بازدید امروز: 1303
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2261221
از فرق و دسته های سیاسی که با فلسفه ی فروید مخالفت کرده و بر آن تاخته اند بایستی در درجه ی اول از کمونیستها و سوسیالیستها نام برد .
دو مسلک کمونیسم و سوسیالیسم همراه با مخالفین دانش روانکاوی همگام شده واز این گفته ی فروید نوعی ماکیاولیسم استخراج نموده و یا به دلیل اینکه فروید برخی از مبانی روانکاوی را بر پایه ی عقاید نیچه بنا نهاده است او را نیز همچون او طرفدار حکومت اشراف و هواه خواه قدرت و خوار کننده ی توده ی رنجبر به شمار آورده اند در حالیکه فروید خود سخت دشمن هیات حاکمه ی زور گور بوده و فردی کاملا انترناسیونالیست می باشد .
فروید در باره ی جنگ و علل جنگ می گوید :
نقش تمدن را نبایستی در ایجاد جنگها از نظر دور داشت البته منظور گردانند گان حکومتها می باشند که نماینده تمدن محسوب میگردند .
دولت و نمایندگان تمدن با ایجاد جنگ و اجتماع و فرهنگ خیانت می ورزند و هیچ حاثه یی چون این جنگ موحش ( جنگ وحشیانه ) 1918-1914 نتایج این خیانت را قادر نبود بنمایاند جنگی که بیرحمانه ترین و فجیع ترین حادثه ی تاریخی محسوب خواهد شد .
... این حادثه پلید و وحشی انسان را نمودار ساخت . به فجایع و اندوههای و کشتارهای هولناک حاصل از این جنگ بیندیشید . آیا موجب بروز این واقعه ی هول انگیز تنها عده یی معدود از رهبران بی شرم و جاه طلب بودن ؟ آیا چنین عده یی انگشت شمار قادر بودند بدون همکاری میلیونها فرد از افراد بشر موجب این حادثه ی شوم گردند ؟ !
بعد از اینکه فروید اینگونه سهمی برای افراد و دولت در ایجاد جنگ بیان میکند میگوید : اما سرانجام به هر گونه یی که باشد دولتها در به وجود آوردن جنگ سهم بیشتری دارند . در تشکیلات و سازمانهای اجتماعی که حکومت و دولتها به موجب قوانینی از هر نوع شرارت و تمدن جلوگیری می نمایند نه بر این است که به صورت کلی یا ابزار غرایز شرورانه و تهاجم آمیز بشری مخالف باشند بلکه این نیروها مهاجم برا بنا بر دست آویز هایی به سوی اجتماعات دیگری سوق می دهند بر این اصل بایستی با هرگونه حکومت مستبد و ستمگر مبارزه کرد . مبارزه یی که در طی قرون متمادی هنوز به ثمر بخشی نرسیده است لیکن افق و طلیعه ی چنان روزی را به آشکار مشاهده میکنیم .
از سویی دیگر نظرات ارزنده ی فروید را که صریحا مخالف با هر گونه ایده ی ناسیونالیسم است درباره ی حکومت جهانی در نوشته هایش ملاحظه میکنیم . اما از نظر کمونیست ها یا لنینیستها که می گویند در سازمان کمونیستی برای دولت جایی نیست بایستی همین انتقاد را به خود آنان برگرداند چون در جوامع کمونیستی که امروز مشاهده میکنیم از گفته های ایده آلی مارکس و لنین اثری نمی بینم .
پس با مطالعه ی عقاید فلسفی و اجتماعی فروید در کتابهای همچون :
Die Zukunft Ener ILLusion 1927
Das ich un das es 1923
Malaise de la civilisation 1934
مشاهده می نماییم که تا چه اندازه ما بین عقاید و افکار او با نیچه که میگفت :
بهترین شکل حکومت ؛ حکومت مهتران و اشراف است و تا دیر نشده بایستی دموگراسی ـ این جنون سر شماری و رای شماری را ریشه کن کرد تفاوت و اختلاف موجود است