بازدید امروز: 208
بازدید دیروز: 77
کل بازدیدها: 2259805
کمی تا قسمتی از نظریات فروید
ایدهی بزرگی که فروید وارد روانکاوی کرد، ایده وجود ناخودآگاه بود. تا حالا شده اسم کسی رو در زمان خاصی فراموش کنین؟ از دید فروید این اتفاق تصادفی نمیافته. وقتی یک نفر به جای کتاب تصادفا میگه کباب، علتش میتونه این باشه که گرسنه است و این ناخودآگاهشه که بر زبانش مسلط شده. اگر کسی رو دوست داری، لزوما به دلایلی نیست که تو فکر میکنی، شاید این آدم پدر تو رو به یادت میآره و یا شخصی که قبلا به یک دلیل دیگه دوستداشتی. فروید مثالهای زیادی برای ناخودآگاه میزنه: سیستم شناختیای که ما ازش آگاه نیستیم. و البته پدیدههایی مثل راهفتن یا رانندگیکردن رو متعلق به سیستم پیشخودآگاه میدونه. پدیدههایی که هرچند در لحظه ازشون آگاه نیستیم اما میتونیم هر وقت بخوایم اونها رو به خودآگاه بیاریم. بنابراین در روانکاری فرویدی باید بین خودآگاه و پیشخودآگاه و ناخودآگاه تفکیک قایل شد. فروید بیشتر از هرچیزی ناخودآگاه رو محل جمع شدن امیال سرکوب شده میدونه. یک جور زبالهدان برای خودآگاه.
فروید معتقده که در ذهن سه بخش درگیر باهم وجود دارن: اید(Id)، ایگو(Ego)، و سوپر ایگو(Superego). اید بخش حیوانی انسانه که موقع تولد وجود داره و کاملا بر اساس لذت لحظهای عمل میکنه و فقط به دنبال لذته. اما چیزی که ما در زندگی میخوایم همیشه بهمون نمیرسه و واکنشهایی رخ میده که جهانِ واقعی رو به شما نشون میده و تمایلات اید رو سرکوب میکنه. فروید به این سیستم میگه ایگو. سوپرایگو قوانینیاند که شما از خانواده و جامعه و فرهنگتون به ارث بردین. بنابراین ایگو چیزیه بین اید و سوپرایگو. مثالی که میشه برای یک شخص مسلمون زد اینه که اید میگه: ببوس! سوپرایگو میگه: خجالت بکش این کار گناهه! و ایگو بین اینها رابطه برقرار میکنه - سرکوب میکنه خواستههای اید رو.
فروید برای انسان سه مرحله رشد ترسیم میکنه: دهانی، مقعدی، و جنسی. مرحله دهانی مرحلهایه که کودک دوست داره بمکه و بخوره. مرحله مقعدی مرحله تخلیه کردن خوردنهاست - که معمولا در دو-سه سالگی به کنترل کودک درمیاد. و مرحله جنسی مرحله نهاییه که رشد رو کامل میکنه. برخی افراد در مرحله اول میمونن (افرادی که خیلی آدامس میخورن در بزرگی!). برخی افراد در مرحله دوم میمونن (افراد بخیل نوعا از این دستهان) و برخی دیگه هر سه مرحله رشد فرویدی رو طی میکنن .
اما فروید نیاز به نظریهای داشت که توصیف کنه چرا ما آدمها چند سال اول زندگیمون رو به یاد نمیآریم. ایده مشخصه: اون رو سرکوب میکنیم. اما چرا؟ فروید ایده عقده ادیپ رو اینجا وارد نظریاتش کرد. اُدیپ، شاهزادهای بود که پدرش رو کشت و با مادرش ازدواج کرد. به اعتقاد فروید، وقتی پسر در سه یا چهار سالگی است به مرحله رشد جنسی خودش رسیده. اما هیچ زنی در دسترسش نیست جز مادرش. چی کار میتونه بکنه؟ هیچی! چون از پدر میترسه. میترسه که پدر اون رو اخته کنه و اینجاست که ایگو این خواستهی اید رو سرکوب میکنه و عقده ادیپ به ناخودآگاه منتقل میشه. از دید فروید اینکه در فرهنگ مسیحی (و نیز اسلام) درد بزرگتر از جهنم دوری از عشق خدا (و فراق من الله اکبر) دونسته شده همین عقده ادیپه - عدم توانایی عشقبازی از مرگ شکنجهآور تره!
اما درگیری بین اید و سوپرایگو خیلی جدیتر از این حرفهاست! علتش هم اینه که سوپرایگو حتی فکرکردن به چیزهای خاصی رو هم ممنوع میکنه. از پدرت بدت میآد؟ سوپرایگو حتی فکرکردن به این رو هم زشت میدونه. فلان دختر در خیابون جذبت کرد در حالی که همسرت کنارت بود؟ سوپرایگو می گه «شرمت باد!» و ... . اینجاست که فروید برای آدم مکانیزمهای دفاعیای تعریف میکنه در درگیری بین اید و سوپرایگو به کارش میآن. یکی از اونها جابجاییه (displacement). اگر شما از دست مادرتون عصبی باشید و سوپرایگو به خاطر سنتهای جامعه اجازه نده چیزی به او بگید، ممکنه با مغازهدار محل دعوا کنید! مکانیزم بعدی پروجکشنه (projection) که مثال معروف فروید تمایلات همجنسگرایانه است. اگر یک پسر رو دیدی که به یک پسر دیگه گفت چرا به من نگاه جنسی میکنه علتش اینه که خودش نسبت به اون پسر تمایل جنسی داره اما چون شرمش میآد تصویرش میکنه روی اون آدم. مکانیزم عقلانیکردن(rationalization) هم توجیههایی است که ما برای خودمون میاریم تا منطقی جلوه بدیم یک پدیده رو. آخرین مکانیز دفاعی هم سرکوبه (regression) که مثال معروفش همون اُدیپه.
این مکانیزمهای دفاعی و خصوصا سرکوب منجر به بیماریهای روانی میشه که هیستریا اصلیترین اونهاست. دختری بوده که بیمار خود فروید هم بوده و از خرید کردن تنها ترس داشته. فروید میفهمه که این آدم در کودکی در یک مغازه مورد آزار جنسی جزیی قرار گرفته و این خاطره در اون دختر سرکوب شده و به ناخودآگاه رفته.
فروید رویا رو شاهراه رسیدن به ناخودآگاه میدونه. زبان رویا زبانی است سمبلیک و ناخودآگاه از طریق سمبلها با ما حرف میزنه. یکی از این سمبلها، مثلا، خونه است که در خواب به معنی بدن شخصه. یعنی اگه مثلا خونه شما در خواب خراب شد میتونه نشون بده که یک آسیبی به بدنتون وارد شده. دختر بچهای در خواب دید که در باغی بود و با بردادراش و خواهراش بازی می کرد. یهو دید که برادراش و خواهراش کم کم تبدیل به پروانه شدن، ازش دور شدن و به همراه چند فرشته محو شدن. فروید این رو نمونه خواسته سرکوب شده اون دختربچه میدونه که دوست داشته خواهر و برادراش یکجوری از زندگیش محو بشن تا احتمالا همه محبت پدر و مادرش برای خودش باشه اما نمیخواسته که اونها زندگی بدی داشته باشن و گویی یک فرشته باید اونها رو با خودش میبرده. به باور فروید، خواب بهترین فرصت برای نشان داده شدن تمایلات سرکوبشده اید توسط ایگو و سوپرایگو است.