بازدید امروز: 212
بازدید دیروز: 47
کل بازدیدها: 2261728 راه موفقیت از شکست می گذرد - سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات

این مقاله تقدیم به دوست خوبم سارا

 

این داستان های کوتاه به ما یادآوری می کنند که برای موفق شدن باید شکست بخوریم؛ مثل تمام این موفق های شکست خورده

امروز آنهایی که بالاتر از بقیه قرار گرفته اند، به این جایگاه و موقعیت نرسیده اند؛ مگر اینکه تجربه های موفق و متعددی را از سر گذرانده اند و اغلب آنها، مخصوصا آنهایی که در حافظه تاریخ جا خوش کرده اند، بعد از شکست های متعدد و مواجهه با موانع گوناگون به این جایگاه دست یافته اند...

موانعی که آنها را مجبور کرده تا سخت تر از بقیه کار کنند و نشان دهند که در راهشان مصمم هستند. دفعه بعدی که در تحصیلات یا کارتان احساس شکست کردید، این افراد مشهور را به یاد بیاورید و به خودتان یادآور شوید که شکست فقط پله ای است به سمت موفقیت. داستان های این افراد موفق در تجارت و کار (که امروز بیشتر شان در دنیا شناخته شده هستند)، نشان می دهد که شروع موفقیت هرگز آرام و بدون سختی نیست.

موفقیت هرگز آرام و بدون سختی نیست.

 

اف. دابلیو. وول ورث

شاید خیلی ها این اسم را نشناسند ولی او یکی از سرشناس ترین اسم ها در میان فروشگاه های بزرگ آمریکاست. قبل از اینکه او تجارت شخصی خودش را شروع کند، در یک مغازه خشکبار کار می کرده که حتی اجازه نداشته با مشتری ها برخورد کند زیرا رییس او همیشه می گفته که تو نمی دانی باید چه کاری انجام بدهی.

 

 سوایکایروهوندا

هوندا، تجارت میلیارد دلاری اش را با مشکلات متعدد و متنوعی شروع کرد و به موفقیت رساند. درخواست هوندا برای کار در تویوتاموتور پذیرفته نشد و او مدت زیادی را بی کار گذراند. او در این زمان، اسکوترهایی را با وسایلی که در خانه داشت، ساخت و سرانجام تجارت موفق خودش را شروع کرد.

 

 اکیو موریتا

شاید این اسم را تا به حال نشنیده باشید ولی بدون شک، اسم کمپانی او (سونی) را بارها شنیده اید. اولین محصول و تولید سونی یک پلوپز بود که بدبختانه بیشتر وقت ها پلو در آن می سوخت! این اولین شکست در اولین قدم باعث توقف موریتا و شریک های دیگرش نشد. آنها کم کم نقاط ضعف شان را پوشاندند و شرکتشان را به یک شرکت مولتی میلیاردر تبدیل کردند.

 

 هارلند دیوید سندرز

احتمالا اسم سرهنگ سندرز از جوجه کنتاکی مشهور کمتر شناخته شده است. سندرز برای فروش جوجه هایش ابتدا روزهای سختی را داشت. دستورالعمل پخت این جوجه مشهور، قبل از اینکه رستوران ها آن را بپذیرند، 1009بار رد شده است!

 

 والت دیسنی

امروزه دیسنی میلیاردها دلار از فروش کالاها و فیلم ها و دایر کردن پارک هایش در گوشه گوشه دنیا درآمد حاصل کرده است ولی خود والت دیسنی یک شروع سخت را تجربه کرده. او را از روزنامه اخراج کرده بودند، با این بهانه که او خالی از تخیل است و ایده های جذابی ندارد! بعد از آن، دیسنی کارهای زیادی را امتحان کرد که خیلی به طول نینجامید و معمولا با ورشکستگی بانکی و شکست تمام می شد ولی او همین طور ادامه داد تا اینکه درنهایت توانست دستورالعمل موفقیت در کار را کشف کند. دانشمندان و متفکران به این افراد به عنوان بزرگ ترین و برترین مغزهای قرن ما توجه می کنند ولی آنها اغلب با مشکلات بزرگی مواجه بودند؛ مخصوصا استهزای این و آن.

 

 آلبرت اینشتین

اینشتین تا 4سالگی حرف نمی زد و تا7 سالگی نمی توانست بخواند و به همین خاطر، معلم و پدر و مادرش فکر می کردند او کندذهن و غیراجتماعی است و طبیعتا از مدرسه هم اخراج شد و در پذیرش دانشگاه زوریخ هم رد شد. همه اینها باعث شد او کمی دیرتر به موفقیت برسد. ولی بالاخره رسید. او جایزه نوبل را برد و فیزیک نوین را متحول کرد.

 

 روبرت گودارد

گـودارد به خـاطــــر تـحــقـیــقــــات و آزمایش هایش در زمینه سوخـت مایع مـوشک مشهـور و شناخته شده اسـت ولـی در طـول زندگی اش اغلب اوقات نظریاتش رد می شد و توسط بزرگان علم در زمان خودش به استهزا گرفته می شد. امروز اما موشک ها و سفرهای فضایی که گودارد از آنها حرف می زد، دور از ذهن نیستند و بیشتر اینها مدیون کارهای علمی اوست؛ مردی که در مقابل احساس زمانه اش ایستادگی کرد.

 

 نیوتن

نیـوتـن بـدون شــک در ریـاضـیــات یک نابـغـــه است ولی او شکسـت های متعددی در سـال هـای نوجوانی و جوانـی اش داشـتـه. هیچ وقت در مدرسه شاگرد خوبی نبوده و وقتی هم که اداره املاک خانوادگی اش را بر عهده گرفته، شکست سنگینی خورده و فقیرانه زندگی کرده ؛ تا اینکه یکی از عموهایش او را به خرج خودش به کمبریج فرستاد و او آنجا درنهایت به موفقیت های علمی رسیده است.

 

 سقراط

با وجود اینکه هیچ نوشته ای از سقراط باز نمانده است، او را از بزرگ ترین فیلسوف های عصر کلاسیک می دانند. با این حال، در زمانه خودش به او «فاسد منحرف کننده» می گفتند و او را به مرگ محکوم کردند. اما سقراط هیچ گاه اجازه نداد متوقف اش کنند و در راه درست خود ماند و تا زمانی که مجبورش کردند زهر بخورد، به آموزش ادامه داد.

 

 روبرت استرنبرگ

این نام بزرگ در روان شناسی، نمره C را در اولین کلاس مقدمه ای کالج از یکی از استادانی کسب کرد که بعدها درباره او این طور گفت: «در حال حاضر فقط یک استرنبرگ مشهور در روان شناسی وجود دارد و آشکار است که هیچ کس نمی تواند جای او را در دنیای روان شناسی بگیرد.»

 

 توماس ادیسون

در دوران ابـتـدایــی، معلـم هـایـش می گفتند ادیسـون در یادگـیـری مسایل خیلی کودن است و حتی زمان جوانی اش هم اوضاع بهتر از این نبود و او از 2 شغل اولیه اش به خاطر نابلد بودن، اخراج شد! او به عنوان یک مخترع، هزار تلاش ناموفق در اختراع لامپ داشت و البته همه این تلاش های ناموفق سرانجام باعث شدند تا او طرح موفقی از لامپ را اختراع کند.

 

 برادران رایت

این 2برادر قبل از باز کردن مغازه دوچرخه فروشی که به ایده پرواز در آنها منجر شد، در حال مبارزه با افسردگی و بیماری خانوادگی شان بودند. بعد از شکست های متعدد در اختراع ماشین پرواز و بعد از سال ها کار سخت و شکست خوردن تعداد زیادی از نمونه های پروازی، دست آخر توانستند هواپیمایی بسازند که بتواند در هوا بماند و حرکت کند.

 

 جری سین فلد

امروز کسی نیست که این کمدین را نشناسد ولی وقتی برای اولین بار او روی صحنه رفت و چشمش به تماشاگران افتاد، شکست سختی خورد و طبیعتا مورد استهزا قرار گرفت. اما او می دانست که می تواند این کار را انجام دهد. پس شب بعد دوباره روی صحنه رفت و کارش را تمام کرد و این بار قهقهه و صدای تشویق به گوش رسید و بقیه ماجرا.

 

 فرد آستیر

وقتی او برای اولین بار توسط کارگردان MGM تست شد، این حرف را شنید که: «تو نه می توانی بازی کنی و نه می توانی بخوانی!» ولی او ادامه داد و به یک بازیگر و خواننده مشهور تبدیل شد.

 

موزارت

موزارت در 5سالگی موسیقی را شروع کرد. او نویسنده 6000 قطعه موسیقی ناب است که امروزه از بهترین نمونه های موسیقی در دنیا هستند؛ در حالی که او در زندگی اش آسودگی چندانی نداشته و اغلب اوقات بدون وقفه به عنوان آهنگ ساز در سالزبورگ کار می کرده و همواره تلاش می کرده تا حمایت طبقه اشراف را داشته باشد. او با سهم کوچکی از اسم بزرگش مُرد.

 

 سیدنی پویتیر

بعد از اولین آزمون هنرپیشگی اش کارگردان به او گفت: «چرا وقت مردم را تلف می کنی؟ برو بیرون و یک ظرف شور یا چیزی دیگری بشو !» پویتیر با خودش عهد کرد که به او نشان دهد که می تواند. پس ادامه داد و بازیگر شد و بالاخره جایزه اسکار را هم برد و یکی از بهترین بازیگران شد.

 

 جین موریو

کارگردان به این بازیگر جوان گفته بود: «تو آنقدر خوب نیستی که در فیلم ها بازی کنی.» اما این بازیگر جوان فرانسوی بعدها در بیش از 100فیلم درخشید و جایزه های زیادی برد.

 

ونسان ونگوک

ونـگـوک در هـمـه زنـدگـی اش فـقـط تـوانست یکی از نــقاشی هـایــش را بفروشد؛ آن هم به یک دوست و با قیمتی خیلی ناچیز. ونگوک در طول زندگی اش به موفقیت نرسید. او از نقاشی لذت می برد و اغلب اوقات برای کامل کردن 800نقاشی مشهورش گرسنگی می کشید. اما امروزه آن نقاشی ها صدها میلیون دلار فروخته می شوند.

 

 چارلز شولتز

کمدی بادام زمینی شولتز از شهرت ویژه ای برخوردار بوده است؛ اگرچه هر کارتونی که این کارتونیست ارایه کرده بود، از طرف سالنامه مدرسه راهنمایی رد شد، حتی بعد از راهنمایی درخواست شولتز برای موقعیت کاری او با والت دیسنی هم رد شد.

 

زین گری

او به طور اعجاب انگیزی در اوایل قرن بیستم بسیار مردمی شد. این نویسنده کتاب های حادثه ای کارش را با دندان پزشکی شروع کرد؛ شغلی که زود از آن متنفر شد. سپس شروع به نوشتن کرد ولی پشت سرهم ناشران، کار او را رد می کردند و به او می گفتند که نویسندگی برای او شغل نمی شود و او باید آن را ترک کند. سال ها گذشت تا اینکه او در 40 سالگی توانست اولین کتابش را منتشر کند. از او50 کتاب به چاپ رسید که بیشتر از 90میلیون کپی از آن در سراسر جهان به فروش رسید.

 

امیلی دیکسون

شاعر منزوی و نویسنده عاشقانه ها، امیلی، در طول زندگی اش چندان پذیرفته نشد. کمتر از 12شعر او از تمام 1800 شعرش اجازه انتشار یافتند.

 

 جی.کی. رولینگ

نویسنده سرشناس «هری پاتر» که قبل از انتشار سری های این رمان، زنی بی پول، افسرده و مطلقه بود و سعی می کرد فرزندش را به تنهایی بزرگ کند؛ امروز بعد از استقبالی که از «هری پاتر»ش به عمل آمده، به یکی از ثروتمندترین زنان دنیا تبدیل شده است!

 

 جک لندن

این نویسنده مشهور همیشه این طور موفق نبوده است. اولین رمان او (سپیددندان) بارها توسط ناشران رد شد تا اینکه بالاخره آن را پذیرفتند.

 

 الویس پریسلی

او یکی از پرفروش ترین هنرمندان زمان، حتی برای سال های پس از مرگش، بود ولی در سال1954میلادی، وقتی که او هنوز مشهور نشده بود، جیمی دنی، مدیر گراند ال، اپرای الویس را بعد از اولین اجرایش اخراج کرد و به او گفت: «تو هیچی نمی شوی، پسر! بهتر است برگردی و کامیونت را برانی.»

 

 لودویگ ون بتهوون

بتهوون جوان به طور عجیبی در نواختن ویلون ناشی بود و اغلب اوقات مشغول ساخت آهنگ هایش بود و در نواختن ویلون ضعیف بود. باوجود عشق او به آهنگسازی، معلمش احساس می کرد که او همیشه ناامید است و هرگز نخواهد نتوانست در ویلون یا آهنگ سازی به موفقیت برسد. ولی او ادامه داد و بهترین سمفونی ها را ساخت.

 

 استن اسمیت

این تنیسور حتی به عنوان توپ جمع کن در مسابقات کاپ دیویس هم پذیرفته نشد؛ زیرا برگزار کننده ها احساس می کردند او برای این کار زیادی ناهماهنگ و زمخت است! اسمیت ادامه داد تا به آنها ثابت کند که اشتباه می کنند. با برنده شدن در ویمبلدون و یو.اس. اپن و8 کاپ دیویس به آنها نشان داد که ناهماهنگ و زمخت نیست.

 

 تام لندری

او به عنوان مربی تیم کابوی های دالاس،2 جام برتر و2قهرمانی NFC را برای تیمش به ارمغان آورد و پرونده بیشترین پیروزی ها را برای تیمش ثبت کرد. او همچنین امتیازِ داشتنِ بدترین فصل اول (بدون هیچ برد) و داشتن تنها 5برد در فصل بعدی را هم در پرونده اش ثبت کرده است.

  
 

  


   روزنامه سرمایه

 


نوشته شده در تاریخ جمعه 89/8/14 توسط