بازدید امروز: 94
بازدید دیروز: 77
کل بازدیدها: 2259691
یک قصّه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرّر است
(حافظ)
قصّه به قولی پر غصه عشق نیز مانند داستان زندگی آدم ها متفاوت و متنوّع است. بخشی از این تفاوت و تنوع به محتوای این داستان و آن قصه باز می گردد.انسان ها دارای وجودی یکتا و منحصر به فرد هستند. این بی همتایی که در تجربه زندگی آن ها منعکس می شود تجربه عشق آنان را نیز در بر می گیرد و محتوای آن دو را بر اساس تکثّر و تنوّع به وجود می آورد. به همین دلیل داستان زندگی و قصه عشق هر کس از زبان او شنیدنی و نا مکرّر است.امّا علاوه بر محتوای عشق که در انواع گوناگون آن تجلّی می یابد، سبک های متنوع عاشقی وتفاوت های فردی در نوع دلبستگی نیز در تکثّر،تفاوت و تنوّع قصه های عشق یا به عبارت دیگر روایت های عاشقی موًثر هستند. توجه به سبک های عاشقی گوناگون یکی از مباحث جذاب روان شناسی عشق را تشکیل می دهند. جان آلن لی (John Alan Lee) براساس شدت تجربه عشق، احساس تعهد نسبت به محبوب، مشخصات مطلوب محبوب و انتظارات متقابل برای مورد عشق قرار گرفتن شش سبک عاشقی را با اصطلاحات یونانی و رمی توضیح می دهد که به شرح زیر است.
اروس(eros) عاشق در جستجوی فردی با ظاهر فیزیکی مطلوب و مشتاق یک رابطه نیرومند است.
لودوس(ludus) عاشق در عشق شوخ و بازی گوشانه به نظر می رسد و مایل است که با موضوع بازی کند.
استورج(storge) عاشق ترجیح می دهد که احساس تعلق و دلبستگی خود را به آرامی پرورش دهد تا آن را مبدل به تعهدی دیرپا کند.
می نیا(mania) عاشق نسبت به محبوب احساس تملک می کند و پر توقع است و در برابر او قرار از کف می دهد.
اگیپ (agape) عاشق عشقی نوع دوستانه و غیر پرستانه را نشان می دهد. محبوب را عاشقانه دوست دارد بدون آن که در برابر انتظار محبت متقابل را داشته باشد.
پرگما (pragma) عاشق در جستجوی محبوبی با مشخصات لازم در زندگی عملی است ماند شغل، سن، مذهب، موقعیت اجتماعی
در سبک اروس عاشقی بر مبنای جذابیت فیزیکی و گاه به طور خلق السائه رخ می دهد. عبارت انگلیسی در عشق افتادن (falling in love) نشان دهنده یک روند اتفاقی و تصادفی است. ما هم در فارسی با عبارت ""بایک نگاه یک دل نه صد دل عاشق او شدم"" آشنا هستیم.پس در سبک عاشقی اروس یک وجه مشخصه نیرومند جسمانی وجود دارد. و عاشقان صاحب این سبک به شدت تحت تاثیر مشخصات و ظاهر جسمانی و فیزیکی قرار می گیرند و به عشق در نگاه اول باور دارند. همین جا باید اضافه کرد اگر کسی اعتقاد داشته باشد که عشق می تواند در نظر اول رخ دهد، این اتفاق برای او روی می دهد و در یک پژوهش 50 درصد افراد این امر را تایید کرده اند.
در سبک عاشقی لودوس خود این کلمه از ریشه لاتینی به معنی بازی گرفته شده است عاشقان این سبک به عشق به مثابه یک بازی یا سرگرمی عاری از تعهد می نگرند. زندگی خوشباشانه ای را می گذرانند و دوست ندارند اسیر تعهدات درازمدت شوند. اغلب متلون و دمدمی مزاج هستند و هم زمان با چند نفر سروسر دارند.در سبک استورج با عشقی نسبتاً غیر مهیج و غیر دراماتیک روبرو هستیم که شامل محبت و همراهی است. عاشق صاحب این سبک دنبال احساسات شدید نیست و بیشتر دوستی صادقانه ای را دنبال می کند که به احساس تعهد واقعی منجر شود.
می نیا از همه عشق ها هیجان آورتر و از شدت احساسی بالا برخوردار است که گاه حتی به صورت نوعی وسواس ذهنی یا حسادت در می آید. عاشق این سبک پر توقع است و نسبت به محبوب احساس مالکیت می کند. ذهن او سرشار از تخیلات غیر واقعی در مورد عشق و معشوقه است که گاه با وسواس پهلو می زند.
عشق اگیپ شکل وظیفه شناسانه و دیگر دوستانه عشق است که در آن عاشق از معشوق توقعی ندارد. در این جا عاشق ایثار گرانه برخورد می کند و سرشار از احساسات نوع دوستانه است تا جایی که خود را تا درجه بی خویشتنی فراموش می کند و عشق را همچون یک وظیفه یا احساس مسئولیت تلقی می کند. و بالاخره سبک پرگما که برخی آن را تلفیقی از دو سبک لودوس و استورج می دانند شیوه عاشقی عشاق واقع گرا و عملگراست که به طور فعال در جستجوی یک شریک مناسب هستند. عاشق صاحب این سبک اهل تجربه و عمل بوده و فارغ از احساسات پرشور در جستجوی محبوبی است که از لحاظ منطقی و عقلانی برای او مناسب باشد.
برای این که تقسیم بندی فوق در عمل نیز راهگشا و موثر باشد بهتر است به جای آن که سبک های عاشقی را همچون شیوه های کاملاً مشخص و متمایزی از عشق ورزیدن تلقی کنیم آن ها را همچون تم یا مضمون غالب در تجربیات عاشقانه یا داستان های عاشقی فرد بدانیم که گاه با یک دیگر تلاقی می کنند یا حتی ترکیب می شوند. از سوی دیگر می توان درمیان سبک های عاشقی و انواع گوناگون عشقی که از نظریه مثلثی استرن برگ حاصل می شود، روابطی را قائل شد. مثلاً عشق رمانتیک با سبک های عاشقی اروس و اگیپ بی ارتباط نیست.
بعضی از آزمون ها و سنجه ها که در ارتباط با سبک های عاشقی مورد استفاده قرار گرفته اند نشان می دهد که مردان و زنان در سبک عاشقی تفاوت دارند و مردان بیشتر از زنان به سبک های اروس و لودوس تمایل دارند حال آن که در زنان سبک های استورج و پرگما بیشتر دیده می شود. در عین حال زنان بیشتر از مردان در دام سبک می نیا می افتند. همچنین برخی از پژوهشگران اشاره کرده اند که افراد دوست دارند دنبال کسی باشند که از سبک عاشقی مشابهی با آنان پیروی کند.
چنان که گفتیم تفاوت های فردی در دلبستگی نیز از عوامل مهم تنوع قصه های عشق یا روایت های عاشقی افراد به شمار می روند. وقتی افراد عبارت ( من عاشقم) را به زبان می آورند از احساسات و حالت های گوناگون صحبت می کنند که ناشی از تجربیات متفاوت آنان از عشق است. عشق هم مانند دیگر پدیده های انسانی منعکس کننده تنوع و تکثری است که تمام وجوه حیات بشر را در بر می گیرد. گفتیم که انسان ها منحصر به فرد هستند و داستان زندگی آنان هم خاص خود آنهاست و در این میان قصه عشق هریک نیز به نوع ویژه ای رقم می خورد. بدون تردید نوع احساس تعلق و دلبستگی شکل گرفته با والدین در دوران کودکی در شکل گیری روابط عاشقانه و سبک عاشقی بعدی افراد موثر است. ما به عنوان کودک عشق را از راهی یاد می گیریم که بعدها در بزرگسالی همان را ه را دنبال می کنیم. به عبارت دیگر درسی را پس می دهیم که قبلاً از والدین خود یاد گرفته ایم. چگونگی رابطه با والدین و محتوای آن تمرین اولیه ای است که بعدها در روابط دیگر تکرار و گاه تعدیل می شود و در مواردی هم تا حدودی تغییر می یابد. اما تغییر چهارچوب اصلی معمولاً دشوار و گاه غیر ممکن است. طبیعی است که اگر روابطی سرشار از عشق، محبت، ایمنی و توجه متقابل را با والدین خود تجربه کرده باشیم می توانیم این تجربه را به دیگران منتقل کنیم. اگر رابطه ای که با والدین خود داشتیم سرد، نا ایمن، عاری از اعتماد و سرشار از اضطراب باشد در مواجه با عشق هم همین عناصر محتوای رابطه ما را تشکیل خواهند داد.
همان طور که سبک های عاشقی گوناگون وجود دارد که به آن ها اشاره شد روش ها یا شیوه های مختلف تعلق و دلبستگی نیز در روابط تجربه می شود. در شروع پژوهش درباب این روش ها یا شیوه ها از همان طبقه بندی استفاده می شد که پژوهشگران در عرصه روان شناسی رشد در نوزادان و کودکان شناسایی کرده بودند و نشان دهنده نوع دلبستگی و احساس تعلق و رابطه میان مادر و نوزاد بود. بنابراین از سه روش یا شیوه ایمن (secure) ، اجتنابی یا دوری گزین (avoidant) ، مضطرب - متلون (anxious - ambivalent) سخن رانده می شد این سه سبک نشان دهنده جهت گیری و نوع برخورد و برداشت افراد نسبت به روابط نزدیک است.
افراد ایمن رابطه ای توام با احساس ایمنی و اطمینان خاطر با مادر و والدین خود داشته اند. آنها مادر و پدر خود را گرم و با محبت توصیف می کنند و از عشق آن ها بهره مند بوده اند. این افراد به راحتی توانایی نزدیک شدن به دیگران را از لحاظ احساسی و روحی دارند و در وابستگی متقابلی که در روابط آن ها وجود دارد مشکلات اندکی را نشان می دهند. اصولاً توانایی ایجاد رابطه را به خوبی دارا هستند و داستان عاشقانه آن ها از سایر گروه ها بیشتر طول می کشد. میزان بالایی از تعهد، اعتماد و استقلال را نشان می دهند و ازدواج آنان کمتر به طلاق می انجامد. این افراد با احساس راحتی و کامل وارد روابط نزدیک و صمیمی و وابستگی متقابل با دیگری می شوند. افراد واجد این شیوه به خاطر درجه ایمنی بالایی که دارند معمولاً در روابط خود احساس صمیمیت، رضایت و خرسندی بیشتری می کنند.
گروه دوم یا افراد اجتنابی و دوری گزین کسانی هستند که در رابطه آنان با مادرشان جدایی، سردی و بی علاقگی وجود داشته و والدین آنها اطمینان خاطر اندکی به آنان می بخشیده اند. آن ها اکثراً والدین خود را طرد کننده توصیف می کنند و در روابط بعدی در نزدیکی به شریک عشقی خود احساس ناراحتی و بی اعتمادی می کنند و روابطی با افت و خیزهای مکرر احساسی را تجربه می کنند. از آن جا که این افراد نزدیکی و وابستگی را دوست ندارند اصولاً از ورود به این گونه روابط خود داری می کنند و در صورت ورود هم به علت احساس عدم ایمنی و سردی عاطفی در تداوم رابطه دچار مشکل هستند.
گروه سوم یا افراد پیرو سبک مضطرب - متلون رابطه ای مملو از تضاد، تناقض و ابهام با والدین خود داشته اند. به نحوی که تکلیف خود با مادر یا پدر را نمی دانسته اند.مادر یا جانشین او گاه سرد گاه گرم، گاه مهربان گاه نامهربان، گاه حاضر و گاه غایب، گاه حامی و گاه طرد کننده بوده است. پس رابطه آنان با والدین رابطه ای درهم آمیخته از احساسات و عواطف و حالت های متناقض بوده است. آنان همیشه نگران جدایی از مادر یا ترک شدن خود از طرف او بوده اند و در سال های اولیه حیات از این اضطراب جدایی رنج می برده اند. وقتی وارد رابطه عاشقانه می شوند این اضطراب و نگرانی را به رابطه با معشوق خود منتقل می کنند. اغلب به یار خود آویزان هستند، بدجوری به او چسبیده اند و نسبت به او احساس تملک دارند و نزدیکی غیر قابل تحملی را طلب می کنند فرد پیرو این سبک دائم از طرف خود می خواهد به او اطمینان خاطر بدهد که او را دوست دارد و ترک نخواهد کرد. از سوی دیگر خود نیز احساس تعهد و اطمینان کمتری رانشان می دهد.
به هرحال در عمل دیده می شود که این الگوهای رابطه ای در بزرگسالی هم تکرار می شود. البته برخی از افراد بر این مشکلات دوران کودکی خود غلبه می کنند و در جریان خود سازی و خود شکوفایی روابط بهتری را تجربه می کنند.
یکی از مشکلاتی که در جریان هر رابطه ای پیش می آید بروز تنش درونی یا موضوع استرس بیرونی است. تنش و استرس می تواند رابطه را تهدید کند و مدیریت غلط آن موجب خاتمه رابطه عاشقانه شود. اهمیت الگوهای رابطه ای فوق در آن است که شیوه دلبستگی و تعلق با شیوه مواجهه و رویارویی افراد با استرس و تنش در روابط هم ارتباط دارد. مثلاً افراد ایمن وقتی با مشکل روبرو می شوند نسبتاً آرامش خود را حفظ می کنند و از قابلیت آن برخوردارند که به دیگران روی آورند و تقاضای کمک کنند و از حمایت دوستان و نزدیکان خود برخوردار شوند. حال آن که افراد کناره جو و دوری گزین بر عکس از یار خود اجتناب می کنند و پرخاشگر می شوند و یا از رابطه بیرون می روند. افراد مضطرب - متلون نیز به محض بروز استرس یا تنش به شدت دستخوش اضطراب ، نگرانی، تشویش و کج خلقی می شوند.
هنگامی که پای عشق درمیان باشد افراد ایمن همبستگی مثبتی با هر سه جزء مثلث عشق نشان می دهند. یعنی از صمیمیت، شور و هیجان و احساس تعهد بالا بهره مند اند و سبک های عاشقی اروس و اگیپ با وفور بیشتر و سبک لودوس با فراوانی کمتر در آن ها دیده می شود. وجود الگوی دلبستگی و تعلق ایمن در هر دو نوع عشق رمانتیک و رفیقانه موجب می شود که تجربه عاشقی از غنا و ژرفای بیشتری برخوردار باشد. برعکس افراد نا ایمن پیرو دو الگوی دیگر درجات اندک صمیمیت، شور و هیجان و احساس تعهد را نشان می دهند. در کناره جویان و دوری گزینان همراهی بیشتری با سبک عاشقی لودوس وجود دارد که منعکس کننده احساس مسئولیت، تعهد و وابستگی متقابل کمتر در روابط آن هاست. در افراد مضطرب - متلون نیز همخوانی بیشتری با سبک عاشقی می نیا دیده می شود.