بازدید امروز: 1378
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2261296 قوانین پایداری و دوام عشق - سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات


نویسنده: پل هرسان
ترجمه: میترا کدخدایان


«تا زمانی که برای دوام پیوندتان مبارزه می‌کنید، هر دو برنده‌اید»

طی 25 سال سابقه کار به عنوان مشاوره ازدواج، صدها زوج ناراضی و ناکام در روابط زناشویی به من مراجعه کرده‌اند. دیده‌ام که چگونه اشتیاق و عشق شدید به خشم و غضب مبدل گردیده است و به همراه آنان برای عشقی که از دست داده‌اند و یا هرگز بدان دست نیافته‌اند متأثر و اندوهگین شده‌ام.
خانمی با تأسف اظهار می‌کرد: «ابتدا به نظر می‌رسید که عاشق یکدیگریم، اما حالا از آن عشق آتشین حتی اثری نمانده است! چرا باید شب‌ها در حالی که او را در کنار دارم این‌چنین احساس تنهایی کنم؟ آیا واقعاً ازدواج، عشق را از بین می‌برد؟»


نه چنین نیست. ازدواج از بین برنده عشق نیست حتی می‌تواند سبب پایداری و دوام آن باشد. یک‌بار خود شاهد شصتمین سالگرد ازدواج زوجی خوشبخت بودم.
از علی (شوهر) سؤال کردم که هرگز از اینکه عشق بین او و لیلا از بین برود و تنها بماند نگرانی به دل راه داده است؟ او خندید و در جواب گفت: «چنانچه نگران آن باشید که عشق‌تان از بین خواهد رفت، فراموش می‌کنید که این شما هستید که آن را به وجود آورده‌اید. عشق، خارج از وجود من و لیلا نیست بلکه مابین من و او جریان دارد و ما دو نفر آن را به وجود آورده‌ایم، پس نگرانی‌ای از این بابت نداریم.
من اعتقاد دارم که می‌توان در عشقی پایدار غرق گردید و خود، چنین عشقی را از نزدیک دیده و تجربه کرده‌ام. حال تصمیم دارم قوانینی را که برای برقراری چنین عشقی کشف کرده‌ام در اختیار شما نیز قرار دهم.
برای عشق خود وقت بگذارید: یک ازدواج موفق وقتی محقق می‌شود که هر یک از زوجین برای عشق خود وقت بگذارند و حق تقدم در زندگیش بر این پایه استوار باشد. اگر ما انتظار داریم که عشق را بیابیم، ابتدا باید برای عشق ورزیدن وقت کافی بگذاریم. متأسفانه روان‌شناسی جدید بر «من» مستقل تکیه دارد. برای پایداری عشق حتماً باید بر خودمحوری، خط بطلان کشید. به‌عبارتی در تمام ابعاد زندگی از «من» به سمت «ما» حرکت کرد.
زوج‌های بسیاری در تنهایی لحظات غم‌انگیزی را تجربه کرده‌اند که در آن ارزش با هم بودن را کاملاً احساس کرده‌اند. شوهری تعریف می‌کرد که چگونه پس از یک تصادف شدید درون اتومبیل زندانی شد و همسرش از بیرون اتومبیل‌، مشت‌های گره کرده‌‌اش را به شیشه می‌کوبید و با صدای بلند گریه می‌کرد و او را می‌خواند. فکر کردم قبل از اینکه فرصت بیابم و بار دیگر با او باشم خواهم مرد. در همان لحظات بود که با خودم شرط کردم اگر زنده بمانم برای عشقم حتماً وقت کافی خواهم گذاشت. اکنون زمان در اختیار ماست و آن دقایق ناگوار سپری شده است.
در مواقع بحرانی متحد و یگانه شوید: در یک بعدازظهر؛ بلافاصله پس از آنکه زوج مراجعه کننده مطبم را ترک کردند، ناگهان با صدای مهیبی مثل شلیک یک گلوله بر جای میخکوب شدم، پس از چند لحظه که به حالت عادی بازگشتم از پنجره مطب، خیابان را نگاه کردم. دیدم این زوج به طرف اتومبیل خود در حرکت هستند و یک سایه سیاه سنگین تیر چراغ برق، مراقب آنهاست. آن دو دست در دست پیش می‌رفتند که فرد مشکوک سریع به طرف‌شان حرکت کرد. زن و شوهر دست‌ها را محکم کرده و به‌سرعت خود افزودند.
بلافاصله شماره پلیس را گرفتم و تا برقراری ارتباط، شبح نزدیک و نزدیک‌تر شد و من تشخیص دادم که یکی از محافظان خود ماست و کمی بعد هم پی‌ بردم که خوشبختانه صدای شلیک اصلاً با آن زوج ارتباطی نداشته است؛ اما چون آن زن و شوهر از همه‌جا بی‌خبر بودند، تنها با احساس خطر به هم نزدیک‌تر شدند و «حلقه احتیاط دو نفره» تشکیل دادند و نشان دادند که به هنگام بروز خطر یا وضع اضطراری متحد و یگانه‌اند.
چندین سال پیش که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کردم، همسرم با من یک «حلقه احتیاط دو نفره» تشکیل داد. هر گاه دکتر برای معاینات مورد لزوم به اتاقم می‌آمد و خبر از پیشروی بیماری می‌داد، همسرم مرا در آغوش می‌گرفت انگار می‌خواست با هم یگانه شویم. گزارش‌های پزشک معالج غالباً دلسرد کننده بود تا آن روز که دکتر، اخبار بسیار وحشت‌انگیزی داد. همان‌طوری که به پرونده سابقه بیماری‌ام خیره شده بود زمزمه کرد: «متأسفم، فکر نمی‌کنم جان سالم به در ببرید!»
قبل از هر پرسشی از پیام‌آور مرگم، همسرم از روی صندلی بلند شد، لباسم را به دستم داد، تمام لوله‌هایی را که به بدنم متصل بود به همراه سرم از دستم بیرون کشید و رو به من کرد و گفت: «زود باش برویم! بودن در حضور این مرد برای سلامتی تو خطرناک است.»
همان‌طوری که زیر بغل‌هایم را گرفته بود و برای خارج شدن از اتاق کمک می‌کرد، دکتر خودش را به ما رساند و گفت: «او را برگردانید روی تخت!»
و همسرم گفت: «خواهش می‌کنم از سر راه ما کنار بروید!» با هم وارد راهروی بیمارستان شدیم؛ ناگهان دکتر خود را به ما رساند و بازوی مرا محکم گرفت و تلاش برای بازگرداندن‌مان نمود. همسرم در حالی‌که ورید ساق دستم را برای بند آمدن خون محل سوزن سرم می‌فشرد محکم و با اطمینان گفت: «برویم! ما باید با کسی مشورت کنیم که واقعاً بداند مشکل چیست.» آنگاه دست دیگری را به‌ علامت متوقف کردن دکتر بالا برد و گفت: «از این جلوتر نیایید و به ما نزدیک‌تر نشوید!» سپس دو نفرمان مثل آنکه یک نفر باشیم به مطب امن و پر از امید دکتر دیگری پناه بردیم که تشخیص بیماری را با صدور حکم مرگ اشتباه نمی‌گرفت! من هرگز به تنهایی قدرت چنین حرکتی به سوی بهبودی را نداشتم.
به یکدیگر با محبت و عشق بنگریم: اغلب پدران و مادران بیش از آنکه متوجه رفتار خود با یکدیگر باشند در فکر این مسئله هستند که فرزندان‌شان چگونه با هم رفتار می‌کنند. زن و شوهر تماشاچی نیستند بلکه در زندگی یکدیگر نزدیک و سهیم‌اند.
خانمی به من گفت: «قبل از ازدواج، شوهرم مرد بسیار گرم و عاشق‌پیشه‌ای بود. او لحظه‌ای از من غافل نمی‌شد و همواره با عشق و صمیمیت مرا مورد نوازش و لطف قرار می‌داد. از وقتی ازدواج کردیم، مثل سیب‌زمینی بی‌رگ شد و به‌جای ابراز هر گونه عشق و توجهی به من، فقط و فقط به تماشای مسابقات فوتبال می‌پردازد. او ابداً وجود مرا در کنار خود احساس نمی‌کند و تمایلی به برقراری روابط عاشقانه با من ندارد.»
و همسرش در پاسخ گفت: «طبیعی است! آیا اخیراً خودت را در آئینه تماشا کرده‌ای؟ وقتی با هم ازدواج کردیم تو خیلی زیبا و تو‌دل‌برو بودی ولی حالا با اون قیافه کهنه و... اگر من به‌عنوان عاشق‌پیشه به یک سیب‌زمینی تبدیل شده‌ام دلیلش این است که تو هم از یک عروسک به یک خدمتکار مبدل شده‌ای!»
این گفت‌و‌گوی آزاردهنده و کودکانه، مبین آن است که همسران به جای جست‌و‌جوی محبت و عشق در زندگی به دنبال عیب‌جویی و کشف معایب طرف مقابل‌اند.
جودیت وایرس می‌نویسد: «شیدایی و شیفتگی یعنی فکر کنید محبوب‌تان به جذابی و زیبایی رابرت ردفورد، به معصومیت سولژ نیتسین، به شوخ‌طبعی وودی آلن، به ورزشکاری جیمی کانرز و به باهوشی آلبرت انشتین است و اما عشق یعنی وقتی که دریابید او به جذابیت وودی آلن، هوشیاری و تیزهوشی جیمی کارنرز، شوخ‌طبعی سولژ نیتسین، نیرومندی آلبرت انشتین است و هیچ‌یک از مشخصه‌های رابرود ردفورد را نیز ندارد، اما با همه این احوال از نظر شما بهترین است.»
قانون پایداری و تداوم عشق توصیه می‌کند که بجای انتظار برای دریافت عشق باید عشق خود را بی‌دریغ نثار کرد.
سعی کنید نگرش خود را به موضوعات تغییر دهید: زن: «نمی‌خواهی قبول کنی که رفتارت با مادرم درست نیست؟ او با ما مثل یک قدیس رفتار می‌کند و تو با او مثل یک عفریته!» شوهر: «تو چرا دیگر این حرف را می‌زنی؟ هر کس اگر فقط یک ذره هوش و ذکاوت داشته باشد می‌فهمد که تحمل مادرت امکان‌پذیر است!»
این گفت‌و‌گو به خوبی نشان می‌دهد که همسران تا چه میزان برای تغییر تفکر یکدیگر، بیهوده وقت صرف می‌کنند. آنهایی که در زندگی زناشویی خود به عشقی پایدار دست یافته‌اند، کسانی هستند که واقعیت را پذیرفته‌اند و آموخته‌اند که برای نقطه‌نظرهای متفاوت یکدیگر باید ارزش و احترام قائل باشند. با چنین نگرشی و قبول چنین تعهدی، قطعاً بخش عمده‌ای از مشکلات هرگز برای ظهور زمانی نمی‌یابند وقتی زن و شوهر بیاموزند که یک بعدی با مسئله روبه‌رو نشوند، مشکل خود به خود حل خواهد شد. زن قبول می‌کند و بیان می‌کند که: «بیش از اندازه در هر کاری دخالت می‌کند و بر اظهار نظرهایش چه درست و چه غلط پافشاری می‌کند.» و مرد نیز می‌پذیرد و اقرار می‌کند که: «چون مادر زنم دائماً مراقب رفتار و اعمال من است و چیزهایی را می‌بیند که خودم هرگز به آن توجه نکرده‌ام! من هم عصبانی می‌شوم و همین کار را در مورد او انجام می‌دهم. قبول دارم کار درستی نمی‌کنم و سعی می‌کنم در رفتارم تجدید‌نظر کنم.»
همسران خوشبخت و موفق معتقدند که همواره باید در کنار هم، روابط عاشقانه و پر از محبت خویش را با استفاده از فرآیند آموزش، ارتقاء بخشید. مراقب شریک زندگی خود باشید: عشق، دارای انرژی خارق‌العاده‌ای است. همسران عاشق آن را احساس می‌کنند، دریافت می‌کنند و به همسران خود انتقال می‌دهند و همواره سعی در افزایش آن دارند. چنانچه همه انرژی خود را صرف عشق ورزیدن کنید آن به منبع انرژی لایزال عشق، متصل خواهد شد. به هنگام مشاجره و دعوا انرژی منفی حاصل، بر هر دو نفر (زن و شوهر) اثر منفی می‌گذارد.
من وقتی همسرانی را در حین مشاجره می‌بینم، دلم می‌خواهد فریاد بزنم: «تمامش کنید! دعوا را به پایان ببرید و عشق را آغاز کنید!» بهتر است بیاموزید که چگونه عشق بورزید تا آنکه دعوا راه بیندازید! هرگز آرزو نکنید که در همزیستی با شریک‌تان برنده باشید بلکه همواره بخواهید تا پیوندی محکم، پایدار و مملو از عشق داشته باشید. ازدواج بدین منظور صورت می‌پذیرد که عشق خود را تقدیم دیگری کنیم، نه آنکه در انتظار به دست آوردن و تملک شیء‌ای یا فردی باشیم. ازدواج اتحاد دو انسان فداکار است.
مردی به من گفت: «بزرگ‌ترها همیشه می‌گویند که در ازدواج و زندگی مشترک باید حرف خود را به کرسی نشاند و همیشه «من» بود ولی من و همسرم درصدد هستیم تا بدانیم دیگری چه می‌خواهد تا به سرعت خواسته‌اش را اجابت کنیم. چنانچه شما برای اثبات «خود» کوشش کنید، شاید فقط خودتان برنده شوید ولی چنانچه برای برقراری و تداوم زندگی مشترک‌تان کوشش کنید، قطعاً هر دو برنده خواهید شد.»

تبلیغات

نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/2/7 توسط