به اعتقاد فروید، دین بازگشت به شیرخوارگی است .”( مایکل پالمر- فروید ، یونگ و دین ص 24 ترجمه محمد دهگانپور- داکتر غلامرضا محمودی)
از نظر فروید دین ناتوانی عقلی انسان برای چشم پوشی آگاهانه از غرایز به منظور زندگی اجتماعی است .دین مانع فرایند رشد و بالندگی عقلانی انسان است و می خواهد انسان را در دوران کودکی نگهدارد .“دین زاییده ی عطش اطاعت است ، اطاعتی که به شکل آیین ها و تشریفاتی به اجرا در می آید.” (پالمر، فروید، یونگ و دین ص64 ترجمه دهگانپور- داکتر محمودی)
فروید نیز به تبع متفکران پس از عصر روشنگری نظیر اگوست کنت و هگل و خصوصا جیمز فریزر تاریخ را به ادوار و اعصار مختلف تقسیم می کند . او سه مرحله برای تاریخ قایل است:
1- مرحله جادویی: دراین مرحله بشر همه توانی را به خود نسبت می دهد و با قدرت جادوگری ارواح و شیاطین وحتی طبیعت را تحت کنترل خود در می آورد.
2- مرحله دینی: در این مرحله بشر همه توانی را به خدایان نسبت می دهد و خود را در اطاعت و انقیاد آنان در می آورد. در این مرحله انسان دوره ی کودکی و شیرخوارگی را طی می نماید. مثلا اگر از اصول تمدن و قوانین اخلاقی و نظم اجتماعی پیروی می نماید به دلیل اعتقاد و اطاعت از فرامین خدایان است. اگر نظریات و ایمان و اعتقادات دینی موجب آرامش روحی و روانی می شود، فقط به این دلیل است که انسان در مرحله شیر خوارگی و کودکی قرار دارد .
بدون تکیه گاه دینی و الطاف الهی مانند کودکی که خانه ی گرم و نرم والدین را از دست می دهد، درمانده و بی پناه می شود. فروید می گوید: ”البته به طور حتم این کودک بودن محکوم به فناست .انسان نمی تواند تا ابد کودک باقی بماند؛ او در نهایت باید به (زندگی خصمانه) وارد شود. ما این امر را (آموزش واقعیت) می نامیم.” (پالمر، فروید ، یونگ و دین ص73 ترجمه محمد دهگانپور- داکتر محمودی)
او زندگی دینی را چون سمی (زهری) می داند که ازنظر انسان نا بالغ به دلیل اعتیاد، شیرین به نظر می رسد. اما از آنجا که انسان نمی تواند برای همیشه در مرحله کودکی بماند برای رهایی و رسیدن به بلوغ وعقلانیت خواهد جنگید و در این نبرد پیروز خواهد شد .”اگر چه زندگی بدون سم دین دشوارخواهد بود، این امر ارزش جنگیدن با این مشکلات را دارد. انسان با رها کردن افسانه ی دنیای دیگر، به قابلیت های خود دست می یابد .” (پالمر- فروید ، یونگ و دین – ص73 ترجمه دهگانپور- داکتر محمودی)
3- مرحله علمی: در این مرحله “بشر همه توانی خود را رها می کند چرا که دیدگاه علمی نسبت به جهان، دیگر هیچ جایی را برای همه توانی بشر باقی نمی گذارد؛ در این مرحله انسان ها کوچکی خود را می پذیرند و فروتنانه تسلیم مرگ و سایرمقتضیات طبیعت می شوند.” (پالمر- ف، ی و دین؛ ص53 ترجمه دهگانپور – داکتر محمودی)
فروید فرایند رشد عقلانیت را به علت اینکه انسان ها بیشتر از احساسات و هوا و هوس ها و غرایز پیروی می کنند، بسیار کند و دشوار می داند. او می گوید :”اگر انسان ها را بتوان آموزش داد که دین را به مثابه ی یک پندار بنگرند، آنگاه امید بیشتری برای پیشرفت اجتماعی وجود خواهد داشت… آموزش بی دینی تلاش ارزشمندی است و دلایل منطقی وجود دارد که نتایج این امر، به طور کلی سودمند خواهد بود.” (پالمر- ف ، ی و دین، ص73، ترجمه دهگانپور- داکتر محمودی)
ازآنجا که دین به شکل کودکانه وخیالی زندگی مرتبط است، مانع فرایند رشد فردیت می شود . امافروید معتقد است که هر چه افراد پخته تر می شوند گرایش به کودکی از بین می رود .لذا در فرایند رشد انسان و رسیدن به عقلانیت دین از بین می رود.
فروید در دوره ای زندگی می کرد که گرایش های ساینتیستی و پوزیتیویستی و روش تجربه باوری خام رواج کامل داشت .برای مثال ارنست ماخ فیلسوف، فیزیکدان و ریاضیدان اتریشی علم را در روش مشاهده و تجربه خلاصه می کرد و برای مساله و فرضیه و اندیشه در فرایند شناخت ارزشی قایل نبود.
او فرض وجود الکترون را برای توضیح وضع اتم به دلیل غیر قابل مشاهده بودن رد می کرد. فروید نیز متاثر از آن فضای فکری علم را در مشاهده و تجربه و آزمایش خلاصه می کرد و فرضیه و تخیل و شهود از نظر او ارزش و اعتباری نداشت .
“علم بیان می کند که تنها منشا دانش، آن چیزی است که از مشاهده ی قابل آزمایش و اثبات بر می خیزد و هیچ منشا دانش، همچون وحی، شهود و غیب، قابل اطمینان نیست چرا که تمامی آنها ارضای تکانه های آرزومندانه به حساب می آیند… علم به دقت مراقب است تا از هر گونه عامل فردی و تاثیرات محیطی به دور بماند… رویه آن، رسیدن به همسانی با واقعیت است… این همسانی با دنیای واقعی بیرونی را حقیقت می نامیم.” (پالمر- ف ، ی و دین – ص 23 ترجمه دهگانپور- داکتر محمودی)
چند نکته انتقادی
فرضیات فروید درمورد قبایل بدوی و انسان گله ای داروین مبتنی بر مشاهده و تجربه نمی باشد و حاصل حدس و گمان است. این فرضیه به افسانه ی پریان بیشتر شبیه است تا یک نظریه علمی.
همین طور نظریه ی توتم و تابو نیز با واقعیت های همه ی جوامع منطبق نیست. از آن مهمتر اینکه توتم و تابوها صرفا زاییده عقده ادیپ و تقابل پسر با پدر نمی باشند. فروید افسانه عقده ادیپ را چنان مطلق می کند که حتی مکیدن پستان مادر توسط نوزادان را نیزناشی از آن می داند.
عملی که از نیاز تغذیه و رشد و در مراحل بالاتر علاوه بر آنها از نیاز به محبت و امنیت البته نه به مفهوم جنسی و فرویدی آن، ناشی می شود.
نگاه فروید به همه ی مسایل از جمله به دین از زاویه ی عقده ی جنسی و لذا مرد سالارانه است .به همین سبب به فرهنگ ها وجوامعی که مادر سالاربوده اند و یا به ادیانی که الهه های مؤنث داشته اند توجهی نکرده است .او همچنین روشن نکرده است که شیر خوردن دختر از سینه مادر چگونه با نظریه جنسی او منطبق است.
روش علمی فروید یعنی روش مشاهده و تجربه و آزمایش با فرضیه جنسی او تناقض و نایکسانی ریشه ای دارد، زیرا فرضیه جنسی او پنداری است که هر کار و عمل و انگیزشی را توجیح می نماید و درهیچ شرایطی و بر پایه هیچ آزمایشی نقض و ابطال نمی شود .او نشان نمی دهد که تحت چه شرایطی حاضر است از مدعای خود دست بردارد.
همان طور که قبلا ذکر شد فروید تحت تاثیر تفکر پوزیتیویستی مشاهده و آزمایش را روش اثبات نظریه می داند. در صورتی که اولا فرضیات اولیه ی فروید در مورد عقده ی ادیپ و قبیله ی اولیه و چگونگی زایش و تداوم دین به هیچ طریقی قابل اثبات نمی باشد .
بر خلاف نظر و روش فروید حتی در علوم طبیعی هم اگر به عدد ستارگان آسمان در تایید یک نظریه شواهد جمع نماییم باز هم فرضیه اثبات نمی شود ، بلکه بر عکس یک مورد نقض کافی است تا تـئوری ابطال شود. امروزه بر پایه عقلانیت انتقادی ، روش مشاهده و آزمایش و اثبات و انطباق با واقعیت و دوری از پندار و انتزاع که فروید به عنوان روش علمی پذیرفته بود توهمی بیش نیست.
نقش نظریه و طرح مساله در علم انکار ناپذیر است. ما به هیچ طریقی و با هیچ دلیلی نمی توانیم فرضیات خود را اثبات کنیم، برعکس فقط می توانیم آنها را نقد نماییم.
غریزه جنسی مهم ترین غریزه ی حیات و تداوم آن می باشد. اما تنها غریزه ی حیات و زاینده ی دین و فرهنگ و پیشرفت و علم و تمدن نمی باشد. برعکس اگرچه حیوانات بر پایه غرایز زندگی می کنند اما انسان تنها موجودی است که می تواند غرایز را مهار نماید و از آنها فراتر برود وحتی بقول یونگ به حالت بدون غریزه برسد .این چیزی است که فروید هم بر خلاف نظریه جنسی اش به آن اذعان و اعتراف کرده است.
بر پایه مرحله بندی فروید در مرحله ی علمی انسان از مرحله کودکی و شیرخوارگی خارج می شود و به بلوغ عقلانی می رسد و حیات خود را بر پایه عقل و خرد تنظیم می کند، نه غرایز و پندارهای ناشی از آن. تناقض وناسازگاری بنیادی اندیشه فروید در همین نکته است.
البته فروید در دوران پختگی فکری خود غریزه ی مرگ را نیز وارد دستگاه فکری خود کرد و از تقابل غریزه ی حیات وغریزه مرگ سخن می گفت. هر چند که با تعریفی که روانشناسان از جمله خود فروید از غریزه مبنی بر جاذبه و کشش و گرایش ذاتی موجود زنده برای حفظ حیات کرده اند، مرگ اگر چه گریز ناپذیر است اما غریزه نیست.
برای معلومات بیشتر به این منابع مراجعه کنید:
1- یونگ ، کارل گوستاو-1383- رؤیاها – ترجمه دکترابوالقاسم اسماعیل پور- انتشارات کاروان – چاپ دوم
2- یونگ ، کارل گوستاو – 138- روح و زندگی – ترجمه دکترلطیف صدقیانی- نشرجامی – چاپ دوم
3- یونگ ، کارل گوستاو-1383- روانشناسی وشرق- ترجمه دکترلطیف صدقیانی – انتشارات جامی – چاپ اول
4- یونگ ، کارل گوستاو- 1382- روانشناسی ودین – ترجمه فؤاد روحانی – انتشارات علمی وفرهنگی – چاپ سوم
5- یونگ ، کارل گوستاو- 1381- پاسخ به ایوب – ترجمه فؤاد روحانی – انتشارات جام – چاپ سوم
6- یونگ ، کارل گوستاو- 1385- مشکلات روانی انسان مدرن- ترجمه محمود بهفروزی – نشرجامی – چاپ اول
7- جینز، جولیان – 1385- خاستگاه آگاهی – ترجمه: مجموعه مترجمان – انتشارات آگه- چاپ سوم
8- پالمر، مایکل – 1385- فروید ، یونگ ودین- ترجمه محمد دهگانپور، دکترغلامرضامحمودی – انتشارات رشد – چاپ اول
9- مورنو، آنتونیو- 1384- یونگ ، خدایان وانسان مدرن- ترجمه داریوش مهرجویی – نشرمرکز – چاپ سوم
10- والتر، اوداینیک – 1379- یونگ وسیاست – ترجمه علیرضا طیب- نشرنی – چاپ سوم