بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 246
کل بازدیدها: 2230496 پروانه ی اشتغالِ گرایش­های محض روانشناسی - سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات

 

بنام دوست که هرچه داریم از اوست

پروانه ی اشتغالِ گرایش­های محض روانشناسی:

برداشتی شخصی از چالش­ها و راهکارها

گاهی به عنوان معلم دانشگاه و گاهی در رابطه با نقش­هایی که در سازمان نظام  روانشناسی و مشاوره دارم (عضو شورای مرکزی و عضو کمیسیون روانشناسی)، از طرف همکاران ارجمند و دانشجویان گرامی از من در مورد مسایلی از حرفه سئوال­هایی پرسیده می­شود. شاید نوشتن متن زیر پوششی برای این امر است که نمی­توانم به پرسش­های این عزیزان، انفرادی و جدا جدا پاسخ بدهم. البته اعتراف می­کنم که فرصت را غنیمت شمرده علاوه بر برخی پرسش­های متداولِ اعضای حرفه، سئوال­هایی را نیز خودم مطرح و به آنها پاسخ می­دهم که تاکنون کسی از من نپرسیده است.

در یک روز پاییزی 1391، ساعت 9 صبحِ روز دوشنبه، با یک ساک در دست و تنی خسته از مسافرتِ دیشب، وارد ساختمانِ سازمان نظام روانشناسی و مشاوره می­شود. بعد از 13 ماه در نوبت بودن، هفته­ی گذشته به وی زنگ زده و گفته­اند که ساعت 10 صبح برای مصاحبه در کمیسیون روانشناسی در محل سازمان حاضر باشد. هنوز یک ساعتی باقی مانده است. خود را به طبقه­ی دوم می­رساند. افراد دیگری آنجا هستند که برای مصاحبه در کمیسیون­های مختلف حضور یافته­اند. هر کدام از حاضران، دو نفری یا سه نفری به صورتی جدی با هم بحث و گفتگو می­کنند. ولی او حوصله و توان مشارکت در این بحث­ها را ندارد. به محض اینکه یک صندلی خالی می­شود، جسم­اش را در صندلی رها می­کند و افکارش او را از هیاهو و صحبت­های حاضرین دور می­کند. او همیشه خواسته است فقط و فقط از رشته­­ی روانشناسی درآمد داشته باشد. طی سال گذشته تلاش­هایش برای داشتنِ شغل ثابت نتیجه نداده است. به واسطه­ی ارتباط­هایی که داشته گاهی سخنرانی­هایی را در مدارس و آموزش­هایی را در فرهنگ­سرای شهرداری شهر خود داشته است، چند واحدی در دانشگاه آزاد محل زندگی تدریس می­کند، دانشجویانی به وی استاد می­گویند ولی عایدی همه­ی این فعالیت­ها در حدی نیست که بتواند نام آن را یک درآمد بنامد و برای اینکه بتواند نزد دانشجویان به آراستگی ظاهر شود گاهی همچنان به درجه­ای به پدرش وابسته است و این رنجش می­دهد. به یادش می­آید که در درس روانشناسی رشد به دانشجویان مبحث هویت را تدریس کرده است و اینک از اینکه احساس می­کند خودش به عنوان یک کارشناس ارشد هنوز فرایند هویت را به طور تمام و کمال طی نکرده است، خنده­ی تلخی در چهره­اش ظاهر می­شود؛ چرا که اگر به عنوان بخشی از هویت از وی بپرسند شغل­اش چیست؟ پاسخ مشخصی نخواهد داشت. لحظه­ای به خود می­آید. نیم­نگاهی به اطراف می­اندازد. همه مشغول صحبت هستند و کسی به او توجهی ندارد. افکارش ادامه می­یابد امیدوار است که با موفقیت در مصاحبه­ی امروز و دریافت پروانه­ی اشتغال بتواند در یک مرکز روانشناسی و مشاوره، خدماتی را به مراجعان ارایه نماید. مثل هر امتحان یا مصاحبه­ای به درجه­ای مضطرب است ولی به مقالات و کارهای پژوهشی خود که نسخه­ای از آنها ساکش را سنگین کرده­اند فکر می­کند و این امر که رتبه­ی اول کارشناسی ارشد بوده است دلگرمش می­کند و از نگرانی­اش می­کاهد. لحظه­ای از افکارش دور می­شود و به مکالمه­های اطرافیان گوش می­دهد. یکی از حاضران سومین باری است که برای مصاحبه آمده است. او به بغل دستی می­گوید: "اینها در کمیسیون کاری با مقالات و فعالیت­های پژوهشی ندارند"... با شنیدن این جملات بازهم به فکر فرو می­رود: "نکنه من هم بار اول پذیرفته نشوم"، "نکنه مجبور بشم چند بار از خوزستان تا اینجا مسافرت کنم و دست خالی برگردم". بیم­ها به تدریج بر امیدها غلبه می­کنند.

بالاخره جلسه­ی کمیسیون شروع می­شود و نوبت وی فرا می­رسد. شش نفر از اعضای کمیسیون حضور دارند. یکی از اعضا که به نظر می­رسد رئیس باشد از او می­خواهد خودش را، تحصیلاتی که داشته است و تجارب حرفه­ای خود را معرفی کند. در ادامه اعضای کمیسیون سئوال­ها را شروع می­کنند ... و در نهایت رئیس کمیسیون می­گوید که ما جمع­بندی می­کنیم و نتیجه از طریق واحد صدور پروانه به شما اطلاع داده خواهد شد. اگرچه به او نگفته­اند که نتیجه چیست ولی به خوبی حدس می­زند که نتوانسته است نظر اعضای کمیسیون را تامین کند. او با چهره­ای خمود جلسه را ترک می­کند و در این اندیشه است که اگر از قبل می­دانستم کمیسیون از من چه انتظاری خواهد داشت در این یکسال و اندی که در نوبت کمیسیون بودم خودم را آماده می­کردم.

اعضای محترمِ کمیسیونِ روانشناسی بارها و بارها شاهد چنین مصاحبه شونده­هایی بوده و هستند. آنها معمولا به سختی­ها و شرایط افراد تحت مصاحبه واقفند و در وسع خود آن شرایط را درک می­کنند، در عین حال به خاطر دفاع از حقوق مراجعانِ روانشناسان، بر حفظ چهارچوب های لازم در اعطای پروانه­ها اصرار دارند. آنچه بیان شد، نمونه­ای فرضی از دعوت شدگان به کمیسیون روانشناسی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره است و آنچه در پی می­آید سخنی غیررسمی با این عزیزان است که بدانند چه انتظاری از آنها وجود دارد. شایان ذکر است که مطالب مطرح شده در زیر که به شکل پرسش و پاسخ ارایه شده است صرفا نظرات شخصی نگارنده­ی مقاله است و به هیج وجه به مثابه نظر کمیسیون روانشناسی و یا سازمان نظام روانشناسی و مشاوره نیست.

1- چه کسانی در کمیسیون روانشناسی مورد مصاحبه قرار می­گیرند؟ در سازمان نظام، برای گرایش­های مختلف روانشناسی و مشاوره کمیسیون های مختلفی اختصاص یافته است. در رشته­ی روانشناسی برای برخی از گرایش­های کاربردی (applied) کمیسیون­های ویژه­ای وجود دارد؛ به عنوان مثال کمیسیون روانشناسی بالینی ویژه­ی روانشناسان بالینی و سلامت و یا کمیسیون­های روانشناسی تربیتی، روانشناسی استثنایی و دیگر کمیسیون­ها که هرکدام پروانه­ی اشتغال دانش­آموختگان خودشان را بررسی می­کنند. با توجه به کثرت دانش­آموختگان روانشناسی عمومی و نیز وجود دیگر گرایش­های محض روانشناسی (pure psychology) نظیر روانشناسی شخصیت، از اواخر سال 1389 کمیسیونی با عنوان "کمیسیونروانشناسی" راه­اندازی شد. اعضای کمیسیون روانشناسی تنوعی از تخصص­های کاربردی و محض روانشناسی را از دانشگاه­های مختلف شامل می­شود.

2- آیا لازم است همه­ی روانشناسان پروانه­ی اشتغال داشته باشند: فرق رشته و حرفه؟ به نظر می­رسد برای برخی از روانشناسان ارجمند فرق رشته و حرفه چندان متمایز نشده است. اگرچه بر اساس قانون تشکیل سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، همه­ی افراد واجد حداقل کارشناسی ارشد در روانشناسی یا مشاوره می­توانند به عضویت سازمان درآیند و به تبع آن متقاضی پروانه­ی اشتغال باشند، اما نه همه­ی روانشناسان نیاز دارند که پروانه­ی اشتغال داشته باشند؛ مثل برخی از اعضای هیات علمی گروه­های روانشناسی که قصد ارایه خدمات روانشناسی به جز تدریس ندارند؛ و نه الزامی در صدور پروانه­ی اشتغال به همه­ی متقاضیان وجود دارد، مگر اینکه صلاحیت­های لازم و حداقلی را داشته باشند. بر این اساس قرار نیست همه افرادی که روانشناس می­شوند به صورت حرفه­ای خدمات روانشناختی ارایه دهند.

3- اگر پروانه­ی اشتغال برای یک روانشناس عمومی صادر می­شود چه معنایی دارد و آنچه با آن پروانه می­تواند یا نمی­تواند انجام دهد چیست: مداخلات یا درمان؟ روانشناسی عمومی اهمیت وافری دارد و فهم دقیق مبانی حوزه­ی روانشناسی را فراهم می­سازد. این گرایش روانشناسی general و به تعبیر من ژنرال روانشناسی است و اگر ورود به این گرایش از روانشناسی با عشق و علاقه انجام شود، بستر لازم برای دانشمند شدن روانشناس را مهیا می­سازد. علاوه بر توانمندی روانشناسان عمومی در فهم مکانیسم­های زیربنایی روانشناسی، آنها از توانمندی آموزش و پژوهش در روانشناسی برخوردار هستند و از این منظر می­توانند با مشارکت جدی در آموزش­های روانی نظیر شیوه­های فرزند پروری، آموزش پیش از ازدواج، آموزش مهارت­های زندگی و نظایر آن نقشی جدی در پیشگیری از آسیب­های روانی- اجتماعی و ارتقای توانمندی­ مراجعان روانشناسی ایفا نمایند. مداخلات روانشناختی (psychological interventions) عنوانی کلی است که آموزش روانی (psychoeducation) و درمان (treatment) از جمله­ی مواردی است که تحت پوشش این عنوان کلی قرار می­گیرد. یک روانشناس عمومی، بالقوه می­تواند دامنه­ی وسیعی از مداخلات روانشناختی را به کار گیرد (مثل آموزش­های روانی یا حتی استفاده از مداخلات شناختی رفتاری برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران خاص جسمی) ولی بهتر است وارد عرصه­ی درمان نشود (مثلا درمان شناختی رفتاری یک فرد مبتلا به افسردگی اساسی)؛ مگر اینکه آموزش­های کافی، دقیق و معتبری را در این خصوص گذرانیده باشد. از آنجایی که آموزش­های کوتاه­مدت نظیر کارگاه­های آموزشی نمی­تواند جایگزین آموزش رسمی و درازمدت شود، بر این اساس بهتر است حتی در صورت دریافت آموزش­های کوتاه مدت، یک روانشناس عمومی از مداخلات تخصصی نظیر رواندرمانی بهره نگیرد و بر این اساس لازم است در معرفی خود از واژه­هایی مثل رواندرمانگر استفاده نکند. البته اینکه یک روانشناس عمومی دارای پروانه­ی اشتغال دقیقا چه مواردی را می­تواند و چه مواردی را نمی­تواند انجام دهد لازم است توسط شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره تعیین شود.

4- یک روانشناس عمومی یا شخصیت و یا دیگر گرایش­های محض روانشناسی، برای دریافت پروانه­ی اشتغال لازم است چه صلاحیت­هایی داشته باشند؟ اگرچه انتظار بر این است که یک روانشناس عمومی مداخلات تخصصی (رواندرمانی) ارایه ننماید ولی تنوع مراجعانِ احتمالی روانشناسان عمومیِ دارای پروانه ایجاب می­کند که دانشِ لازم و کافی را در خصوص تشخیص و مداخلات روانشناختی داشته باشند. این در حالی است که گرایش­های محض روانشناسی واحدهای درسی مرتبط با تشخیص و یا مداخلات روانشناختی نمی گذرانند و در بهترین شرایط برخی از آنها درس آسیب­شناسی روانی را دارند که لازم ولی ناکافی است. اگر کاستی­های آموزش روانشناسی دانشگاه­ها و در مواقعی داشتن کارشناسی نامرتبط به این امر اضافه شود، مشکل حادتر می­شود. بر این اساس، مطابق تجربه­ای که دارم یکی از مواردی که طی مصاحبه مورد تاکید قرار می­گیرد سئوال­هایی در مورد آسیب­شناسی و تشخیص و در کنار آن سئوال­هایی در مورد یکی از رویکردهای مداخلاتی است که مصاحبه شونده به آن تسلط کافی داشته باشد.

5- رویکرد انتخابی شما در مداخلات روانشناختی چیست؟ با توجه به اهمیت جهت­دهی و نظم بخشی یک نظریه بر نحوه­ی پرسشگری، شیوه­ی فرمول­بندی مراجع/ مشکل، نوع تعامل روانشناس و مراجع، و در نهایت نوع و شیوه­ی به کاربستن مداخلات روانشناختی، این سئوال به وفور در مصاحبه­های کمیسیون روانشناسی پرسیده می­شود که رویکرد انتخابی شما در مداخلات روانشناختی چیست؟ پاسخ های زیادی به این سئوال ارایه می­شود اما در این میان رویکرد التقاطی و رویکرد رفتاردرمانی شناختی بیش از همه تکرار می­شوند. متاسفانه فهم برخی از مصاحبه شوندگان در مورد رویکرد التقاطی درست نیست. آنها فکر می­کنند اینکه در هر بخشی از کار با مراجع با هر رویکردی دلمان خواست پرسشگری داشته باشیم و با هر رویکردی که خواستیم مداخله انجام دهیم التقاطی است. به نظر می­رسد پیش فرض اعضای کمیسیون در بسیاری از موارد این است که وقتی مصاحبه شونده از لفظ التقاطی استفاده می­کند به واقع در هیچ رویکردی تسلط کافی ندارد و واژه­ی التقاطی پوششی برای ضعف دانش و مهارت مصاحبه شونده تلقی می­شود و متاسفانه در اکثر موارد پرسش­های بعدی نشان می­دهد که این پیش­فرض درست است. یکی دیگر از پاسخ­ها، درمان شناختی رفتاری یا رفتاردرمانی شناختی است. به نظر می­رسد افراد زیادی در ایران فکر می­کنند درمان شناختی رفتاری را بلدند و افراد کمی آن را به واقع بلدند و متاسفانه گاهی این امر در مورد حتی افرادی که کارگاه آموزشی مرتبط را گذرانده­اند ولی به خود زحمت مطالعات بیشتر و به کاربستن فنون را تحت نظارت بالینی نداده­اند به وفور مشهود است. به سخنی دیگر، به نظر می­رسد درمان شناختی رفتاری در ایران آشنایی غریب است. در نظر داشته باشید که بر اساس برداشتی که من دارم در کمیسیون روانشناسی انتظار بر این نیست که فرد همه­ی رویکردها را بداند ولی انتظار بر این است که اگر  ادعا می­کند رویکردی را مورد استفاده قرار می­دهد بتواند به سئوال­های اختصاصی در آن رویکرد پاسخ دهد.  

6- چه نوع اقداماتی برای تامین پیش­نیازهای حداقلی ضروری است؟ به نظر می­رسد خواندن کتاب­های مرتبط، گذرانیدن دوره­ها و کارگاه­های آموزشیِ موجه و کارورزی واقعی و دریافت نظارت بالینی زیر نظر متخصصان ذی­صلاح از جمله گام­های ضروری است که می­تواند پیش­نیازهای لازم را مهیا سازد. اگرچه در برهه­ای، از متقاضیان خواسته می­شد که کارگاه­های سازمان نظام را بگذرانند، تا آنجا که من متوجه شده­ام اخیرا این نگاه وجود ندارد و تاکیدی بر گذراندن صِرف کارگاه­های آموزشی سازمان نظام نیست. البته معاونت محترم آموزشی سازمان طی اطلاعیه­ای، کارگاه­های آموزشیِ مقبول را کارگاه­هایی اعلام کرده است که صلاحیت آنها توسط سازمان تایید شده باشد و در این میان به نظر می­­رسد کارگاه­های آموزشیِ انجمن­های علمی که با مجوز سازمان نظام دوره­ی آموزشی برگزار می­کنند از جمله­ی کارگاه­های آموزشی است که از مقبولیت خوبی برخوردار باشند. به عنوان فردی که با متقاضیان پروانه­ی اشتغال در ارتباط بوده­ام به نظر می­آید تاکید بر شرکت در کارگاه­ها در مواردی باعث شده است این سوءتفاهم ایجاد شود که صِرف گواهی کارگاه­ها کفایت می­کند و این در حالی است که تجارب من گویای این است که گاهی پیش آمده که مصاحبه شونده­ای حتی کارگاه­هایی را در خود سازمان نظام گذرانیده ولی از آنجایی که قادر به پاسخگویی سئوال­های اعضای محترم کمیسیون نشده است اعطای پروانه به ایشان منوط به مصاحبه دیگری شده است و مواردی هم وجود داشته است که فردی کارگاه آموزشی خاصی را نگذرانیده است ولی مدت­ها در یک محیط بیمارستانی تحت نظر متخصصان روانشناسی و روانپزشکی تربیت شده و توانسته است چهارچوب­های مدنظر کمیسیون را برآورده سازد. همچنین پیشنهاد شخصی من این است که بهتر است انتخاب کارگاه­ها با توجه به رویکرد انتخابی­تان و مرتبط با همدیگر باشد نه اینکه کارگاه­های مختلف و متنوعی را بگذرانید که ارتباط موضوعی با هم ندارند صرفا به این خاطر که از شما خواسته شده است کارگاه­هایی را بگذرانید. براستی جدا از کارگاه­های آموزشی، طی یکسال گذشته چه کتاب یا کتابهایی را به صورت جدی در زمینه تشخیص و مداخلات خوانده­اید؟

7- راهکارهای ارتقای سطح کارگاه­های آموزشی چیست؟ بی­شک آموزش یک فرایند دوطرفه است و رفتار فراگیران به طور متقابل دقت­نظر مدرسان و مراکز متولی آموزش را تحت تاثیر قرار می­دهد. اگر در مرکز، سازمان یا موسسه­ای آموزشی را دریافت می­کنید که رضایت خاطر شما را تامین نمی­کند در درجه­ی اول سعی کنید با اعلام نظراتتان به مدرس یا مدیرمسئول آن مجموعه، سطح آموزش مورد نظر را ارتقا بخشید و در صورتی که مشکل حل نشد یا نارضایتی شما به درجه­ای به عدم رعایت جنبه­های اخلاقی آموزش مربوط می­شود به عنوان مثال مدت آموزش به مراتب کمتر از آن چیزی است که به شما اطلاع داده شده است به عنوان یک عضو حرفه پیشنهاد می­کنم بهتر است موضوع به صورت کتبی به معاونت محترم آموزشی سازمان نظام اطلاع داده شود.

8- آیا کارگاه­های آموزشی هدف را تامین می کنند؟ شکی نیست که کارگاه­های آموزشی روشی برای تامین حداقل­های مورد نیاز است ولی این انتظار که بر اساس آموزش­های کارگاهی، یک نفر کفایت لازم را کسب کند انتظاری غیرواقعی است و تحقق دیگر پیش­نیازها، یعنی کارورزی واقعی و دریافت نظارت بالینی از دیگر ضروریات است. اگرچه بایستی در کارگاه­های آموزشی وجوه کارگاهی و کار عملی نظیر ایفای نقش به معنای واقعی وجود داشته باشد و متفاوت از یک سخنرانی برگزار شود، گاهی شرکت­کنندگان در کارگاه­های آموزشی صرفا طلب تکنیک می­کنند. آنها در واکنش به رفتار مدرسان در مرور مبانی نظری رویکردی که تدریس می­شود معمولا مطرح می­کنند که نظریه را بلدم، برای این عزیزان پیشنهاد می­شود مقاله­ی آقای دکتر حسن حمیدپور تحت عنوان "نظریه را بلدم اما ..." را که در خبرنامه­ی پاییز 1391 انجمن روانشناسی ایران منتشر شده است مطالعه نمایند.

9- آیا گذراندن کارگاه آموزشی می­تواند جایگزین کارورزی باشد؟ مرجع ذیصلاح در مورد تعیین اینکه کارورزی چگونه و در کجا بایستی گذرانیده شود کمیسیون­های سازمان نظام هستند. اما در پاسخ به این سئوال که آیا کارگاه آموزشی می­تواند جایگزین کارورزی شود به عنوان یک فرد واقف به مسایل حرفه عرض می­کنم که پاسخ منفی است.

10-                     برای رفع چالش آموزش در شهرستان­ها چه باید کرد؟ شاید بتوان گفت کارگاه­های آموزشی موجود در تهران به لحاظ کمی از وضعیت نسبتا خوبی برخوردار است. به نظر می­رسد زمان آن رسیده است که شعب استانی سازمان نظام و شعب انجمن­های علمی در استان­ها با تامین استانداردهای معاونت آموزشی سازمان نظام، بر تعداد کارگاه­های آموزشی واجد صلاحیت بیفزایند تا میزان مسافرت­های متقاضیان پروانه­ی اشتغال به تهران بابت حضور در کارگاه­های آموزشی به حداقل برسد؛ امری که هم فرساینده­ی وقت و انرژی است و هم منبعی برای نگرانی از سلامتی همکاران.

11-                     راهکارهای اساسی در پرداختن به چالش­ها چیست؟ تامل مجدد شورای مرکزی سازمان در خصوص تعیین انتظارات از روانشناسان عمومی در نوع مداخلات ارایه شده، به کاربستن این ملاحظات در جلسات کمیسیون روانشناسی و نیز اطلاع­رسانی این انتظارات به روانشناسان و مراجعان آنها، از جمله راه­هایی است که می­تواند بسیار سودمند باشد. در عین حال به نظر می­رسد وقت آن رسیده است که سازمان نظام روانشناسی در صورت تصویب شورای مرکزی، نسبت به درجه­بندیِ سطح آموزش روانشناسی دانشگاه­ها اقدام نماید و از پذیرفتن متقاضیان از دانشگاه­هایی که استانداردهای حداقلی آموزش را رعایت نمی­کنند خودداری نماید. چنین اقدامی موجب خواهد شد که هم دانشگاه­ها در برنامه­ریزی­های خود جدیت بیشتری داشته باشند و هم افراد در انتخاب دانشگاه­ها دقت نظر بیشتری مبذول نمایند. اگر سازمان نظام روانشناسی و مشاوره و نیز انجمن­های علمی مرتبط، مساله­ی آموزش روانشناسی در دانشگاه­ها را به صورت جدی در دستور کار خود قرار دهند و دستگاه­های مسئول توصیه­ها را پذیرا باشند، شاید نیاز به اقداماتی نظیر برگزاری کارگاه­های آموزشی به حداقل برسد؛ امری که به ویژه جنبه­ی هزینه­ای آن برای شرکت کنندگان مساله ساز است.

در خاتمه مجددا یادآوری می­شود آنچه که ذکر شد صرفا نظرات شخصی نگارنده­ی مقاله است و به هیج وجه به مثابه نظر کمیسیون روانشناسی و یا سازمان نظام روانشناسی و مشاوره نیست.

حمید پورشریفی

poursharifih@gmail.com

16/8/1390

 


نوشته شده در تاریخ جمعه 91/8/26 توسط