بازدید امروز: 169
بازدید دیروز: 77
کل بازدیدها: 2259766
- اینکه گوینده کیست؟
- دیدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چیست؟
- چه مسائلی او را نگران می کند، احساساتش چگونه است و چه انتظاری از ما دارد؟
علاوه به اینها یک شنونده موفق بخوبی می تواند هماهنگی لازم بین ارتباط کلامی و غیرکلامی برقرار نماید، قادر است به کلیه ژستها و حالات بدنی گوینده توجه کند و خود نیز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدنی مناسب جهت تایید و اعلام درک طرف مقابل استفاده کند. او هیچگاه با خمیازه کشیدن و یا با نگاه کردن به سرعت و به اطراف، نگاه خود را از گوینده نمی گیرد و دائما” درصدد است تا با تماس چشمی مناسب این موضوع را به گوینده منتقل نماید که علاقمند است به حرفهای او گوش دهد.
به خاطر داشته باشید تا زمانی که شما به جای تمرکز و دقت در سخنان دیگران به افکار درونی خود گوش می دهید، قادر نخواهید بود شنونده خوبی باشید.
گام دوم: صریح و صادق بودن
صراحت و صادق بودن فرایندی است که در ارتباطات انسانی به شکل نامحسوس اما بسیار موثر نقش بازی می کند. تاکید میشود این فرآیند قابل دیدن یا شیندن نمی باشد. بلکه دو طرف درگیر ارتباط، آن را حس می کنند.
اگر ارتباطی فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شک، یا قطع خواهد شد و یا به شکل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه می یابد. اگر نتوانیم یا نخواهیم منظور خود را با صراحت بیان نماییم طرف مقابل به اشتباه می افتد و به حدس و گمان متوسل می شود و از واقعیت دور می گردد.
به خاطر داشته باشیم ابهام و عدم صدات در ارتباطات انسانی سرمنشاء بسیاری از مسائل و مشکلات در ارتباطات فردی است.
گام سوم: همدلی و همدردی
اغلب ما زمانی که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم همواره افکار، آرزوها ، تمایلات، نگرانیها و ترسهای خود را آشکار می سازیم. بدین جهت نیاز داریم که دیگران اولا” درک درستی از ما داشته باشند و ثانیا” با ما در زمینه نگرانیها، ترسها و مشکلاتمان همدلی و همدردی کنند. همدردی تلاشی است برای درک و فهم دنیازی ذهنی طرف مقابل. برای همدلی باید بتوانیم خود را جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آنها نگاه و احساس کنیم. در همدلی شما می توانید سخن طرف مقابل را تکرار کنید تا بداند که شما منظور او را دریافته اید. مثال: دوستتان به شما می گوید: هم اتاقیام اعصاب من را خرد کرده است به هیچ وجه نمی توانم او را تحمل کنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه می توانید به او بگویید: ( مثل اینکه از دست او خیلی عصبانی هستی، این طور نیست؟ )
به خاطر داشته باشید که در برخورد همدلانه مجبور نیستید در جهت موفقیت با طرف مقابل خود حرف بزنید. به جای آن با تکرارصحبت او احساساتش را تصدیق کنید. در ضمن لازم نیست در مقابل حرفهای طرف مقابل قضاوت و نتیجه گیری کنید. نکته قابل ذکر اینکه میان همدلی و همدردی تفاوت وجود دارد، در همدردی شنوندنه سعی می کند با احساسات و عواطف گوینده همنوایی داشته باشد. بدین معنی که خوشحال شدن به خوشحالی او و متاسف شدن به ناراحتی او منجر می شود ولی همانطور که اشاره شد در همدلی، شما الزاما” درصدد تایید و موافقت با طرف مقابل خود نمی باشید.
همدلی و همدردی هر دو در تداوم ارتباط نقش بازی می کنند، با این تفاوت که در همدلی نقش منطق قویتر از احساس است و شنونده با همدلی به خوبی به حرفهای گوینده گوش میدهد تا بتواند برای حل مسئله به او کمک کند، ولی در همدردی صرفا” با تخلیه هیجانات و عواطف منفی به او کمک می کند.
گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل
ما اغلب در ارتباطات خود با دیگران درصدد ارزیابی آنها برمی آییم و گاه فکر می کنیم یا باید نظرات و احساسات آنها را رد کنیم و یا به نوعی (مستقیم و غیرمستقیم) نظرات و احساسات خودمات را به آنها تحمیل نماییم. ارتباطاتی که بر پایه این روش شکل می گیرد غالبا” تداوم نمی یابد و هر دو طرف درگیر در ارتباط را دچار مشکل می سازد. همانطور که قبلا” نیز اشاره شد، ما بدین دلیل با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم تا از طریق آن به حل مسائل و مشکلات، رفع تضادها و تعارضات، رد و بدل کردن اطلاعات ، درک بهتر خود و رفع نیازهای اجتماعی دست یابیم، در روابطی که (( ارزیابی دیگران )) عنصر اصلی آن می باشد نه تنها اهداف مذکور تحقق نمی یابد، بلکه آرامش لازم در ارتباطات انسانی نیز از بین می رود. باید به خاطر داشته باشیم همه ما میخواهیم دیگران با نظرات ما موافقت کنند و یا حداقل به افکار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تایید کنند، زیر عقاید و نظرات ما برای خودمات کاملا” اهمیت ندارند، اگر در ارتباط با دیگران این تصور پیش آید که به نظرات آنها احترام نمی گذاریم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طی نمی نماید.
در نظر گرفتن این نکته که اغلب مردم مانند ما فکر نمی کنند، احساس نمی کنند و به روش خود به دنیا نگاه می کنند بسیار اساسی است.
گام پنجم: مخالفت نمودن به شیوه مناسب
اگر بتوانیم بپذیریم که دیگران مانند ما نیستند آن وقت می توانیم به شیوه مناسب با نظرات و عقاید آنها که به نظر ما صحیح نیستند مخالفت کنیم. به عبارت دیگر بدون بحث و جدل مخرب که غالبا” همراه با بلند کردن صدا، داد و فریاد، خشم و غضب است می توانیم به نتیجه مناسب دست یابیم. یکی از مناسبترین شیوهها برای مخالفت کردن با نظرات و عقاید دیگران روش خلع سلاح است. در این روش، فرد در سخنان طرف مقابل حقیقتی را پیدا می کند (حتی اگر با مجموعه سخنان او موافق نیست ) و سپس در مقام موافقت و تایید آن حرف می زند.. این روش بر طرف مقابل تاثیر آرام بخش عجیبی می گذارد.
ممکن است روش خلع سلاح را نپذیرد ولی جدل، بی فایده و همیشه بی سرانجام است، با این شیوه در واقع شما پیروز از بحث خارج می شوید و طرف مقابل نیز احساس پیروزی می کند و با آمادگی بیشتری به حرفهای شما گوش می دهد.
مثال: همکلاسی شما می گوید: اصلا” حرفهای تو را قبول ندارم! پاسخ شما: بله حق باتوست، ما همیشه نباید دربست و به صورت صددرصد حرفهای دیگران را نپذیریم.
باید به خاطر داشت که لحن پاسخ شما نیز مهم است. اگر پاسخ تحقیرآمیز باشد این روش اثر مطلوب را نخواهد داشت.
گام ششم: خودشناسی و افزایش آگاهی
شناسایی دنیای ذهنی دیگران، همدلی و همدردی کردن با آنها و یا به نتیجه رسیدن بحثهای ما با دیگران نیازمند خوشناسی و تلاشی برای افزایش اطلاعات و آگاهیهای خود جهت شناسایی دیگران و محیط زندگی است.
آگاهی از نقاط قوت و ضعف، ترسها، امیال، آرزوها و نیازهای خود و پذیرش صادقانه آنها، کمک می کند ویژگیها و وخصوصیات دیگران را واقع بینانهتر ببینیم و آنها را بپذیریم.
در خودشناسی پاسخ دادن به سئوالاتی نظیر پرسشهای زیرکمک کننده است:
-دوست دارم دوستان و افرادی که با آنها ارتباط نزدیک دارم چه ویژگیهایی داشته باشند؟
-آیا می توانم رابطه صمیمانه و بدون قید و شرط را با دیگران برقرار نمایم؟
-از درگیر شدن در یک رابطه دوستانه چقدر لذت میبرم؟
-میزان تعهد من در ارتباطات اجتماعی چقدر است؟
-در مواقع ضروری چقدر می توانم به دوستانم کمک کنم؟
-آیا در دوستی و ارتباط با دیگران پیش قدم می شوم؟
-زمانی که مسئله یا مشکلی در ارتباط با دیگران پیدا می کنم چگونه عمل می کنم؟
-آیا انتظارات من از دیگران واقع بینانه است؟
باید به خاطر داشت خوشناسی و افزایش آگاهی مستلزم صرف وقت، صبوری و تلاشی در جهت تغییر ویژگیهای منفی خود است. علاوه بر عوامل فوق کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان و مشاوران نیز ضروری است.
گام هفتم: شناسایی افکار تحریف شده
اکثر ما در ارتباط با دیگران در چارچوب افکار خود و احساسات از پیش تعیین شده و کلیشهای خود رفتار می کنیم. در بسیاری از این افکار، تصویر صحیحی از واقعیتها موجود نمی باشد. بدین معنی که ما در فرآیند پردازش اطلاعاتی که نسبت به دیگران داریم دستخوش خطای شناختی می شویم. برای روشنتر شدن مطلب مثالی بیان می کنیم:
آیا تاکنون برای شما پیش آمده است که سایه یک شیء مثل یک تکه چوب باریک و بلند یا ریسمانی را روی دیوار به شکل مار ببینید؟ مطمئنا” همه ما در طول زندگی بارها تجربیاتی از این دست داشتهایم به این قبیل تجربیات در علم روانشناسی احساس و ادراک، (( خطای حسی )) گفته میشود.
سیستم شناختی ما نیز بعضا” دچار خطا و تحریف میشود. این خطاها را روانشناسان شناختی (( تحریف شناختی یا خطای شناختی )) می نامند. تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همان گونه که هستند بازنمایی نمیکنند، بلکه شکلهای عجیب و غریب و نادرستی را نشان می دهند.
تحریفهای شناختی در ارتباطات انسانی مشکلات فراوانی ایجاد میکنند، لذا باید آنها را شناخت و در جهت تصحیح آنها گام برداشت. در اینجا به برخی از مهمترین تحریفهای شناختی همراه با مثال اشاره می کنیم.
مثال: یکی از همکلاسیها را در دانشکده میبینید و سلام می کنید، اما او جواب سلام شما را نمی دهد و بی تفاوت از کنار شما می گذرد.
در این حادثه: ذهنی که دچار تحریف و خطای شناختی است، امکان دارد به یکی از شیوههای زیر این رفتار را تعبیر و تفسیر نماید.
-او چقدر خودخواه و مغرور شده است ( پیش داوری )
-حتما” من کاری کردهام ( شخصی سازی )
-همیشه دیگران را نادیده می گیرد ( تعمیم مبالغه آمیز )
-رابطهام را باید با او قطع کنم ( نتیجه گیری و یا تصمیم گیری شتابزده )
همانطور که می بینید، هر کدام از شیوههای مذکور به نوعی منجر به قطع یا مخدوش شدن ارتباط ما با دیگران میشود، در حالی که شاید مسئله اساسی، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحیح و مبتنی بر واقعیت باشد، که باعث بوجود آمدن این مسئله شده است.
باید به خاطر داشت زیر بنای تحریفهای شناختی باورهای غیرمنطقی است. برای شناسایی این دسته باورها و مبارزه با تحریفهای شناختی علاوه بر آگاهی، کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان بسیار کمک کننده است.
سعی می کنیم این گامها را به خاطر بسپاریم، آنها را به کار بندیم تا بتوانیم روابط اجتماعی موثر و مستحکم تری با دیگران برقرار کنیم
علاوه بر عناصر مطرح شده فوق آشنایی با مهارت های میان فردی همچون گوش دادن، مذاکره،کنترل خشم و برخورد مؤثر با آن و ... به تحقق روابط پایا و پردوام زوج ها کمک شایانی می کند. هم صحبتی زن و شوهر با یکدیگر، برای رشد و بقای احساس صمیمیت آنها نقش مهمی دارد، چرا که در نتیجه آن است که طرفین می فهمند دیگری چه می گوید و تدریجاً از این که می توانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند لذت می برند. به عبارتی دیگر، گفتگویی که پایان خوش دارد نشانه صمیمیت است
چه بسا بسیاری از زوج ها و شاید بتوان گفت اغلب آنها از مهارت های لازم برای گفتگو با یکدیگر برخوردار نیستند و به هنگام صحبت علی رغم حسن نیت به بیراهه می روند و به جای گفتگوی نرم و ملایم به شکایت و گله مندی های خشمگینانه، انتقاد، بهانه گیری، تهدید و مشاجره با هم می پردازند و بی آنکه بخواهند گرفتار سوء تفاهم، دلسردی و تکدر خاطر می شوند.
لذا، در ادامه این مقاله قصد بر آن است که شما را با هنر گفتگو در زندگی زناشویی آشنا سازیم، اما قبل از برشمردن اصول صحیح گفتمان، لازم دیدم این نکته را یادآوری کنم که تغییر به این سادگی میسر نیست، اما می توان مهارت های جدید را آموخت و با ممارست و تمرین آنها را درونی نموده و در زندگی به کار بست.
سعی کنید با همسر خود به طور روشن و جامع صحبت کنید*
برخی از همسران در تبادل افکار و احساسات خود به یکدیگر با مشکلاتی روبرو هستند. بعضی مواقع زن و شوهر خواسته هایشان را طوری مطرح می کنند که به درک طرف مقابل منجر نمی شود. مبهم حرف می زنند، در حاشیه حرف می زنند، حتی در مواردی هم با آنکه درباره یک موضوع صحبت می کنند اما روش صحبت آنها به قدری متفاوت است که نمی توانند منظور هم را متوجه شوند و... حال با این اوصاف، فکر می کنند که همسرشان منظور آنها را دقیقاً و آنطور که هست متوجه شده است؛ به عبارتی دیگر، آنها به دو زبان متفاوت حرف می زنند. این برداشت ها باعث سوء تفاهم شده و موجبات ناراحتی زن وشوهر را فراهم می سازند، چرا که هر کدام دیگری را متهم می کنند و از تقصیر خود بی خبر هستند. برای رفع سوء تفاهم بهتر است پیام جملات شما کامل و روشن باشد.
از سوی دیگر، برای برقراری یک رابطه مفید، همسران بایستی در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند. همسران باید متوجه باشند که ما از گفتگو اهداف متفاوتی داریم، پس نسبت به احساسات همسرتان حساس باشید تا راه های مناسب ارتباط با همسرتان را پیدا کنید.
با علاقه گوش بدهید*
گوش دادن مهمترین مهارت ارتباطی است که می تواند صمیمیت را به وجود آورد و باعث حفظ صمیمیت شود. تحقیقات نشان داده است که اختلاف مشهودی بین مردان و زنان در زمینه گوش دادن وجود دارد.
زنان با ابراز کلمات پیام گوش کردن را به گوینده القاء می کنند در حالی که مردها توجه خود به گفته ها را به صورت سکوت کردن نشان می دهند. به همین دلیل است برخی از خانمها از عدم توجه همسرشان به حرف های آنان شاکی هستند و حال آنکه همسرانشان مدعی هستند که صحبت های آنان را شنیده اند.
زمانی که به حرف های همسرتان خوب گوش می دهید او را بهتر درک کرده و از دیدگاه او هم به مسائل نگاه می کنید و متوجه می شوید که چرا همسرتان چنین می گوید و چنین می کند. فراموش نکنید که گفتگو مبادله اطلاعات و نقطه نظرهاست، بهتر است که به زبان خود و به طور خلاصه ، درک و برداشت خود را از گفته های او بیان کنید و نشان دهید که به راستی گوش می دهید و همسرتان را از تردید بیرون آورید.
از گفتن جملات با فاعل « تو» خودداری نمایید*
آشنایی با مهارت های میان فردی به تحقق روابط پایا و پردوام زوج ها کمک شایانی می کند
صحبت های یکدیگر را قطع نکنید*
قطع صحبت، در کسی که صحبت او قطع می شود احساس نارضایتی ایجاد می کند و فرد افکار منفی همچون "قلدر است فکر می کند بهترین حرف از آن اوست " را در ذهنش پرورش می دهد. د رحالی که این فقط یک عادت ناپسند است و هیچ ارتباطی با خودمحوری و ساز مخالف زدن فرد ندارد و با طرز صحبت او مرتبط می باشد. بنابراین توصیه می شود با همسرتان در این زمینه به گفتگو بپردازید و احساسات خود را به هنگام وقوع این رفتار بیان کنید و شروع به تمرین حذف رفتار نمایید تا به تدریج این عادت را از خزانه رفتارهایتان دور سازید.
سعی کنید ماهرانه سوال کنید*
نحوه پرسش سوال بسیار مهم است. یک سوال می تواند آغازگر، ادامه دهنده و یا اتمام یک صحبت باشد. سوال مفید و حساب شده موجب تشویق افراد به ادامه گفتگو می شود اما برعکس یک سوال بی موقع و کنایه دار ، افراد را از ادامه گفتگو باز می دارد. هرگز سوالتان را با کلمه پرسشی "چرا" آغاز نکنید. بعضی مواقع کلمه "چرا" برای شنونده تداعی گر شماتت ها و سرزنش ها و اشتباهات گذشته است و نیز گاهی به عنوان نمادی از بی اعتمادی و یا حتی سوءظن تلقی می گردند و موجب ایجاد حالت تدافعی در مخاطب می شوند. در رابطه بین همسران این نکته بسیار حائز اهمیت است؛ لذا از طرح این نوع سوالات اجتناب کرده و سوال را به طرق دیگری بپرسید. مثلاً به جای سئوال «چرا عصبی هستی؟» می توان پرسید «آیا مشکل پیش آمده که ناراحت به نظر می رسی؟».
حرفتان را بزنید ولی از عبارات داوری کننده، انتقاد آمیز اجتناب کنید*
مثلاً به جای اینکه بگوئید «تو هرگز در خرید خانه به من کمک نمی منی» بگوئید «اگر با هم به سوپر مارکت برویم بهتر نیست».
از توهین، تهمت، سرزنش، مقایسه منفی و تهدید بپرهیزید*
از برچسب زدن خودداری کنید*
برچسب ها (بی ملاحضه، عصبی،لجباز، و...) موجب ناراحتی و دلخوری طرف مقابل می شوند و نتیجه گفتگو را منفی می سازند.
از مطلق گویی اجتناب کنید*
به جملات زیر توجه کنید: "او همیشه دیر می کند"، "هرگز به این موضوع اهمیت نمی دهد". واژه های «هرگز» یا «همیشه» معمولاً اشتباه هستند. چرا که به ندرت کسی را می توان پیدا کرد که همیشه به طور یکنواخت به واکنش های محیطی پاسخ دهد.
ذهن خوانی نکنید*
به جای همسرتان فکر نکنید، احساس نکنید، تصمیم نگیرید، حرف نزنید و ... اکثر اوقات ذهن خوانی اشتباه باشد و زمینه عصبانیت و دلخوری همسران را فراهم می سازد. بهتر است در هر موضوعی که برای شما سوال ایجاد می شود از همسرتان توضیح بخواهید
از گفتن «متأسفم» ترسی به دل راه ندهید*
روابط زناشویی ایجاب می کند که اگر خواسته و ناخواسته اسباب تکدر خاطر همسرتان را فراهم کرده اید در مقام پوزش برآیید و تأسف خود را به او اطلاع بدهید