بازدید امروز: 833
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2260751
بیوشیمی جنسی را از یک لحاظ بسیار سخت می توان تعریف کرد . بدین معنا که یا آن را احساس می کنید یا آن را احساس نمی کنید .
آیا تا بحال اتفاق افتاده است که یکی از دوستانتان مرد یا زن فوق العاده ای را برای شما توصیف کرده باشد و به شما اطمینان خاطر داده باشد که او هر آنچه را که یک زن یا مرد می خواهد ، داراست ، به طوری که مشتاق شده باشید او را حتماً ببینید . سرانجام پس از آنکه او را از نزدیک دیدید متوجه شدید که هیچگونه جاذبه جنسی برایتان ندارد ؟ . آیا تا بحال از لحاظ جنسی جذب کسی شده اید که هیچ گونه نقطه مشترکی با او نداشته اید ، برایش احترام قائل نبوده اید یا او را تایید نمی کردید و هرگز نیز نمی خواستید که زندگیتان را با او بگذرانید ؟ موضوعی که در رابطه با جاذبه جنسی بسیار ناراحت کننده و حتی عصبانی کننده است نیز همین است . بدین معنا که ظاهراً تحت شرایط نادرست با فرد نامناسب ، اغلب آن را بیش از حد احساس می کنیم و تحت شرایط درست با فرد مناسب اصلاً آن را احساس نمی کنیم .
چرا فقط نسبت به افراد خاصی جاذبه جنسی داریم ؟
جاذبه جنسی میان دو نفر ، به این معناست که میان آن دو رزنانس ( یعنی نیروی متناوبی که با فرکانس مشابه ارتعاشات آزاد یک جسم به آن وارد کنیم ، ارتعاشات پرانرژی تری حاصل می کند ) وجود دارد . حال می پرسیم چه چیز این جاذبه را به وجود آورده است ؟
چندی بیش نیست که دانشمندان و جامعه شناسان به مطالعه این بعد روانی و نامرئی زندگی انسان پرداخته اند . مطمئنم کسانی را ملاقات کرده اید که پیش از آنکه حرفی بزنند از آنها خوشتان آمده یا برعکس از آنها خوشتان نیامده است . اگر از آن شخص خوشتان آمده است این نشان دهنده آن است که انرژی آنها را دریافت می کنید . چنانچه سرشار از عشق و شور و حال و بخشش باشند شما نیز احتمالاً احساس خوبی خواهید داشت و چنانچه احساسات و نیروهای منفی زیادی از قبیل خشم ، دلخوری و انزجار داشته باشند با این که شما چنین احساساتی را در خود ندارید احتمالاً احساس بدی پیدا خواهید کرد . اما چنانچه احساسات و عواطف مشابهی در خود داشته باشید با یکدیگر رزنانس خواهید داشت .
هر یک از ما دارای چندین وضعیت ارتعاشی مختلف هستیم :
ارتعاش جسمانی : برآیند تمامی کارهایی است که به وسیله غذا ، سیگار ، مواد مخدر ، الکل ، ورزش و روابط جنسی با بدنتان می کنید که به نوبه خود نیز می تواند تحت تاثیر ارتعاشات پرانرژی فکری یا احساسی و ( عاطفی ) قرار بگیرد .
ارتعاش فکری : برآیند تمامی افکار ، قضاوت ها و باورهای شماست .
ارتعاش احساسی ( عاطفی ) : برآیند تمامی احساسات گذشته و حال و شامل تمامی برنامه ریزی احساسی شما است .
ارتعاش روحی : برآیند احساس صلح و آرامشی است که با خود و دنیای بیرون تان دارید به اضافه فلسفه روحی و انعکاس مجموعه تمامی دیگر ارتعاشات جسمانی ، فکری ، احساسی ( عاطفی ) شما .
بنابراین هنگامی که نسبت به کسی احساس جاذبه جنسی می کنید ، احتمالاً به این معناست که در یک یا چند زمینه از ارتعاشات یکسانی برخوردار هستید . اما این لزوماً به این معنا نیست که از تفاهم کافی برخوردار هستید و همسران خوبی برای یکدیگر خواهید شد .
جاذبه جنسی و تفاهم دو چیز متفاوت هستند .
جاذبه جنسی یکی از ارکان تفاهم به حساب می آید ، اما به تنهایی کافی نخواهد بود تا با فرد مقابلتان تفاهم داشته باشید .
جاذبه فوری و جاذبه تدریجی :
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که به هنگام همسرگزینی مرتکب می شویم قضاوت عجولانه است . چنانچه کسی در ابتدای آشنایی برایتان جذاب نباشد ( نسبت به او جاذبه جنسی نداشته باشید ) لزوماً به این معنا نخواهد بود که در آینده پس از آنکه او را بهتر شناختید نیز هرگز برایتان جذاب نخواهد بود . ممکن است در میان گذاشتن افکار و احساسات تان با یکدیگر بتواند چنان رزنانس جسمانی را نیز فعال کند . جاذبه نباید تنها بر اساس قیافه و ظاهر فرد مقابلتان باشد ، بلکه باید برخاسته از احساس شما ، هنگامی که با او هستید نیز باشد . به همین دلیل جاذبه تدریجی عملاً اصیل تر و واقعی تر از شهوت در نگاه اول است چرا که برخاسته از کلیت شخص است و نه تنها بعد جسمانی او .
به یاد داشته باشید ، منتظر ماندن برای آنکه بیوشیمی جنسی رشد کند ، به این معنا نسیت که ماه ها و سال ها در رابطه ای که فاقد هرگونه شور و حال و حرارت است باقی بمانید به این امید که روزی به طرزی معجزه آسا بیدار شوید و ببینید نسبت به فرد مقابلتان جاذبه جنسی پیدا کرده اید . گرچه نمونه هایی نیز گزارش شده اند که دو نفر به مدت 5 یا 10 سال با یکدیگر آشنا بوده اند و ناگهان دریافته اند تمام این مدت عاشق یکدیگر بوده اند . اما معمولاً این طور است که مردم به روابط غیر ارضاء کننده همچنان ادامه می دهند تنها به این دلیل که از رو به رو شدن با حقیقت هراس دارند .
برگرفته از کتاب : آیا تو آن گمشده ام هستی ؟ ، نوشته باربارا دی آنجلیس