تحصیلاتش چیه؟
ـ آخه مدرک و تحصیلات هم شد نون و آب؟ توی این دوره زمونه باید پول داشت این مورد هم از اون پولداراست.
? خانوادهاش چی؟ میشناسی؟
ـ مگه قراره با اونا زندگی کنم. حالا شاید سالی، ماهی همدیگه رو ببینیم.
? خودشو میشناسی، بهت میخوره؟
ـ تقریباً، هر جوری باشد درستش میکنم، جوری تربیتش میکنم که مطابق میل من باشه.
و این سوال و جوابهایی است که روزانه از دهان بعضی از دختران شنیده میشود. جوابهایی که گاه تحققشان در خیال و رویا امکانپذیر است. آیا پول زندگی میسازد؟ در جواب تایید میکنیم اما در کنار آن زندگیهای پرزرق و برق خالی از عاطفه را میبینیم. شاید هم در جواب تکذیب کنیم اما باز خانوادههایی را میبینیم که محتاج نان شب هستند.
سوالمان را برای تحصیلات، خانواده، شخصیت و بسیاری ویژگیهای دیگر که میتواند بر زندگی تاثیر بگذارد تکرار میکنیم و باز به مجموعهای از جوابها که همدیگر را نقض میکنند میرسیم. به جادههایی برمیخوریم که هرکدام به جایی میرود و میمانیم و در میمانیم که کدام راه را برگزینیم گاه چشمانمان را میبندیم و قدم در راهی میگذاریم که مقصدش را نمیدانیم و گاه کمی توقف میکنیم تا راه بلدی پیدا شود البته گاه با چشمان بسته هم به راه میرسیم و گاه با راه بلد به بیراه!
در این میان تنها نقشهای است که میتواند به ما کمک کند تا راه را از بیراهه تشخیص دهیم نقشه ما برای انتخاب راه زندگی، شناخت ما از کسی است که قرار است ما را همراهی کند.
? اما اینکه چگونه میتوان این شناخت را به دست آورد؟
سوالی است که جواب آنها شاید در دستان یک متخصص باشد.
اعظم غضنفری روانشناس و مدرس کلاسهای آموزش معیارهای انتخاب همسر (برای دختران) در فرهنگسرای طبیعت میتواند برای پاسخ به این سوالها گزینه بسیار مناسبی باشد. آنچه در ادامه میخوانید اظهارات او در اینباره است.
«ازدواج یک مرحله بسیار مهم در زندگی است و باید برای یک انتخاب صحیح و از روی شناخت و آگاهی یک سری آموزشها و اطلاعات در اختیار جوانانی که آمادگی ازدواج دارند قرار گیرد و این یک ضرورت مهم اجتماعی است. وقتی ما برای انجام کارهای بسیار ساده مثل گرفتن گواهینامه در گذراندن مراحل مختلف آن چون ثبتنام، آشنایی با دورههای تئوری و عملی و پزشکی تا این حد حساس هستیم و وسواس به خرج میدهیم چگونه میتوانیم برای امر بسیار مهمی مانند ازدواج بی هیچ آگاهی تنها با تکیه بر شناخت محدود و اندکمان از خود و اطرافمان اقدام به گرفتن تصمیم برای یک عمر بکنیم.
باید با شناخت پیش رفت، خود را شناخت و طرف مقابل را بهتر شناخت. فردی را انتخاب کرد که با ما همانندی بیشتری را دارد باید برای یک عمر زندگی شناخت به دست آورد، چگونگی به دست آوردن آن شاید زیاد مهم نباشد نتیجه آن مهم است گاه خواندن چند کتاب مفید هم کفایت میکند.
این ?? جلسه شاید زمان کافی برای گرفتن یک تصمیم درست نباشد اما همین زمان اندک میتواند گرهگشای بسیاری از مشکلات باشد. ما در این جلسات تنها به گفتن سرفصلهای یک انتخاب درست بسنده میکنیم و با دختران جوان ?? تا ?? ساله از ضرورت آموزش این مباحث، علاقه، عشق و محبت، انتخاب، ملاکها و ویژگیهای یک همسر متناسب سخن خواهیم گفت.
از فواید و معایب آشناییهای رسمی که از طریق خانوادهها صورت میگیرد و آشناییهای غیررسمی که در محیط کار یا دانشگاه به وجود میآید گفته میشود از عشق، دامنه و محدوده آن سخن به میان خواهد آمد شخصیت افراد و عوامل پدید آورنده و تشکیل دهنده شخصیت آنها بررسی خواهد شد.
در این جلسات به دوران نامزدی و پیش از ازدواج توجه خاص شده است دختران باید با علائمی که در این دوران مشاهده میکنند که میتواند برای آنها خطرزا باشد آشنا شوند ازدواج مرحله بسیار مهمی از زندگی است و برای ورود به این مرحله باید از دروازههای بسیاری عبور کرد دروازههایی که همه از نوع شناخت هستند.
شناخت از اینکه چقدر همانند او هستیم تا چه اندازه تضادهای میان ما قابل چشمپوشی است، در چه طبقه تحصیلی و اجتماعی قرار داریم چقدر به لحاظ عقاید اصالت خانوادگی و شخصیت به هم نزدیک هستیم، هدفمان از زندگی و ازدواج چیست، آیا سطح درآمد و شغلش برای ما راضیکننده است خانوادهها تا چه اندازه از این پیوند استقبال میکنند و چندین مرحله دیگر که برای دستیابی به یک زندگی موفق باید طی شود.
اما شاید قبل از هر مرحلهای باید از دروازه درونی خودمان عبور کنیم. باید به خودآگاهی برسیم، بدانیم که از خودمان چه میخواهیم، جنبههای مثبت و منفی خود را ارزیابی کنیم، هدفمان را از زندگی و ازدواج بدانیم و مشخص کنیم. بدانیم که از طرف مقابلمان چه میخواهیم، یک دختر باید بتواند این شناختها را از خود به دست آورد تا در نهایت بتواند اعلام کند: من دختری هستم با این ویژگیها و فردی را میخواهم که ویژگیهای مدنظر من را داشته باشد.
امروزه بسیاری بر این عقیده هستند که تنها ملاک مهم برای دختران درآمد و وضعیت مالی طرف مقابل است در صورتی که در حال حاضر مهمترین اصل برای دختران درک متقابل است و اینکه تا چه حد شخص موردنظرشان او را میفهمد و به خواستههایش اهمیت میدهد و این در حالی است که عوامل دیگر مانند شخصیت و... در درجات بعدی برای او قرار دارند. متاسفانه به سبب عوامل مختلف توجه به عامل سواد و تحصیلات روز به روز کمرنگ و کمرنگتر میشود. علت این امر را میتوان در کاهش تعداد راهیافتگان پسر به دانشگاه جستوجو کرد و اینکه در زمان تحصیل پسران از شغل و درآمد دور میافتند.در اینجا مساله مهم دیگری مطرح میشود و آن نقش والدین در یاری رساندن به فرزندان در شناخت هر چه بیشتر است. نقش پدر و مادر بسیار حساس و مهم است زیرا اثرات آموزش و تربیت آنها در چند سال اولیه رشد فرزندان تا آخر عمر باقی خواهد ماند. بهطوری که روانشناسان معتقدند شخصیت هر فرد در پنج سال اول زندگی او شکل میگیرد. در گذشتهای نهچندان دور والدین بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به آموزش مهارتهای زندگی به فرزندانشان میپرداختند و راه و رسم زندگی را به آنان میآموختند اما متاسفانه با پیشرفت علم و تکنولوژی نقش والدین در این امر بسیار کمرنگ شده است پدران و مادران این نقش تربیتی را به موسسات و آموزشگاهها و به طور کلی جامعه واگذار کردهاند و این میتواند یک زنگ خطر بزرگ به حساب آید.
از طرف دیگر هجوم اطلاعات و پیشرفت علم و تکنولوژی باعث شده است تا پدر و مادر نتوانند همسان و همگام با فرزندانشان پیش بروند و در بیشتر موارد فرزندان در گرفتن و به دست آوردن اطلاعات از والدین خود بسیار جلوتر هستند و از سوی دیگر پدر و مادرها هم بیشتر درگیر مسائل مادی و اقتصادی هستند و فرصت کافی را برای فرزندان خود نخواهند داشت و این کمرنگ شدن نقش پدر و مادر میتواند آسیبهای جدی را به دنبال داشته باشد.
در این زمان که والدین فرصت کافی برای انتقال مفاهیم لازم به فرزندان را ندارند شاید اینگونه کلاسها بتواند این شکاف را به گونهای پر کند که البته از جهتی این امر بسیار مفید هم هست. زیرا اکثر والدین فاقد اطلاعات تخصصی در این زمینه هستند و روانشناسان و مدرسین این کلاسها میتوانند اطلاعات تخصصی خود را به این جوانان انتقال دهند. اما این کلاسها هم نمیتواند ??? درصد موثر واقع شود و به یک شناخت همهجانبه منجر شود.
دختر و پسر زمانی که به یک سن خاص میرسند مساله ازدواج برایشان بسیار مهم و حساس میشود و سعی میکنند مهارتهایی را در این زمینه بیاموزند و این نیاز به آموزش و فراگرفتن باعث شد تا برای اولین بار کارگاهها و کلاسهایی در دانشگاهها برای این امر اختصاص داده شود که این حرکت بعدها از سوی موسسات و فرهنگسراها دنبال شد که در حال حاضر نمونه آن را در فرهنگسرای طبیعت شاهد هستیم که ده جلسه کلاس آموزش معیارهای انتخاب همسر را ویژه دختران ?? تا ?? سال برگزار کرده است که علیرغم کمبود فضا و امکانات با استقبال بسیار خوبی تاکنون روبهرو بوده است که این امر نشان دهنده آن است که جوانان ما آمادگی پذیرش و فراگیری این آموزشها را دارند و به گرفتن این تصمیم مهم در زندگیشان اهمیت میدهند. اما باید زمینهای را فراهم کرد که شرایط برای آموزش پسران نیز بیشتر فراهم شود زیرا برای یک زندگی موفق هر دو نفر باید با شناخت کافی از یکدیگر وارد زندگی شوند. زیرا اگر تنها یکی از طرفین آموزشهای لازم را ببیند مانند آن است که یک پا در بدن رشد کند و پای دیگر ثابت بماند.بهطوری کلی سرفصلهای آموزش به هر کدام از این دو گروه یکسان است و اگر مرکزی برای برگزاری این کلاسها برای پسران اقدام کند و این موقعیت برای آنها فراهم شود بهطور حتم پسران در این کلاسها شرکت خواهند کرد و چه بسا فعالتر از دختران باشند. در پایان این نکته را یادآور میشوم که در بسیاری از شهرهای کشورمان امکان برگزاری این کلاسها وجود ندارد و جوانانی که قصد دارند به مرحله ازدواج قدم بگذارند باید سعی کنند تا از طرق دیگر مانند مطالعه چند کتاب مفید به این شناخت دست یابند و بدون کسب آگاهی و شناخت به این مرحله قدم نگذارند.»
یک راه دو راه شاید هم هزاران راه. دیگر هراسی نیست. نقشه را برمیداریم و با کولهباری از شناخت و آگاهی رهسپار راهی میشویم که شاید نهایت آن معلوم نباشد اما میدانیم که در طول راه همراهی وجود دارد که تحمل سختی سفر را آسان میکند. با او همگام میشویم و او سفر را آغاز کرده است تا تنها زیباییهای راه را به ما متذکر شود. پس باید قدم در این راه گذاشت و به پایان آن امیدوار بود. سفر بیخطر!