعنوان مواد پیشگیری کننده یا درمان کننده بیماری استفاده کرد.
باور کنیم که: مواد مخدر برای هیچ دردی، درمان نیست.
باور غلط : آدمهایی هستند که معتادند اما بیچاره و کارتن خواب نشده اند و از نظر اقتصادی و اجتماعی جایگاه خوبی دارند.
افراد معتاد در هر جایگاه اجتماعی که هستند اگر معتاد نبودند در جایگاهی صد برابر بهتر از این قرار داشتند.اگر کسی معتاد است و یک فروشگاه دارد اگر معتاد نبود حداقل 5 فروشگاه موفق داشت. مواد اعتیادآور در زندگی هر انسانی نقش ترمز و بازدارنده از موفقیت دارد.
باور کنیم که : هیچ کس با مصرف مواد مخدر حتی یک پله بالاتر نرفته است.
2) توضیح: زمانیکه که اطلاعات خود را جمعآوری کردیم، باید آنها را تا حد امکان تجزیه و تحلیل کنیم و مسئولیت هر آنچه را نتوانستیم تغییر دهیم به دیگران واگذار کنیم.
3) عشق: دوستداشتن خود باید به سرعت و کاملا در تمامی روشهای عملی و قابلاجرا در نظر گرفته شود.
4) تمرکز: باید در هر برنامه شما تنها بر روی یک مسئله تمرکز کنید و به عمق آن توجه کنید.
5) تصور: ایجاد تصویری روشن که شخصیتی که مایل به رسیدن به آن هستید باعث ایجاد انگیزه و پیشرفت میشود.
6) خط مشی: طرح و برنامه خود را با یک سازماندهی عالی تقویت کنید. در کنار هر هدف طولانیمدت سه هدف کوتاه مدت داشته باشید.
7) محرکها: شناختن محرکهای کاهش عزتنفس در ما، کمک میکند اقدام های مناسب را در مورد آنها انجام دهیم.
8) تشویق: از آنجا که افراد با عزتنفس ضعیف از تشویق کردن خود غالبا پرهیز میکنند.ما همواره نیازمند فردی هستیم که دائما شما را به خاطر پیشرفتهایتان تشویق کند.
9) تجربه: مطمئنترین راه برای آزمودن روش مناسب برای تقویت عزتنفس، تجربه شخصی آن است
10) ارزیابی: باید بطور منظم و کامل پیشرفتهای خود را ارزیابی کنید.
ravanshena30.mihanblog.com منبع
سوالات تمامی کنکورها :کاردانی کارشناسی دکتری سراسری آزاد فنی حرفه ای وزارت علمی کاربردی بهداشت اسدختدامی تامین اجتماعی
در مرکز آزمون www.azmoon.in
2-تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد.
3-به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با تو برخود کنند.
4-در شادی های مردم شریک شو.
5-نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان راه می یابی .نفس ها با برآورده کردن نیازها پر می شود .
6-از لغزشها درگذر و در روح و روان خود تسامح نشان بده .
7-در جستجوی شگفتی ها باش ودر پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب می شود .
8-در هدیه دادن بخیل نباش اگر چه قیمت آن کم باشد زیرا ارزش معنوی آن بیشتر از ارزش مادی است .
9-دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار کن زیرا کلمات دوست داشتنی به قلب ها نفوذ می کند .
10-در پی نصیحت مردم باش بگونه ای که آبروی مخاطب نرود .
11-با دیگران در حد توجه شان صحبت کن زیرا افراد میل دارند که در مدار توجه شان کسی با آنها گفتگو کند.
12-خوشبین باش و بشارت را در دور و بر خود پخش کن .
13-اگر دیگران کار خوبی انجام دادند از آنها تعریف کن زیرا ستایش در نفس اثر می گذارد اما در تعریف زیاده روی نکن .
14-کلمات خود را برگزین تا جایگاه تو بالا رود زیرا کلمه ی نیکو بهترین وسیله برای نوازش قلبهاست .
15-با مردم متواضع باش زیرا انسانها از کسی که احساس برتری می کند متنفر هستند
.
16-در پی صید عیوب دیگران مباش بلکه به اصلاح عیوب خود مشغول باش .
17-هنرسکوت را بیاموز زیرا مردم کسی را که به آنها گوش می دهد دوست دارند .
18-دائره دانش خود را وسیع گردان و درهر روز دوست تازه ای بدست آور.
19-تلاش کن که تخصص و توجهات خود را متنوع تر سازی ،این کار موجب آن میشود که هم دائره علم تو افزایش یابد و هم تعداد دوستانت .
20-اگر کار خوبی برای شخصی انجام دادی منتظر عوض آن نباش .