بازدید امروز: 1272
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2261190
زوخیسم یا شهوت خودآزاری
انحراف مازوخیسم یا شهوت خودآزاری، نقطهی مقابل انحراف ج*ن*س*ی سادیسم یا دیگرآزاری است. یک فرد سادیستیک ازآزار واذیت کردن دیگـــران لذت ج*ن*س*ی میبرد، اما یک انسان مبتلا به «مازوخیسم» از عذاب و شکنجهأی که خودش متحمل میشود لذت ج*ن*س*ی کسب میکند. افرادی که به این نوع انحراف مبتلا هستند بشدت تمایل دارند که چه به وسیلهی خود و چه از طرف دیگران، آزار ببینند یا حتی شکنجه شوند. کامیابی روانی این بیماران، جز با زجر و آزار دیدن حاصل نمیشود.
تمامی روانشناسان در دورههای مختلف، خوی تجاوز و تعدی یا به بیان دیگر غریزهی تخریب و مرگ را یکی از غرایز طبیعی افراد بشر و منشأ انحراف سادیسم دانستهاند. انحراف مازوخیسم یا خودآزاری نیز ریشه در همین غریزه دارد. با این تفاوت که واکنشهای بیمار مبتلا به مازوخیسم با بیمار سادیست فرق میکند.
هنگامی که تمایلات قهرآمیز غریزهی مرگ در عوامل روانی انسان حادث شد، از دو حال خارج نیست، یا انسان به پیروی از این غریزه به تخریب و شکستن اشیا و آزار دیگران می پردازد و به این ترتیب غریزهی خود را ارضا میکند یا اینکه محدودیتهای طبیعی و اجتماعی به او اجازهی این کار را نمیدهند؛ برای مثال طفل به دلخواه خود نمیتواند آنچه را که در دسترسش قرار میگیرد بشکند و یا مثلاً سر گربه را از تنش جدا سازد. در این صورت غریزهی تخریب و مرگ به جای اینکه متوجه دنیای بیرون انسان شود، به درونش راه مییابد و خود انسان را هدف قرار میدهد و به این ترتیب، تمایلات قهرآمیزانسان به جای دیگران روی خود او پیاده میشود. به بیان دیگر انحراف مازوخیسم و سادیسم هر دو از یک منبع سرچشمه میگیرند ولی در مازوخیسم غریزهی تخریب و مرگ به جای اینکه روی دیگران عمل کند، بر خود بیمار مبتلا اثر میگذارد.
گروههای زیادی از مردم مبتلا به مازوخیسم هستند؛ مثلاً مرتاضان و یا افرادی که در پارهأی موارد به استقبال مرگ میروند و یا اشخاصی که در مواقع خطر و پیشآمدهای ناگوار و مصیبتبار، به جای اینکه برای رفع مشکلات خود تدابیر منطقیای بیندیشند، خود را هلاک می کنند. بعضی از مبتلایان به مازوخیسم نیز، دراین موارد، در واقع قصد انتقامجویی و یا کشتن دیگران را دارند. این _ نوع سادیسمی ارضای غریزه _ اما به جای این کار، خود را از بین میبرند.
انواع مازوخیسم:
انحراف مازوخیسم را از نظر شدت و ضعف به سه دسته تقسیم کردهاند:
مازوخیسم روانی، مازوخیسم احساساتی و مازوخیسم جسمی یا فیزیولوژیکی.
توجه به این نکته ضروری است که به طور معمول، حالات مذکور تا حدودی در زندگی ج*ن*س*ی افراد بشر وجود دارند، و تا هنگامی که جنبهی عادی داشته، ازحد و مرز معمولی تجاوز نکنند، امری کاملاً طبیعی به شمار میروند اما اگر به صورتهای شدید و خاص یا به عبارت دیگر انحرافی جلوه کنند و یا بتدریج به صورت عادت درآیند، وجود انحراف را محقق میسازند.
مازوخیسم روانی مازوخیسم روانی حالتی است که در زندگی ج*ن*س*ی عادی مردم دیده میشود. بعضی افراد در زندگی ج*ن*س*ی، خود را ازهر لحاظ در اختیار فرد محبوب خویش قرار میدهند و هر نوع خفتی را که از طرف وی به آنها تحمیل شود، میپذیرند. چنین رابطهی ج*ن*س*یای بین زن و مرد را میتوان طبیعی و عادی دانست، اما اگر روابط از این مرز تجاوز کند و جنبهی ارباب وغلامی پیدا کند و یکی از طرفین تا حدی که بردهای از اربابش اطاعت و فرمانبرداری میکند، بندهوار خواستهای طرف مقابلش را اجابت کند، میتوان گفت که به انحراف مازوخیسم روانی دچار شده است.
مبتلایان به این نوع مازوخیسم، جز دشنام و خفت و خواری چیزی نمیطلبند و زخم زبان، اهانت و ناسزا آنها را به اوج لذت ج*ن*س*ی میرساند. مازوخیستهای روانی، تا زمانی که از کسی دشنام نشنیدهاند یا شخصی آنها را تحقیر نکرده است، ناراحت و ناآرامند. البته باید توجه داشت که این نوع مبتلایان هنگام آمیزش ج*ن*س*ی، میلی به تحمل آزار ندارند بلکه از شنیدن کلمات رکیک و اهــانت آور، لذت می برند. بسیاری از زنان جوان و تحصیلکرده و برومندی که با مردانی به مراتب پستتر از خود ازدواج میکنند و یا به مردان درشت و قویهیکل گرایش دارند، مبتلا به مازوخیسم روانی هستند. این زنان در برابر قویهیکل بودن مرد که صفتی به اصطلاح بارز به شمار میرود، کلیهی معایب و نقایص اخلاقی و ذاتی او را بسادگی نادیده میگیرند.
به طورکلی می توان گفت که منحرف مازوخیست، یک انسان خفتطلب واهانتجو است و به هر ترتیبی که بتواند خود را به دیگری تسلیم میکند و بدون قید و شرط در اختیار او قرار میگیرد تا تمایلات روانی و انحرافی خود را اقناع کند.
هرشفلد مثال جالبی در این مورد دارد. او گزارش میدهد که زن جوانی در زمان جنگ، یک زندانی فرانسوی را برای مدت هشت ماه در اتاقش مخفی کرده و خود را بدون قید و شرط ، برای انجام هر نوع عمل ج*ن*س*ی دراختیار وی گذاشته بوده است. تحقیقات بعدی نشان میدهد که این زن دارای عنن کامل بوده و تنها دلیل تسلیم بدون قید وشرط او به زندانی فرانسوی، انحراف مازوخیسم وی و شعف و نشأت ج*ن*س*یای بوده که از این راه به آن دست مییافته است.
مازوخیسم احساساتی
بعضی از افراد مبتلا به مازوخیسم که معمولأ کمرو، جاهل و بیسواد هم هستند، از آشکار شدن انحراف خویش خودداری میکنند و به درون خود پناه میبرند. این افراد می کوشند با تجسم صحنههای مختلف مازوخیسم از راه فکر و خیال، تمایلات غیرعادی خود را ارضا کنند. این دسته از منحرفان مازوخیسم را مازوخیسمهای احساساتی و انحراف آنها را مازوخیسم احساساتی گویند.
مازوخیسم فیزیولوژیکی
مازوخیسم فیزیولوژیکی که حادترین و واقعیترین وجه مازوخیسم است حالتی است که انسان را وامیدارد تا از احساس درد و رنج، لذت ببرد و بدن خود را با اشتیاق درمعرض زجر و درد و عذاب قرار دهد. برای شخصی که به انحراف مازوخیسم فیزیولوژیکی مبتلاست، درد مفهوم خود را از دست داده و حتی لذت و شعف میشود. مبتلایان به این نوع مازوخیسم که تعدادشان از مبتلایان به دو نوع دیگر بیشتر است، از آزارهای بدنی مانند شکنجه، پاره شدن پوست و گوشت و یا سوختن بدنشان لذت می برند و چنانچه اقدامی برای درمان آنها صورت نگیرد، سرانجام خود را هلاک خواهند ساخت.
ارضای تمایلات مازوخیستی به وسیله حواس لامسه
شخص مبتلا به مازوخیست فیزیولوژیکی، ابتدا به وسیلهی حس بویایی و چشایی خود، لبهای شریک ج*ن*س*یاش را به طور عادی میبوید و با زبان آنها را لمس میکند، ولی بتدریج وارد مرز اعمال انحرافی میشود و به بوییدن مواضع ج*ن*س*ی و مزه کردن آنها و حتی خوردن فضولات بدن شریک ج*ن*س*ی خود میپردازد.
ارضای تمایلات مازوخیستی به وسیله حواس بینایی و شنوایی
شخص مازوخیست میل شدیدی به مشاهدهی اعضای لخت بدن شریک ج*ن*س*یاش دارد و از شنیدن حرفهای اهانتآمیز و فحشهای رکیک در هنگام آمیزش ج*ن*س*ی لذت میبرد. در واقع همانقدر که مبتلا به انحراف سادیسم از ادای کلمات توهینآمیز لذت میبرد، مبتلا به مازوخیسم از شنیدن این کلمات به شعف روانی میرسد.